• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4397 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۳ تير

گفت‌وگو با سهراب سليمي درباره وضعيت تئاتر معاصر ايران

تئاتر پول‌ساز را جاي تئاتر انتقادي آورده‌اند

سيد حسين رسولي

 

 

سهراب سليمي از جمله كارگرداناني است كه از دهه ۱۳۴۰ وارد عرصه كارگرداني و بازيگري شده است. او يكي از بازيگران تئاتر «لبخند باشكوه آقاي گيل» به نويسندگي اكبر رادي و كارگرداني ركن‌الدين خسروي در تالار سنگلج بود كه اتفاق مهمي در تاريخ تئاتر ايران است. سليمي در كنار گروهي ديگر از هنرمندان اولين تئاترهايي با موضوع «جنگ» (دفاع مقدس) را با عنوان «حماسه ننه خضيره» در تالار وحدت روي صحنه بردند. او كارگردان اجراهاي فراواني از جمله «مهمانسراي دو دنيا» در سالن اصلي تئاتر شهر بوده است. اين روزها تئاتر ايران تغييرات چشمگيري داشته است. براي تحليل وضعيت موجود سراغ سهراب سليمي رفتيم و با او گفت‌وگويي داشتيم.

 

بيشتر از پنج دهه در تئاتر ايران فعاليت مستمر داريد. وضعيت تئاتر معاصر ايران را چگونه مي‌بينيد؟ يعني در سال‌هاي اخير چه اتفاقاتي در تئاتر ايران افتاده است؟

هر كسي به واسطه نوع ارتباطات و نوع فهم خود به شرايط موجود نگاه مي‌كند. به هر حال، اگر در دام كميت بيفتيم و به تئاترهاي خصوصي دل ببنديم، با مشكلات عديده‌اي روبه‌رو خواهيم شد. اگر بخواهيم به كنه وضعيت بپردازيم با نكات جالب توجهي مواجه مي‌شويم. به‌زعم من، تئاتر به شكل «روبنا» درآمده است. اين روبنا در واقع از همه‌ چيز خالي شده است. مسائل اجتماعي و موضوعات روزمره و شرافت تئاتر دچار انتخاب‌هاي اشتباه شده است. اين اتفاق اشتباه، هم در نگاه كمدي به تئاتر رخ داده است و هم در تئاتر جدي. معتقد هستم نه تنها در تهران (به عنوان كانون اصلي تئاتر ايران) شاهد تاثيرات اين نگاه اشتباه در تمام ايران هستيم. گفتمان‌هاي غريبي وارد فضاي مجازي شده است. مثلا برخي از اين گفتمان‌ها مي‌گويند: «ديديد چقدر فروختم؟» يا «ديديد نمايش من چقدر مخاطب داشت؟» در حقيقت، اين‌ امر، جزو بحث‌هاي اصلي تئاتر نيست! وقتي تئاتر از محتوا خالي مي‌شود، شكل‌ به سوي زرق و برق مي‌رود.

در نسل ما هم، تئاتر فرماليستي رشد كرد و تئاتري‌ها با آن مخالفت مي‌كردند. بسياري از دوستان بودند كه به تئاترهاي محض فرماليستي تاختند. البته اگر باورهاي اين دوستان، تئاتر فرماليستي باشد، ما هم مخلص‌شان هستيم. هيچ اشكالي هم ندارد. اين هم بخشي از تئاتر است. اما من احساس مي‌كنم اينها خطي است كه در حال تقويت شدن است.

يعني اعتقاد داريد اين خط دستوري است؟

شايد تلاش مي‌شود تئاتر از محتوا خالي شود و نظارت هم بيش از حد بشود. حالا براي رنگ و لعاب و تاثيرات بيشتر سراغ فيورتي‌ها (برگزيده‌ها) و سلبريتي‌ها (چهره‌هاي پر زرق و برق) رفته‌اند. به قول معروف مي‌گويند كسي بيايد تا فروش داشته باشد. كسي را بياوريد كه ديده بشود. واقعا اين اتفاقات در تحليل و تفسير من از تئاتر نمي‌گنجد. اين اتفاقات براي سوءاستفاده از جريان تئاتر است.

اجازه بدهيد، دست بگذارم روي تئاترهاي فرماليستي‌اي كه مطرح كرديد. اين آثار رشد چشمگيري داشته‌اند. هر شب در سالن‌هاي تئاتر شاهد چنين اجراهايي هستيم. حتي برخي اعتقاد دارند مونولوگ‌هاي هپروتي و اجراهاي كارگاهي و نمايش‌هاي توخالي رشد كرده‌اند. برخي مي‌گويند اغلب تئاترهاي خصوصي سراغ اجراهاي پوچ رفته‌اند. حتي اين وضعيت باعث شده است رقابتي ناسالم در تئاتر شكل بگيرد. گروهي مي‌گويند تئاترهاي انديشه‌مند، دغدغه‌مند و انتقادي در برابر تئاترهاي سرگرمي‌محور دچار مشكل شد‌ه‌اند.

راه دوري نرويم. اين وضعيت مربوط به اين مقطع از تاريخ نيست. بي‌جهت نيست كه كشورهاي داراي ريشه‌ تئاتر همچون ايتاليا، انگليس، اسپانيا و... حمايت‌هاي گسترده‌اي از تئاتر مي‌كنند. تئاتر، در فرهنگ‌ جريان‌ساز است؛ بنابراين احتياج به حمايت ريشه‌اي دارد. متاسفانه در مملكت من، بودجه تئاتر و حمايت‌ها را روز‌به‌روز خالي‌تر مي‌كنند. گويا، ملت را در بياباني بي‌آب و علف رها كرده‌اند. در واقع آنان مانند چوپاني هستند كه گله را در بيابان رها كرده‌اند تا بچرند. جريان خصوصي‌سازي تعريف ريشه‌‌اي دارد. متاسفانه مصداق هيچ يك از آن تعريف‌ها در كشور ايران نيست. فرض را بر اين مي‌گذاريم كه در تئاترهاي خصوصي دنبال ذائقه مردم هستند. شما هم به خوبي و با ظرافت به اين موضوع اشاره كرديد. در واقع، تئاتر را از محتوا خالي كرده‌اند و سلبريتي‌ها را آورده‌اند. بهانه هم اين است كه سالن‌هاي خصوصي هزينه دارند و بنابراين بايد گيشه داشته باشند. مي‌گويند پول آب و برق داريم. صحبت‌هاي‌شان از اين دست است. به‌زعم من، حمايت تئاتر چيز ديگري است. الان كه دارم با شما صحبت مي‌كنم، تازه از كشور كانادا آمده‌ام. آنجا به معناي واقعي تئاتر ديدم. حس كنجكاوي داشتم. براي خوشگذراني نرفتم. تئاترها را ديدم. مي‌خواستم تماشا كنم اين مسائلي كه بر ما مي‌گذرد بر آنان هم مي‌گذرد؟ واقعا چنين چيزي نبود. ما نسلي هستيم كه به عنوان جريان تئاتر دولتي رشد كرديم. بهترين هنرپيشه‌ها و كارگردانان تئاتر ايران از جريان تئاتر دولتي بيرون آمده‌اند. از عزت‌الله انتظامي و جمشيد مشايخي بگيريد تا جعفر والي و ركن‌الدين خسروي و حميد سمندريان و حتي بهرام بيضايي و عباس جوانمرد و الي ماشاالله همه از جريان تئاتر دولتي بيرون آمده‌اند. اين‌گونه نبوده است كه اين هنرمندان به دولت تن بدهند؛ بلكه تئاتر كار كردند. اگر سياستي هم بوده است تا اين دوستان را به سوي جرياني خاص سوق بدهند؛ اين افراد نرفته‌اند!

يعني تئاتر به نوعي مقاومت در برابر جريان قدرت است؟

بله، شخص بنده را در نظر بگيريد. كوچك‌ترين ردپايي در شناسنامه كاري من پيدا نمي‌كنيد. امكان ندارد. نه در گذشته و نه حال. واقعيت قضيه در اين است كه اين اتفاقات عجيب در حال رخ دادن است. رقابت ناسالمي شكل گرفته است. آقايان مركز هنرهاي نمايشي فهرست‌هاي فروش تئاتر را به در و ديوار مي‌چسبانند. به نوعي غيرمستقيم مي‌خواهند از «تئاتر پول‌ساز» حمايت كنند. گاهي اوقت سياست‌ها مستقيم است و گاهي هم غيرمستقيم. تئاتر ايران را ريشه‌يابي كنيم به اين مسائل مي‌رسيم.

يعني مساله فروش را تبديل به بخش اصلي تئاتر كردند؟

دوست من... من از نسلي هستم كه تئاترهاي لاله‌زار را از نزديك ديدم. اين تئاترها خصوصي بودند. پس از دوران كودتا تئاتر را از شكل و شمايل خودش خارج كردند و آن را به سوي ميان‌پرده و ژانگولر بردند. تمام اين آثار هم فروختند! آنها همه خصوصي بودند. آيا از اين تئاترها نكات مهمي باقي مانده است؟ چيزي براي گفتن دارند؟ برويد دوران برتولت برشت در آلمان را نگاه كنيد. گروه‌هاي تئاتري كنستانتين استانيسلاوسكي و ولاديمير نميروويج دانچنكو هم در دوره‌هاي مختلف كار تئاتر كردند. آنان در شوروي هم اجرا رفتند. تئاتر جريان‌ساز را ايجاد كردند. به نمايشنامه‌هاي آنتون چخوف نگاه كنيد. امروز هم به نمايشنامه «باغ آلبالو» نگاه مي‌كنيم. چرا؟

البته، اين سال‌ها، شاهد اجراي «باغ آلبالو» با برچسب‌هاي تئاتر تجربه‌گرا و تئاتر فرماليستي در ايران هستيم.

مساله‌هاي عجيبي در تئاتر ايران به عنوان «دراماتورژي» و «بازنويسي» باب شده است. به پير و به پيغمبر اين كار ساده‌اي نيست. هر اثر هنري احتياج به آدم‌هاي آموزش ديده دارد كه فرآيند طولاني را از نظر محتوايي و مطالعاتي پشت سر گذاشته باشد. شما به نمايشنامه‌هايي كه با عنوان «مده‌آ» اجرا مي‌شوند، نگاه كنيد. «مده‌آ» به نويسندگي افرادي چون ژان آنوي، داريو فو و... وجود دارد. در آثار اين كارگردانان و نويسندگان صاحب سبك همچنان زيرساخت‌هاي «مده‌آ»ي اوريپيد وجود دارد؛ تا تاريخ هم هست آثار اين نويسندگان هم خواهد ماند. «پرومته» و «هملت» هم خواهند ماند. بابا جان! داريو فو دست به دراماتورژي و بازنويسي مي‌زند! به نمايشنامه «ننه دلاور» برتولت برشت نگاه كنيد. شاهكار است. با اين حال، من اعتقاد دارم همه بايد آزاد باشند. همه بايد بتوانند با هر نوع شكل و شمايلي كار بكنند. اما سواد و مطالعات تئاتر چه مي‌شود؟! قربان شكلت بروم، به دانشكده‌هاي تئاتر مراجعه كن و اساتيد را ببين!

فضاي تئاتر شهر مورد توجه بيشتر قرار گرفته است. متاسفانه گروهي اعتقاد دارند كه از سوي مسوولان، نظرات كلي و تكراري درباره فضاهاي تئاتري مطرح مي‌شود و برخي دوستان ديگر هم اعتقاد دارند كه اطراف تئاتر شهر و سالن‌هاي مطرح تئاتر پر از موادفروش و مسائل ديگر شده است و كسي هم برايش مهم نيست.

به نظرم جغرافياي تئاتر شهر را در تاريخ نگاه كنيد. اين مجموعه بر اساس يك حصار مشخص تعريف شده بود. كساني وارد مي‌شدند كه براي تئاتر آمده بودند. متاسفانه اين سال‌ها آنجا محل تجمع آبريزگاه و توالت‌هاي عمومي و بده‌بستان فروشندگان مواد مخدر و هزار خلافكار ديگر شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون