كوتاه درباره مجموعه شعر«بيتوته عطر»
شريفي شعر كوتاه را ايرانيزه كرده است
كاميار عابدي
شعر كوتاه در سالهاي اخير توانسته بخشي از آثار و فعاليت شاعران را به خود اختصاص دهد. علاقه هوشنگ ابتهاج و شاملو در دهه 30، شعر كوتاه را رواج بيشتر ميدهد و شعرهاي كوتاهي كه شاملو از آن به عنوان «طرح» نام ميبرد، براي خود طرفداراني پيدا ميكند.
در دهههاي مورد بحث، ترجمههايي از «هايكو»ها و «تانكا»ها و ترجمه اشعار چيني بر ذهن و زبان شاعران تاثير گذاشت و آنان را به تجربه سرودن شعر كوتاه راغب كرد و اينگونه تازه در شعر معاصر فارسي بهتدريج جانشين رباعي و دوبيتي و گاهي بيتنويسي در شعر قديم شد. در شعر معاصر فارسي آن دسته از شعرهاي كوتاه كه داراي ابتدا و بدنه و انتهايي هستند، يعني فرم منسجمي دارند، قالبهاي رباعي و دوبيتي را تداعي ميكنند اما آنهايي كه فاقد اين ساختار هستند يك بيت از يك شعر بلند را. در كوتاهنويسي در شعر معاصر ايران، شعر سپيد بيشتر از شعر نيمايي رشد پيدا كرده است.
يكي از دلايل ترجمه «هايكو» توسط شاملو و ع.پاشايي برميگردد به نفوذ شعر شاملو. شاعران زيادي در دهه 30 به شعر كوتاه علاقهمند ميشوند و ردپاي اين سرايش را ميتوان در مجله آدينه و دنياي سخن و بعضي جنگهاي شهرستاني پيدا كرد اما شاملو نسبت به اقبال عام شاعران به شعر كوتاه اعتراض داشت. شاملو از اقبال شاعران آن دهه به شعر كوتاه رضايت نداشت و اين نارضايتي فارغ از ارزشگذاري كلي است كه توضيحش به زماني بيشتر نيازمند است. مراد از اشاره به تاريخچه شعر كوتاه و ايجاد فرمهاي تازه اين بود كه به مجموعه «بيتوته عطر» شريفي برسيم؛ مجموعهاي كه به نظر من در ايرانيزه كردن شعر كوتاه موفق بوده است.
اين شاعر در اين دفتر توانسته در حوزه عرفاني، از فضاهاي ذهني افرادي مانند سنايي، عطار و مولانا، در حوزه هستيشناسي از خيام، از جغرافياها و زبانهاي ديگر از آثار افرادي مانند رومن رولان، نيكوس كازانتزاكيس، جبران خليل جبران، كريستين بوبن و تاگور و در حوزه شطحيات عرفاني از حلاج و بايزيد و عينالقضات و خرقاني و شمس تبريزي، نمونههايي فراهم كند و ضمن فراموش كردن آنها، به نگاه ويژه فلسفي، عرفاني و هستيشناختي خودش برسد و زبان شعرش را از اين نگاه تغذيه كند.
او جهاني آفريده و حيات خود را محصور اين جهان كرده و از اين طريق خود را از جهان شر اطراف محافظت ميكند.
شريفي از اين جهت متعلق است به شاخه درونگرا در شعر عرفاني، فلسفي و هستيگرايانه كه به عنوان شاهد مثال اين ذهنيت، ميتوانيم بسامد بالاي سكوت يا ستايش سكوت را در شعر او ببينيم و حس كنيم.