در جستوجوي كتابهاي هايكو در كتابخانه دانشگاه
روز صفر و يكي است
احسان رضايي
معمولش اين است كه وقتي ميخواهند مطلبي را درباره اينترنت و تاثيراتش در زندگي روزمره ما و اين قبيل شروع كنند، ميروند سراغ قصه آن فيزيكدان انگليسي و آن سايت بدشكلي كه در دسامبر 1990 در مركز تحقيقات سرن به راه انداخت و براي همكارش پيامهاي خندهدار فرستاد. من اما خودم خاطره بامزهتري براي شروع اين بحث دارم. پنج سال بعد از شوخي جناب فيزيكدان با همكارش، در بهار 1374 بود كه به در و ديوار دانشگاه آگهي زدند: «متقاضيان براي ثبتنام صندوق پستي اينترنتي به كتابخانه دانشكده مراجعه كنند.» طبيعتا ما هم رفتيم و براي باز كردن يك ايميل كه حالا معادل خوردن آب به نظر ميرسد، به صف ايستاديم تا آقاي متصدي برايمان آيدي و پسورد انتخاب كند و بدهد دستمان تا با نسخه 1/3 ويندوز كه مخلوطي بود از رنگ آبي پريده و پيكسلهاي درشت، صفحه ياهو را باز كنيم و آيدي و پسورد را از روي كاغذ تايپ كنيم و از تكنولوژي جديد، تعجب بكنيم و همه اينها در كجا؟ در كتابخانه. كتابخانه دانشگاه، يك وقتي حكم گوگل و ويكيپديا و تلگرام را به صورت يكجا براي ما داشت. ابزار جستوجو، كمدهاي چوبي بود كه در گوشه سالن ورودي چيده شده بود. مثل كمد لباسها كه بايد لباسهاي آويزان از ميله را جلو و عقب بكني تا بتواني لباس دلخواهت را پيدا كني، كارتهاي كمد را هم بايد جلو و عقب ميكردي تا به كتاب مورد نظر برسي. فرض كنيد شما ميخواستيد درباره شعر هايكو بخوانيد. بايد ميرفتيد سراغ كمدهاي چوبي يا به قول خودشان «برگهدان»ها. اولين كشويي كه روش نوشتههاي دو چشم را پيدا ميكرديد تا ببينيد مثلا كتابي هست كه اسمش با «هايكو» شروع شود؟ بعد تركيبات ديگر را امتحان ميكرديد، مثلا حرف دال و «درباره/ در باب هايكو» يا مثلا حرف گاف را دنبال «گزيده هايكو» ميگشتيد. طبيعتا هنوز كتابهايي بود كه شما نميتوانستيد حدس بزنيد اسمشان با چه حرفي از الفبا شروع ميشود. مثلا «صد هايكوي مشهور» كه يكي از بهترين مجموعه هايكوهاي ترجمه شده به فارسي است، هنوز پيدا نشده بود. حالا وقتش بود كه برويد سراغ كمدهايي كه به جاي اسم كتابها، براساس حروف الفباي موضوعات دستهبندي شده بودند. آنجا بايد دنبال همه تركيبات ممكن مثل «ژاپن-ادبيات»، «ادبيات ژاپني»، «شعر ژاپني»، «شاعران ژاپني»، «شعر هايكو»، «شعر كوتاه» و... ميگشتيد. اينطوري هم يكسري كتاب ديگر پيدا ميشد. طبيعتا هنوز نميدانستيم كدام يكي به درد بخور است و كدام كتاب، رونويسي از بقيه. بعد نوبت ارايه برگه درخواست كتابها بود تا ميز پذيرش از طريق لولههايي كه در بين طبقات ساختمان كتابخانه تعبيه شده بود، برگه درخواست را بفرستد و در هر نوبت دو كتاب برايتان بيايد و همانجا كتابها را تورقي بكنيد و ببينيد كتاب پراطلاعي است، يا نه،بايد برويد سراغ بعدي. همان وقتها كه تازه سر و كله موجودي به ؟؟اسن اينترنت پيدا شده بود، لغت «هايكو» را در يك مجله خوانده بودم. رفتم كتابخانه دانشگاه و بعد از طي مراحل و البته يك هفته صبر براي بازگشت دو جلد كتابي كه امانت رفته بود، توانستم بفهمم هايكو يعني چي. آنها را كه خواندم، رفتم كتابهاي انگليسيزبان در اين باره را امانت گرفتم كه اطلاعات بيشتري داشتند. چندتايي جمله و پاورقي بود به زبان اصلي كه رفتم دانشكده زبانهاي خارجي از دانشجوهاي زبان ژاپني كمك گرفتم و با كمك آنها ترجمه كردم و سر جمع شد 11 روز. بعد يك شاعري هم دارند ژاپنيها به اسم تانيگوچي بوسون كه شعر و شخصيتش شبيه حافظ خودمان است و مردم ژاپن با شعرش فال ميگيرند. من هم يكبار با ترتيب و آداب خاص فال گرفتم. اين از آب درآمد:
Ame no hi ya//miyako ni toöki/momo no yado
رفتم و كمي لغت و زبان ژاپني ياد گرفتم كه فالم را بفهمم. معنياش ميشود يك همچو چيزي: «روز باراني است/ از پايتخت دور است/ خانه شكوفه هلوي من.» راستش هنوز هم گاهي آن لغات ژاپني را كه تلفظشان را با حروف انگليسي نوشتم، مثل يك وِرد تكرار ميكنم تا چيزهاي بيشتري از فالم دستگيرم بشود. ميگويند سيستم امانت كتاب كتابخانه، مثل بقيه چيزها، اينترنتي و بسيار سريع شده. يكبار خودم امتحان كردم و دنبال هايكوي بوسون در اينترنت گشتم. انواع و اقسام ترجمههايش را در كمتر از 11 ثانيه پيدا كردم. اينترنت و سرعتش فوقالعاده است، اما گاهي فكر ميكنم كه اگر من از دنياي اينترنت راه برده بودم به شعر بوسون، آيا اصلا بيشتر از يكبار اين شعر شگفت را ميخواندم؟ فكر ميكنم كه جواب منفي است!