ترامپ در وضعيت آچمز
عليرضا ميريوسفي
مقامات ارشد دولت ترامپ روز پنجشنبه گروهي از خبرنگاران برجسته و شخصيتهاي تاثيرگذار امريكايي را جمع كردهاند و در توضيح سياست آشفته روزهاي اخير امريكا در قبال ايران، به آنها گفتهاند در هفتههاي اخير تغييراتي در سياست خودشان در قبال ايران ايجاد كردهاند كه مهمترين آن، افزودن سياست بازدارندگي deterrence به سياست قبلي يعني «فشار حداكثري» بوده است. سياست بازدارندگي در روابط بينالملل يك مفهوم شناخته شده با قدمتي بيش از دو قرن بوده و به ويژه در قرن حاضر و به موازات سياست مهار containment مهمترين سياستهاي راهبردي قدرتهاي بزرگ را تشكيل دادهاند. در سادهترين تعريف، بازدارندگي عبارت است از «استفاده يكطرف از مجموعهاي از تهديدها براي قانع كردن طرف ديگر به عدم انجام يك عمل نامطلوب» از ديدگاه طرف اول. تا قبل از جنگ جهاني دوم و شروع جنگ سرد، بازدارندگي عموما به موازنهاي از تهديدات نظامي متعارف اطلاق ميشد، ولي پس از اين تاريخ بازدارندگي هستهاي هم به ادبيات اين حوزه اضافه شد. دو جنبه نزديك و دور از سياست بازدارندگي در قبال ايران ميتواند به ذهن متبادر شود. جنبه نزديكتر اين است كه بعد از اقدامات تحريكآميز اخير امريكا به ويژه عدم تمديد معافيتهاي ادامه خريد نفت از ايران، امريكا نگران واكنشهاي تلافيجويانه ايران نسبت به منافع خود و متحدانش در منطقه است و بهدنبال بازداشتن ايران از اقدامات در اين رابطه بوده است. همانطور كه گفته شد مهمترين عامل بازدارندگي، ارسال يك پيام تهديد نظامي قوي و قابل اعتبار به طرف مقابل است كه امريكا در دو هفته گذشته با صدور اطلاعيه در مورد اعزام ناو هواپيمابر و استقرار بمبافكن و سيستم دفاع ضدموشكي اين كار را انجام داد. با اين حال جنبه دورتر بازدارندگي به بازداشتن ايران از اقدامات برجامي و هستهاي در دو ماه آينده و بعد از پايان مهلت اعلام شده در بيانيه اخير شوراي عالي امنيت ملي است؛ موضوعي كه واشنگتنپست در سرمقاله سهشنبهاش به آن اشاره كرد و باعث عصبانيت و واكنش شديد ترامپ شد. درواقع، باتوجه به اعلاميه ايران مبني بر كاهش قابلتوجه تعهدات برجامي خود، دولت ترامپ در دو ماه آينده مقابل يك سه راهي غيرمطلوب خودساخته قرار خواهد گرفت...
پذيرش عبور ايران از خطوط قرمز هستهاي كه در برجام محدود شده بود، اقدام نظامي وسيع عليه برنامه هستهاي ايران يا برگشت به برجام. تقريبا هيچ يك از اين سه گزينه براي ترامپ قابلقبول و انجام نيست و عملا در وضعيت آچمزي قرار خواهد گرفت كه خودش آن را به وجود آورده است، بنابراين دولت ترامپ به اجراي يك طرح و بازي سهگانه با هدف بازداشتن ايران از قدمهاي بعدي برجامي در انتهاي مهلت دو ماهه، دست زده است.
اين بازي سهگانه عبارت است از: اول؛ جلبتوجهات به جنبه نزديكتر سياست بازدارندگي به بهانه ساختگي تحركات جديد ايران در منطقه، دوم؛ انحراف توجه افكار عمومي از بنبست احتمالي سياست فشار حداكثري در دو ماه آينده و همزمان فرستادن پيام به ايران به اميد بازدارندگي ايران از اقدامات برجامي آتي.
انتشار گزارشهاي جعلي اطلاعاتي در كنار ابراز آمادگي براي مذاكره با ايران، در همين راستا قابلتوجيه است. اقدام واكنشي ايران در اين دو ماه هم جزو محاسبات ترامپ در اين بازي سهگانه بوده است.
با اين حال چيزي كه شايد ترامپ كمتر روي آن حساب كرده بود، واكنش گسترده رسانهها و جامعه مدني امريكا نسبت به اين بازي جديد بود و عصبانيت ترامپ هم از اين رسانهها و بهويژه شخصيتهاي دموكرات به همين دليل است. برخلاف تصور اوليه ترامپ، هم گزارشهاي اطلاعاتي درز داده شده (كه معمولا كمتر مورد تشكيك قرار ميگيرند) و هم بازي ملامت موردنظر ترامپ آنطور كه فكرش را ميكرد، پيش نرفت.
از يك طرف اين گزارشهاي اطلاعاتي هم از نظر اصالت و هم از نظر ميزان بزرگنمايي خط ايران و هم از نظر صفت تهاجمي يا تدافعي بودن زير سوال رفت و از سوي ديگر ترامپ از سوي اكثر رسانهها و شخصيتهاي امريكا مسوول وضعيت فعلي شناخته شد.
اقدامات حساب شده و خويشتنداري راهبردي ايران هم در ايجاد اين وضعيت و سردرگمي بيش از پيش ترامپ موثر بود.
دو ماه آينده (و در واقع يك ماه و نيم باقيمانده از مهلت تعيين شده ايران) بسيار مهم و سرنوشتساز است و فعلا وضعيت به ضرر ايران نيست. ابتكار ايران در تجديدنظر در تعهدات برجامي خود و تعيين مهلت دو ماهه، يك تغييردهنده قواعد بازي در سياست فشار حداكثري ترامپ بوده و ادامه خويشتنداري و كنترل وضعيت فعلي تا پايان مهلت تعيين شده، اهميت بسياري داشته و ميتواند شرايط را به نحو قابلتوجهي به نفع ايران تغيير دهد.