پاساژگردي و فال قهوه
اسدالله امرايي
«مسعود نميبخشد او را. ميداند كه جاسوسي بدترين مرام است در قاموس او. اين جمله را يكبار در كلكلهايش با سهرابشان گفته بود كه قتل، بزرگترين بدي نيست، جاسوسي بدتر است. اين پرايد از كوچه صمصام بيرون رفت و برنميگردد تا نيلوفر جمع كند و از اين خانه برود. بهتر! از اين شوهر قلابي خلاص ميشود.» جميله دارالشفايي كه پيشتر در عرصههاي سينمايي و فعاليتهاي اجتماعي شناخته شده بود، رمان «خالي بزرگ» را در انتشارات نگاه به بازار فرستاده است. خالي بزرگ حكايت زني از نسل امروز است. زني آشنا كه انگار همه جا حضور دارد. درون همه ما يا اطرافمان. خيلي نزديك. روايتي زنانه، با نثري كه در عين پيچيدگي روان است. خردهروايتهايي از جلسههاي فال قهوه تا غذاها و مزهها و ملاقاتها. شب، «رديف مرواريد را از گردن باز كرد گذاشت تو جعبه مخمل زرشكي. تا يك ماه جعبه سرگردان بود رو تاقچههاي خانه. نميخواست آن را تو كمد اتاقشان بگذارد. اين گردنبند مال زن واقعي مسعود بايد باشد. از دست نيلوفر چه طور نسل اندر نسل بچرخد؟ سر آخر گذاشتش تو كمد اختصاصي مسعود، كمد مجرديش، همان كمدي كه عكسهاي سفرهاش هم آن جاست. همان عكسهايي كه تا حالا نديده نيلوفر آنها را…» نگاه سينمايي نويسنده در نگارش داستانش بيتاثير نبوده به خصوص در جاهايي كه تصوير حرف بيشتري براي گفتن دارد، نويسنده موفقتر عمل كرده است. نيلوفر راوي داستان است، زني سي و چندساله از طبقه مرفه جامعه كه اوقات فراغتش به پاساژگردي و به قول خودش شاپينگ ميگذرد، يا مدام در آرايشگاه است.
گاهي هم با دوستان دوره ميگذارند و فال قهوه ميگيرند تا بلكه ته فنجان قهوه نشانهاي نزديك به يك حلقه ازدواج پيدا كنند. البته براي نيلوفر كم پيش نيامده اما مسعود از جنم ديگري است و ابتدا او را خيلي تحويل نميگيرد. اما وسوسه مهاجرت مبتني بر ازدواج و جلوههاي جذاب مهاجرت و اقامت در خارج از كشور وسوسه غريبي به جانش مياندازد. قرار ميگذارند با ازدواجي صوري به آن سوي آب بروند. اين رمان هم مثل باقي رمانهاي زن محور بر قدرت اراده زنان تاكيد دارد اما اينكه چقدر در القاي اين مفهوم موفق بوده يا اصلاً لزومي براي اينكار بوده بحث ديگري است. با ادامه داستان مشخص ميشود كه نقش نيلوفر پررنگتر است و به نظر ميرسد نويسنده تعمد داشته در اين پررنگ كردن. دو آدم زير يك سقف اما دور از هم. رمان از آن دست رمانهايي است كه در يك نشست ميشود بخوانيد. ظاهرا اين اولين رمان منتشرشده نويسنده است و بايد منتظر آثار ديگرش هم باشيم.