ثانيه شمار گام دوم برجامي
امريكاييها همزمان دو اقدام موازي را در برابر جمهوري اسلامي ايران پيش ميبرند، از يك طرف ميخواهند مسير گفتوگو را براي تامين خواستههاي امريكا باز كنند و از سوي ديگر با افزايش فشار، نفوذ منطقهاي و توان اثرگذاري ايران را كاهش دهند. واشنگتن براي كشاندن ايران به ميز گفتوگو گزينههاي مختلفي را امتحان ميكند و همزمان با پيامهاي علني و اعلام آمادگي براي مذاكره بدون پيششرط، اين پيامهاي خود را از طريق فرستادگان خارجي هم به تهران ارسال ميكند. در اروپا
هرچند بريتانيا نزديكترين و قابل اعتمادترين شريك امريكا محسوب ميشود اما ديپلماتهاي امريكا با خبر هستند كه به شكل سنتي اعتماد زيادي به ميانجيگري بريتانيا در تهران وجود ندارد. در نتيجه آلمان به گزينه اصلي واسطهگري امريكا با تهران بدل شده است، نقشي كه فرانسويها معتقد بودند بايد بر عهده آنها باشد اما با وجود ظاهر گرم و صميمانه روابط پاريس با واشنگتن مشخص است كه رييسجمهور ايالات متحده امريكا اعتماد و اعتقاد چنداني به امانوئل ماكرون، رييسجمهور فرانسه ندارد. تندرويهاي اخير ماكرون در مورد ايران هم بيارتباط با انتظار فرانسه براي سپردن مسووليت واسطهگري با تهران نبود. در واقع رييسجمهور فرانسه معتقد بود كه با اعلام همسويياش با واشنگتن در گفتوگو با ترامپ ميتواند مسوول ميانجيگري در پرونده هستهاي ايران ميان تهران و واشنگتن باشد. اما به نظر ميرسد كه پاريس در اين امر موفق نبود و آلمان مسووليت نمايندگي اروپا براي كاهش تشنج در منطقه و جلوگيري از درگيري را در كنار مذاكره در مورد باقي ماندن ايران در برجام برعهده گرفت. هايكو ماس كه پيش از ورودش به تهران به بغداد هم سفر كرده است، تلاش ميكند تا شنيدههايش از طرفهاي امريكايي را با ايرانيها در ميان بگذارد و ارزيابي كند كه ايران تا چه اندازه آمادگي انعطاف در مواضع اعلامي خود دارد.
سفر هايكو ماس به عنوان نماينده كشورهاي اروپايي عضو برجام به تهران كماهميت نيست، چراكه نشانه استمرار رابطه ميان تهران و طرفهاي غربي همچنين وجود مسير تبادل پيام ميان تهران و طرف امريكايي است. دو روز بعد از هايكو ماس، نخستوزير ژاپن به تهران ميآيد اما ژاپنيها برخلاف اروپاييها تعهد و سهام عمدهاي در مساله برجام ندارند، برخلاف 3 كشور اروپايي كه مساله برجام را به عنوان يك پرونده امنيتي ميبينند، ژاپنيها هر چند براي كاهش تنش پا پيش گذاشتهاند اما اگر احساس كنند كه مذاكراتشان بينتيجه است قاعدتا آنچنان بر ميانجيگري و واسطهگري اصرار نخواهند كرد.
به تصور من ايران علاقهمند است كه رايزنيهاي اخير به ويژه با طرف اروپايي به تشكيل ثمربخش كميسيون مشترك برجام در سطح بالا منجر شود. ايران علاقه ندارد كه 1+4 بيش از اين در انفعال و بيعملي قرار بگيرد و مشتاق است كه طرفهاي باقي مانده در برجام بتوانند، گامهاي عملي و ابتكارهاي مثبتي براي احياي تعهداتي برجامي مطرح كنند. آلمان به نسبت ديگر كشورهاي اروپايي رابطه بهتري با روسيه دارد و همزمان با اظهار تمايل روسيه براي برگزاري جلسه وزراي خارجه كميسيون مشترك برجام، آلمان هم از پيوستن كشورهاي ديگر به سازوكار مالي اينستكس استقبال كرده است. وزير مشاور در امورخارجه بريتانيا هم قرار است طي 10 روز آينده سفري به تهران داشته باشد كه نشان ميدهد در آستانه اجرايي شدن گام دوم كاهش تعهدات ايران در برجام، تكاپو در ميان اروپاييها كم كم بيشتر ميشود. اروپاييها علاقهمند هستند پيش از هر چيز از خروج ايران از برجام جلوگيري كنند، در مورد اتفاقات و حوادثي كه در هفتههاي اخير در منطقه روي داده است مشورت كنند و اگر امكانپذير باشد به كاهش تنش ميان تهران و واشنگتن كمك كنند. اروپا همچنان اميدوار است كه ميان تهران و واشنگتن به جاي گزينه برجام يا بدون برجام، راهحل سومي را پيدا كند، راهحلي كه به اعتقاد من بسيار بعيد است مورد موافقت تهران قرار گيرد.
امريكاييها بعد از حوادثي كه در منطقه رخ داد به اين نتيجه رسيدهاند كه جمهوري اسلامي ايران در واكنش به سياست امريكا آنقدرها هم به لاك دفاعي فرو نخواهد رفت و اگر اقدامات خصمانه عليه ايران بيشتر شود، عكسالعملهايي در انتظار امريكا خواهد بود. هر چند حوادث خليج فارس هيچ ارتباطي با ايران نداشت و تهران هر گونه ارتباط با آنها را رد كرده است اما تنش را در منطقه بالا برد و با توجه به سر و صدايي كه از سوي رياض و ابوظبي راه افتاد، امريكاييها را غافلگير كرد. امريكاييها در شرايط بهتزدهاي كه بعد از افزايش تنشهاي منطقه پيدا كرد، اندكي از شدت ادبيات ايرانستيزانه خود كم كردند و شاهد بوديم كه چه در ژاپن و چه در آلمان، مسائلي مانند مذاكره بدون پيششرط و مخالفت با تغيير نظام مطرح شد. اما وقتي كه واشنگتن بار ديگر از حالت بهتزده خارج شد دوباره مسير قبلي فشار حداكثري را در پيش گرفت. بايد در كل توجه كرد كه امريكاييها نتيجهاي بسيار ناچيزتر از آنچه انتظار داشتند از سياستهاي فشارشان عليه ايران گرفتهاند. توقع آنها اين بود كه بعد از اجراي تحريمهاي سنگين عليه ايران، فشارهاي مردمي و رويدادهاي داخلي باعث ميشود كه ايران از مواضع خود عقبنشيني كند و امتيازهاي گستردهاي در اختيار امريكا قرار دهد. اما انتظار امريكا هنوز برآورده نشده و زمان هم به ضرر دونالد ترامپ سريعا در حال گذر است. او هنوز از كره شمالي نتيجهاي نگرفته و حالا كه فتيله جنگ تجاري با چين را بالاتر كشيده است، دورنماي هر گونه پيشرفتي در مذاكراتش با كره شمالي وجود ندارد. حالا توجه ترامپ به ايران جلب شده است تا با سرمايهگذاري بر فشار حداكثري و ادبيات زيگزاگي چماق و هويج، ايران را به مذاكره جذب كنند و موفقيتي در سياست خارجي دولت ترامپ ايجاد تا در انتخابات 2020 از آن استفاده كنند.