جدايي قطعي برانكو از زبان خودش
ارّه رو چون فرو كني...
علي ولياللهي
برانكو از پرسپوليس رفت. در نگاه اول اين جزو سادهترين اتفاقاتي است كه در دنياي فوتبال رخ ميدهد. آنچه از خاطرات فوتبالي به ياد ميآورم تكرار همين جمله است كه: «اومدني، رفتنيه». اگر استثناها را كنار بگذاريم، در هميشه روي همين پاشنه چرخيده. با اين حال وقتي به همين اتفاق ساده نگاه ميكنيم، نميتوانيم از خودمان نپرسيم كه چرا اين شكلي؟ چرا در فاصله كمتر از دو روز همه آنچه در طول چهار سال ساخته شده با سرعتي باورنكردني به سمت نابودي و فروپاشي حركت ميكند؟ اين عدم تناسب دلخراش از كجا ناشي ميشود؟ قبول كه خراب كردن بسيار راحتتر از ساختن است. همه ميدانيم ساختماني كه چند سال برايش زحمت كشيده شده و چند صد آدم درگير ساختنش بودهاند ممكن است با يك موشك يا زمين لرزه در عرض چند ثانيه ويران شود. اما در مورد روابط ساخته شده بين آدمها كه نبايد به اين شكل باشد. موشك و زمينلرزه زبان ندارند، شعور ندارند، توقعي ازشان نيست اما ما كه زبان داريم و ميتوانيم حرف بزنيم. پس چرا ما بايد حسرت يك خداحافظي متمدنانه را بخوريم؟ بحث خوش استقبالي و بدبدرقه بودن نيست. مساله سر به لجن كشيده شدن است. مساله سر «منم عكساشو پاره كردم، نامههاشو پاره كردم» است.
برانكو از پرسپوليس رفت. او ديروز در مصاحبهاي با اسپورتنت كرواسي اعلام كرد كه هنوز قراردادي با الاهلي امضا نكرده اما بدون شك كار او در پرسپوليس تمام شده است. برانكو، محبوبترين شخص نزد پرسپوليسيها در چند سال اخير كه هواداران رابطهاي عميقا عاطفي با او برقرار كرده بودند، آنقدر عاشقانه كه هشتگ #هرچي_برانكو_بگه را برايش ساختند، قرار است به عربستان برود و كارش را آنجا ادامه دهد. برانكو در مورد مدت زمان حضورش در ايران گفت: «چهار سال در پرسپوليس بودم و آنجا شش جام به دست آوردم. سه بار قهرمان ليگ شديم و در فينال قهرمانان آسيا شركت كرديم. كسب اين عناوين و افتخارات كار آساني نبود و خيلي به اين تصميم فكر كردم و تصميم به رفتن گرفتم.» اما در ايران هيچ چيز به اين سادگي كه برانكو ميگويد نيست. آنچه بعد از اعلام خبر جدايي پروفسور از پرسپوليس رخ داده، همان موشكي است كه ناغافل از راه رسيده و همه چيز را ويران كرده. بدون اينكه به كسي فرصت فكر كردن بدهد. فقط كافي است عناوين اخباري كه اين چند روز با كلمه برانكو و پرسپوليس پخش ميشود را بخوانيم تا متوجه شويم.
اول از همه خبر اعلام شكايت باشگاه پرسپوليس از برانكو منتشر شد. مديران سست و كند پرسپوليس كه قطعا جزو عوامل جدايي سرمربي موفقشان هستند، با اين عنوان كه ايشان سرمربي تيم ما هست و هنوز با ما قرارداد دارد و طبيعتا نبايد با تيم ديگري مذاكره و قرارداد امضا ميكرد، قصد دارند از برانكو به فيفا شكايت كنند. اين خبر توسط معاونين حقوقي باشگاه مطرح شد. مديران باشگاه هم گفتند كه طلب برانكو دو روز قبل از پايان يافتن مهلت قانوني آماده و به برانكو در اين خصوص اطلاعرساني شده بود. اما بعد برخي از افراد نزديك به باشگاه گفتند كه در روز آماده شدن پول، برانكو براي اينكه پرسپوليس نتواند در مهلت قانوني طلبش را پرداخت كند، شماره حساب اشتباه به باشگاه اعلام كرده است. خبري كه موجي از ترديد را بين هواداران پرسپوليس نسبت به سرمربي محبوبشان به وجود آورد. مخصوصا وقتي فهميدند برانكو از عيد فطر يعني دقيقا از تاريخ 15 خرداد با باشگاه الاهلي عربستان به توافق رسيده بوده و فقط از سران باشگاه عربستاني خواسته است كه بعد از گرفتن مطالباتش اين خبر رسمي شود. همان جا بود كه برخي هواداران پرسپوليس از خودشان پرسيدند كه اگر برانكو قطعا قصد رفتن داشته چرا اين خبر را زودتر اعلام نكرده تا باشگاه تمهيدات لازم را بينديشد؟ چرا ليست ورودي و خروجي به باشگاه داده؟ چرا با وقت باشگاه پرسپوليس بازي كرده است؟
در همين اثنا كه هواداران پرسپوليس در شوك بودند و با تجمع مقابل ساختمان باشگاه دنبال پاسخي مشخص براي هزار سوال بيجوابشان ميگشتند، خبر آمد كه برانكو پيشدستي كرده و از طريق يك وكيل خبره ورزشي از باشگاه پرسپوليس نزد فيفا شكايت كرده است. شكايتي در رابطه با ديركرد پرداخت دستمزد و پاداشهاي مندرج در قرارداد. بعد معلوم شد كه نه تنها برانكو كه همه دستيارانش شكايت نامهاي براي فيفا ارسال كردهاند و به زودي نامه فيفا در مورد اين شكايت به دست پرسپوليسيها ميرسد. شكايتي كه پشتوانهاش سه نامه متوالي برانكو در مقاطع مختلف فصل قبل براي دريافت دستمزدش و دليل اصلي انجام شدنش زهر چشم گرفتن از مديران پرسپوليس براي هرگونه اقدام عملي عليه مرد كروات است.
در كشاكش شكايت و شكايتكشي مصاحبه وكيل مهدي طارمي و افشاگريهايش عليه وزير ورزش و برانكو موج تازهاي عليه برانكو بين هواداران به راه انداخت. صمد ابراهيمي، وكيل مهدي طارمي در كانال تلگرام خود مدعي شد برانكو و وزير ورزش در جدايي مهدي طارمي نقش داشتهاند. اين خبر دقيقا خلاف همه آن چيزي بود كه هواداران پرسپوليس از جدايي طارمي در ذهن داشتند. در حالي كه ابراهيمي و طارمي به هيچ عنوان افراد قابل اعتمادي نيستند، اما برخي هواداران با كنار هم قرار دادن پازل جدايي برانكو و مخصوصا نحوه جدايياش حسابي عصباني شدند. پرسپوليسيها به ياد جدايي برانكو از تيم ملي در سال 2006 افتادند. آنجا هم مرد كروات به جاي اينكه به كشور برگردد و بعد به شكلي حرفهاي از ايرانيها خداحافظي كند، ترجيح داد اصلا برنگردد. امسال هم او به جاي اينكه بعد از اين همه دوران طلايي به ايران برگردد و با آنها كه عاشقانه دوستش داشتند وداع كند، تصميم گرفت يك شبه فرار را در دستور كارش قرار دهد. اين شرايط سرخها را در وضعيتي قرار داد كه توصيفش را حسين صفا به خوبي در آلبوم حريص محسن چاوشي تصوير كرده بود. آنجايي كه چاوشي ميخواند: «اره رو چون فرو كني، چه دركشي چه تو كني!»
حالا شايد سختترين كار دنيا قبول كردن واقعيت ساده رفتن برانكو به يك تيم ديگر و انتظار يك خداحافظي متمدنانه باشد. خداحافظي از شكل رفتن گوارديولا از بارسلونا يا مورينيو از اينتر. آنجا هواداران در حالي كه قلبشان از شدت دلتنگي فشرده ميشد و خاطرات خوب تمام شده اذيتشان ميكرد، سپاسگزارانه و با چشماني اشكبار از مرد موفق نيمكتشان خداحافظي كردند. اما به نظر ميرسد در شرايط فعلي برانكو و پرسپوليس ديگر مهم نيست چه رابطه عاشقانهاي بين او و هواداران شكل گرفته بود، مهم نيست چقدر افتخار و روزهاي خوب با هم سپري كردند، مهم نيست فوتبال اصلا معطل اين چيزها نميشود و به راهش ادامه ميدهد؛ در حال حاضر هر دو طرف دعوا در همان شرايط پاره كردن عكسها و نامهها قرار گرفتهاند، البته بدون اينكه مديران پرسپوليس فكر چارهاي كرده باشند.