ديپلماسي فعال
علي سعادتآذر
متاسفانه درك ماهيت سياست خارجي در جمهوري اسلامي ايران با كاستيهايي همراه است. سياست خارجي آرزو يا اميدوار بودن به رفتن يا ماندن كسي نيست؛ اينكه اميدوار باشيم دردو سال آتي شخص ديگري كاخ سفيد را تحويل بگيرد نه بر منطق عقل استوار است و نه با مباني و اصول مفهومي سياست خارجي همسويي دارد. بايد بپذيريم كه سياست خارجي تنظيم منافع ملي و امنيت ملي در سبد «ديگري» است. اين «ديگري» هركس ميتواند باشد. ادبيات اشتباه ديگر هم اين است كه در افكار عمومي مذاكره بهمثابه تسليم شدن تعبير ميشود در حالي كه مذاكره و ديپلماسي گشودن راههاي مسالمتآميز براي حل مشكلات است ضمن آنكه آرمان و منافع يك دولت- ملت بايد درآن حفظ شود. مذاكره مسير متقاعدسازي است و به نظر ميرسد بايد مباني نظري اين امردركشورتوليد و نقد و باز توليد شود. بايد بپذيريم كه برد- برد به معني پنجاه، پنجاه نيست و منفعت طرفين برآيند ميزان ظرفيتها و توانمنديهاي اقتصادي و سياسي و نظامي و ملاحظات كلان استراتژيك در پشت ميز مذاكره است. سفر دكتر محمدجواد ظريف به نيويورك در چند روز گذشته حاشيههاي فراواني داشت و در اين رهگذر كمتر كسي به متن قابل اتكاي اين سفر پرداخت. اشاره مقامات وزارت خارجه ايران بهويژه وزير امور خارجه كشورمان به ديپلماسي تبادل زنداني اگرچه موضوعي تخصصي است اما گام مهمي براي نشان دادن آمادگي ايران براي گفتوگوهاي منطقي و تمريني براي سنجش جديت رقيب در مذاكرات احتمالي آتي است. در بند پنجم از شروط دوازدهگانه براي مذاكره، امريكا خواهان اين موضوع است كه شهروندان امريكايي ديگر شهروندان كشورهاي دوست و متحد امريكا كه در ايران زنداني هستند آزاد شوند.
« ديپلماسي تبادل زنداني »در اصل چانهزني و آمادگي ايران براي مذاكره دريكي از شروط پيشنهادي است. بديهي است كه مذاكره آن هم ميان ايران و امريكا به اين راحتي و شتابزدگي صورت نميپذيرد و نيازمند طرحهاي نرم و مقدماتي است. ضمن آنكه ديپلماسي كشوربايد بتواند در عوامل اثرگذار منطقهاي در تشديد تنشهاي ايران- امريكا نقشآفريني كند. اين موضوع نيازمند مذاكرات جدي با جبهه به اصطلاح همراه ايران در منطقه است. محورتركيه و قطرهدف اصلي مذاكرات ايران است؛ محوري كه ميتواند براي مثلث عربستان، امارات و رژيم صهيونيستي در منطقه هزينهتراشي كرده و حامي ايران در توازن منطقهاي باشد. به اين معني كه از طريق حمايتهاي منطقهاي تركيه و قطر، ضمن ايجاد توازن منطقهاي فشارهاي ناشي از رفتار ساير بازيگران در منطقه به حداقل برسد.
ديدارهاي ديپلماتيك آتي نيز به نظرفعالانه و براي سنجش امكانپذيري مذاكرات احتمالي است. سفر به مسكو و ديدار با مقامات روسيه و همچنين ديدارهايي در كره شمالي همگي بيانگر نشانههايي از آمادگي طرف ايراني براي گفتوگو است، هرچند ممكن است اين گفتوگوها نتايج محسوسي در ابتدا نداشته باشد اما بيانگر اين است كه تهران به دنبال حل موضوعات منطقهاي و بينالمللي از طريق مسالمتآميز است. به هرحال اگرچه عرصه سياست عرصه برداشتهاي فلسفي نيست اما ميتوان از رفتار و كنش بازيگران، احتمالات پيشرو را تبيين كرد.