كوتاه درباره مجموعه شعر «رهابند» سروده حميد چشمآور
نياز به تركيب حسآميزي بيشتر
مجيد افشاري
مجموعه شعر رهابند اثر حميد چشمآور، كتابي است كه بنمايه انتقادي دارد، رويكرد ذهني فعال كه پديدههاي پيرامونش را تحليل ميكند. از آنجا كه فكر و زبان دو روي سكه شعر هستند، ساختار زباني اشعارش نشان از آن دارد كه تاملاتي درخور نسبت به آثار متقدمان و متاخرين داشته و دارد. او هميشه نگاهي به گذشته و سرخوردگيهاي نسل خود دارد، شايد به نوعي خود را سخنگوي درد مشترك نسلي بداند كه بحران هويت و كلنجار پذيرش ارزشها دست از سرشان برنميدارد. ويژگي شعر چشمآور زبانمحور بودن آن است، او در حد توان و تجربهاش از امكانات زباني بهره ميگيرد، از اين جهت در كوتاهترين زمان ممكن ارتباطش را با مخاطب برقرار ميكند، چرا كه نخستين مرتبه انتقال پيام شاعر شنيداري است، اما مساله اينجاست كه براي ارتقاي دادن قدرت مفاهيم، استفاده از عنصر تخيل، استعاره و حسن تعليل بسامد كارآمدي دارند كه اشتغال شاعر به ارجاعات متن و عدم تمايلش به خروج از واقعنمايي باعث شده است كه رد پاي قابل اعتنايي از اين لطايف ادبي در اشعارش نبينيم. البته اين به معناي نفي توانايي او نيست، به عنوان مثال گاهي به كشفهاي شاعرانهاي از او برميخوريم كه نشاندهنده قوت طبع اوست: «زمستان موسم آرامش ما قبل ويراني است/ سري كه در گريبان است از توفان خبر دارد/ بترس از خرمن آتش گرفته در مسير باد/ هميشه آتش در زير خاكستر شرر دارد...» حميد چشمآور ارادهاي معطوف به رويكرد نقد با زبان شعر دارد، او نميتواند خود را با پديدههاي پيرامونش بيگانه تصور كند، اما مساله اينجاست به صرف بيان درد، هر چند عالمانه و شاعرانه نقاط تاريك و خالي براي مخاطب در پشت هر شعري به جا ميماند، به اين معنا كه توصيف انتقادي رخدادهاي روزمره نيازمند فرصتي شاعرانه است براي رهايي كه آن فرصت را در اشعار چشمآور پيدا نميكنيم: بنده قائل به وظيفه مددكار اجتماعي بودن براي شاعر نيستم، چرا كه در اين ساختار گويش متهم شدن به شعارگويي و حرفهاي كليشهاي زدن انتظار متن را ميكشد و در بهترين شكلش شاعر راوي دردهاي خود و ديگران ميشود كه شايد به عنوان انجام وظيفه لازم باشد اما براي شاعرانگي كافي نيست. خوشبختانه در غزلهاي چشمآور فاصله گرفتن از عبارتهاي تركيبي و توصيفي ملموس است كه نويد آن را ميدهد كه در فصلي ديگر از زيست شاعرانهاش به حسآميزي توجه بيشتري داشته باشد، بنده او را شاعري زبردست در استفاده از امكانات زباني يافتهام كه با همين پشتوانه ميتواند رهيافتهاي دلبرانهاي از تخيل داشته باشد. بيشك در آيندهاي نه چندان دور خيال انگيزيهاي بيشتري را در آثارش به تماشا خواهيم نشست. ايدون باد: «ناگزيريم به سلول رها بودنمان/ سرنوشت است كه اينگونه رهابند شويم...»