نمايشگاه كتاب و اقامه دعوا عليه بدبيني
نيوشا طبيبي
1) سيودومين نمايشگاه كتاب تهران ديروز به پايان رسيد. 32 سال پيش يعني در سال ۱۳۶۶ اين نمايشگاه در اوج جنگ تحميلي پايهگذاري شد. دغدغه فرهنگي مردم ايران چنان بوده كه در زمان جنگ و تحريم و هزار گرفتاري ديگر، برپايي اين نمايشگاه لازم به چشم آمده. بيترديد كه آن روزها هم در اثر مضايق تحميلي، كار نشر كتاب و تهيه كاغذ و ملزومات چاپ سهل و آسان نبوده اما به هر روي بازار مطالعه و كتاب چنان گرم بوده كه برايش نمايشگاه برگزار كردهاند. اين توجه و حساسيتي كه ما ايرانيان به امر مطالعه داريم البته قابل تحسين و توجه است. دقت روي ميزان سرانه مطالعه حتي از سوي كساني كه چندان اهل مطالعه كتاب نيستند و نقل تاسفبرانگيز آمار و شكايت از قلت زمان صرف شده براي كتابخواني در سطح ملي نشاندهنده اهميت و جايگاهي است كه همه براي مطالعه كردن قائل هستند. اين به خودي خود امر مباركي است.
۲- نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران را ميتوان- بياغراق- از بزرگترين رويدادهاي فرهنگي غرب آسيا و اين منطقه به شمار آورد. (من نمونه بزرگتري از نظر ميزان بازديدكنندگان و حجم خريد سراغ ندارم.) در همين منطقه كشورهايي هستند كه با صرف هزينههاي هنگفت و برپايي نمايشگاههاي كتاب با اجراي برگزاركنندگان اروپايي و غرفهسازيهاي بسيار مدرن و زيبا و پرداخت سوبسيد و هزاران تسهيلات ديگر نميتوانند حتي يك هزارم تعداد بازديدكنندگان كتاب تهران را به نمايشگاه خود بياورند.
عدهاي از بدبينها ميگويند كه مردم براي گشتزني و تفريح به نمايشگاه كتاب تهران ميآيند. چه باك؟ بايد گفت چه مردم بينظيري كه مكان گشتزني و تفريحشان به جاي مالها و شاپينگ سنترها- كه به لطف هجوم سرمايهداري تعدادشان كم هم نيست- نمايشگاه كتاب تهران است. مردم اروپايي و ژاپني و امريكايي و مانند اينها همه فيلسوف و كتابخوان و دانشمند هستند و مردم ما به قصد گشت زدن و خوردن همبرگر دوبل با نوشابه به نمايشگاه كتاب ميروند؟
3- من خود به چشم ديدم كه مردم زيادي براي خريد كتابهاي مورد علاقهشان جلوي غرفههاي ناشران صف كشيده بودند. بدبينها ميگويند كه: «بله، كتابهايي هم خريد و فروش ميشوند اما اين كتابها «فاخر» نيستند(!)» اين يكي ديگر آخرين حربه خود روشنفكرپندارها و بدبينها براي نديدن خوبيهاست. اول كتابهاي فاخر چگونه كتابهايي هستند؟ مثلا در جوامعي كه مدام آمار كتابخوانيشان را براي ما تكرار ميكنيد، مردم همه فلسفه و تاريخ و جامعهشناسي و علم محض و مانند اينها ميخوانند؟ جز اين است كه در بين كتابخوانترين مردم دنيا، رمان و داستان بيشترين اقبال را دارند؟ با همه اينها نگاهي به عناويني كه منتشر شدهاند و تعداد آنها بكنيد. تعداد از دهها هزار عنوان بيشتر است و در بين اين عناوين كتابهاي بسيار خوب اصلا كم نيستند. خواندن رمان و داستان البته كه عالي است و نبايد به ديده تحقير نگريسته شود و رمانخوانان- غرضورزانه- جزو كتابخوانان محاسبه نشوند. رمان خواندن كمك ميكند تا آدمي بتواند خود را به جاي ديگري تصور كند و بعد كمترين نتيجهاش اين ميشود كه از قضاوت و تصميم عجولانه بپرهيزد و مهربانتر شود.
4- بحران نشر و عدم اقبال به مكتوبات كاغذي، بحراني جهاني است و اختصاص به ايران ندارد. شيوه سهل و آسانتر دسترسي به اطلاعات از طريق فضاي مجازي براي بسياري از افراد خوشايندتر است. اما به نظر ميرسد كه كتاب ارزش و اهميت خود را هرگز از دست ندهد و اتفاقا در دوره جديد، نوشتههايي كه تاريخ مصرف دارند و نيازي به ماندگاريشان نيست، جاي خود را در فضاي مجازي مييابند و آنچه كه ارزش ماندگاري و مراجعه پي در پي دارد «به زيور طبع آراسته ميشود.»
5- شيوه برگزاري نمايشگاه كتاب تهران البته ميتواند بسيار بهتر از اين باشد. با توجه به اينكه اين رويداد امسال 32 ساله شد و انشاءالله 320 ساله خواهد شد، ميتوان سر و صورت منظمتر و بهتري به شيوه برگزاري داد.
استفاده از سازههاي نمايشگاهي بهتر، برپايي واحدهاي خدماتي حاشيه نمايشگاه به شيوهاي منظمتر و پاكيزهتر از اين دست اقدامات است. مديريت برگزاري نمايشگاه ميتواند با رعايت موازين اقتصادي و زيست محيطي از چاپ هر ساله هزاران متر بنرهاي زشت و بدرنگ كه در پايان برگزاري به دور ريخته ميشوند از مواد و مصالح پايدارتر و شكيلتري استفاده كند.
6- برگزاري نمايشگاه براي محلههاي اطراف مصلي و ترافيك آن مناطق و بزرگراههاي همجوارش مشكلات جدي ايجاد ميكند. اصرار بعضي از همشهريها به استفاده از خودروي شخصي با وجود خدمات بسيار خوب و منظم مترو و اتوبوس به اين گرفتاري دامن ميزند. شايد با اعمال محدوديت شديد براي پارك خودرو در جوار نمايشگاه بتوان عده بيشتري را به استفاده از حمل و نقل عمومي ترغيب كرد و از بار سنگين ازدحام خودروها در آن ناحيه اندكي كاست.