دو مفهومي كه نيازشان داريم
مرتضي ميرحسيني
اجازه بدهيد يادداشت امروز را از وسط شروع كنم. آلكسي دوتوكويل در پيشگفتار كتاب «انقلاب فرانسه و رژيم پيش از آن» جوهر انقلاب فرانسه را چنين به ما نشان ميدهد؛ «هيچ ملتي نبوده است كه مانند فرانسويان سال 1789 مصمم شده باشد كه از گذشتهاش ببرد و خط زندگياش را از هم بگسلد و چنان شكافي ميان آنچه بوده و آنچه ميخواسته بوده باشد، بيافريند كه با هيچ تدبيري نتوان آن را پر كرد.» به باور او «آنها با چنين عزمي در سر، از هر جهت احتياط ميكردند تا مبادا نشاني از گذشته در رژيم نوين برجاي ماند و همه گونه ممنوعيتها را بر خود روا ميداشتند تا به هر شيوهاي كه ممكن بود خود را از نسل پيشين متمايز سازند؛ سخن كوتاه، آنها براي فراموش كردن نفوس پيشينشان هر رنجي را پذيرا شده بودند.» آنچه او درباره انقلاب فرانسه ميگفت، واقعيتي بود كه براي همه انقلابهاي بعدي گوشه و كنار جهان نيز صدق ميكرد. اما اين واقعيت، وجه ديگري هم داشت و خود دوتوكويل به خوبي به آن وجه ديگر نيز آگاه بود. اينكه آنچه انقلابيها براي تحقق آن ميكوشيدند، با آنچه در عمل اتفاق افتاد تفاوتهاي زيادي داشت و سنگيني سايه گذشته بر مسير آينده باقي ماند. «آنها بيآنكه خود بويي از اين امر برده باشند، نهتنها بسياري از آداب و رسوم و شيوههاي انديشه را از رژيم پيشين اخذ كرده بودند، بلكه حتي ايدههايي را كه انقلابيان ما را به نابودي اين رژيم برانگيختند، نيز از همان رژيم سرچشمه گرفته بود. به راستي كه آنها بيآنكه چنين نيتي
در سر داشته باشند، براي برپا ساختن نظام نوينشان از تكهپارههاي نظام گذشته سود جسته بودند.»
خلاصه اينكه آنها چيزهايي را در كشور خودشان تغيير دادند و چيزهاي ديگري هم در اين كشور وجود داشت كه همچنان بدون تغيير باقي ماند. او به همين سادگي و گويايي، دو مفهوم «تحول» و «تداوم» را توضيح ميدهد؛ دو مفهومي كه هميشه براي شناخت گذشته و حال به آنها نياز داريم. آلكسي دوتوكويل سال 1805 در خانوادهاي از اشراف فرانسه متولد شد. به 30 سالگي نرسيده بود كه به امريكا سفر كرد و تجربيات گرانبهايي اندوخت. چندي بعد اين تجربيات را در «تحليل دموكراسي در امريكا» ثبت و عرضه كرد. در همين كتاب بود كه پيشبيني شگفتانگيزي درباره آينده جهان از خود به جاي گذاشت: اينكه زماني فرا ميرسد كه جهان ميدان رقابت دو ابرقدرت، امريكا و روسيه خواهد شد. دوتوكويل چند سالي در صحنه سياسي كشورش هم نقشآفريني كرد و تا نيمههاي قرن نوزدهم در خدمت جمهوري فرانسه ماند. دهه پاياني عمرش به پژوهش و نوشتن گذشت و مهمترين اثر خود، «انقلاب فرانسه و رژيم پيش از آن» را در همين دوره نوشت. او شانزدهم آوريل 1859 از دنيا رفت.
همچنين تولد آناتول فرانس، يكي از برجستهترين چهرههاي تاريخ ادبيات جهان (1844)؛ حادثه شهر تگزاس و بزرگترين فاجعه صنعتي تاريخ امريكا؛ در اين اتفاق بيش از دو هزار تن نيترات آمونيوم در بندر تگزاس منفجر شد و جان پانصد و هشتاد نفر را گرفت. اين انفجار مهيب، يكي از بزرگترين انفجارهاي غيرهستهاي تاريخ بشر نيز محسوب ميشود (1947)؛ مرگ گابريل گارسيا ماركز، نويسنده كلمبيايي و برنده جايزه ادبي نوبل سال 1892؛ مهمترين و مشهورترين اثر او رمان «صد سال تنهايي» است (2014).