• 1404 شنبه 24 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4340 -
  • 1398 پنج‌شنبه 22 فروردين

خوزستان، خوزستان، خوزستان

فاطمه باباخاني

در دوره باستان ارتباط ميان كوه و خدايان چنان جدي بود كه زيگورات‌ها به عنوان بناهاي مذهبي در دشت‌ها سربرآورند، چغازنبيل از معروف‌ترين اين زيگورات‌هاست كه پله پله نيايش‌كنندگان را به خدا نزديك مي‌كرد. از خرم آباد كه مي‌گذريم مي‌دانيم تا شوشتر راه زيادي باقي نمانده، همين است كه بين راه چندين بار مي‌ايستيم تا از طبيعت اطراف نهايت استفاده را كرده باشيم، آنجا كه آب در درون دره‌اي راه خود را ادامه مي‌دهد و كوه را دور مي‌زند. مسير پلدختر طولاني است و تا شب راهي نيست، از جاده جديد مي‌رويم تا پيش از غروب به شوشتر برسيم. تعطيلات بهمن ماه نه از شرجي هوا خبري هست و نه از گرمايي كه هر مسافري را بي‌طاقت كند. در كنار عمارت مستوفي كارون آرام‌آرام راه خود را ادامه مي‌دهد تا به اهواز برسد، جان مردمان اين شهر را تازه كند و باز برود تا خودش را به اروند رود برساند. مسافران تلاش مي‌كنند تا نماي آب را در عكس‌هاي‌شان داشته باشند و با ستون‌هاي عمارت عكس سلفي و دسته‌جمعي بگيرند.

به لطف توسعه گردشگري داخلي و بومي، تعدادي اقامتگاه بوم‌گردي در شوشتر تاسيس شده كه پذيراي گردشگران است. در شهر غذاي محلي كم نيست از‌آش غلغل گرفته تا آش آباداني و سرشير گاوميش و.. جالب اينكه ‌آش خواهان بسيار دارد، هم براي صبحانه و هم عصرانه، از اين روست كه اگر اندكي دير بجنبيد نه صبح و نه غروب هيچ گيرتان نمي‌آيد. كاروانسراي قديمي در شوشتر كم نبود اما گل جاذبه‌هاي اين شهر سازه‌هاي آبي هستند. همراهي مي‌گفت اگر با اين سازه‌ها عكس بگيري كسي نمي‌داند در ايتاليا اين عكس گرفته شده يا در ايران. گروه گروه گردشگران بليت مي‌گرفتند و وارد مي‌شدند تا بتوانند حضورشان را در اين جاذبه جهاني ثبت كنند. از سازه‌هاي آبي شوشتر تا ديگر جاذبه ثبت شده در ميراث جهاني يونسكو يعني چغازنبيل راه زيادي نيست. از كنار شركت نيشكر هفت‌تپه گذشتيم و در مسير شوش قرار گرفتيم، ابرها به شكل پراكنده در آسمان بودند، ساعاتي بعد كه در چغازنبيل بوديم با ساير گردشگران از مسيري تاريخي خود را به اين زيگورات رسانديم، نم نم باران و بادي ملايم وزيدن گرفته بود. مرد از هفت دروازه اين بناي تاريخي مي‌گفت و مشتاقان تاريخ با او زيگورات را طواف مي‌كردند. آجرهاي باستاني را زير پا مي‌گذاشتيم، به رد پاي كودكي رسيديم كه باستان‌شناسان درباره حضورش هيچ نظريه‌اي نتوانسته‌اند ارايه كنند، انگار هزاران سال پيش وقتي آجرها تازه بودند، يكي از سر بازيگوشي كودكي را به نقاط مختلف برده و هر جا يك رد پا به جا گذاشته تا هزاره‌هاي بعد را به سخره بگيرد.

نم باران شديد كه شد همه به دنبال پناهگاهي مي‌گشتند، ماشين‌ها از مسافران پر شد و چغازنبيل با خاطره‌هاي هزاران ساله‌اش تنها ماند. يك ماه و چند روز بعد باز باران باريد، هم در خرم‌آباد، هم در پلدختر و هم در شوش و شوشتر و هم در اهواز، ‌اين‌بار اما بي‌امان!

خيريه از اهالي شوشتر مي‌گويد كارون خودش را تا لبه عمارت مستوفي بالا كشيده، شوش در هراس آبگرفتگي است، جاده ساحلي اهواز زير آب رفته، قطره‌هاي باران كه به چغازنبيل مي‌خورد هر لحظه 1000 آجر آب مي‌خورد كه روي تك تك آنها به خط ميخي نوشته شده: «من اونتاش، پسر هوبانومنا، شاه انزان و شوش هستم. پس از آنكه مصالح ساختماني را به دست آوردم، من در اين‌جا شهر اونتاش و حريم مقدس را برپا نمودم و آن را در يك ديوار خارجي و يك ديوار داخلي محصور كردم. من معبد بلندي ساختم كه شبيه آن‌چه شاهان پيش ساخته‌اند نبود و آن را به خداي اينشوشينك مقدس وقف كردم. باشد كه ساختمان و زحمت من موقوفه ايشان شود و لطف و عدل اينشنوشينك در اينجا برقرار بماند».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون