آرام و دوستداشتني
محمود دولتآبادي
كريم امامي شخصيتي بسيار آرام، دوستداشتني و تودار داشت، اما در كنار اين خصوصيات مترجمي زبردست بود؛ مترجمي كه دستي در نوشتن هم داشت و مقالات درخشاني مينوشت. كمابيش با او معاشرت داشتم. نخستينباري كه به كشورهاي انگليسيزبان براي معرفي رمان «كليدر» دعوت شد، به واسطه سفري كه در پيش داشت جلسهاي را با او در منزلش داشتم تا او بتواند پرسشهايش را با من مطرح كند. خاطرم هست آن شب درباره كتاب «كليدر» و همچنين علايق ادبي كه من داشتم مفصل بحث و صحبت كرديم.
اما واقعيت اين است كه بيشتر از «كليدر» صحبت كرديم. درباره علايق متنوع و بسياري كه در گنجايش و ظرفيت كتابي كه قرار بود او معرفي
كند، نبود.
همين موضوع هم باعث تعجبش شد. در اين جلسه من از «پيرمرد و دريا» ارنست همينگوي، «بيگانه» آلبر كامو و «بوف كور» صادق هدايت به عنوان سه كتاب مورد علاقهام نام بردم، اينها برايش بسيار عجيب بود و مدام ميپرسيد: «چطور كسي كه نويسنده «كليدر» است كتابهاي موردپسندش اين آثار هستند.» بسيار بحث كرديم و با هم در اين باره بسيار سخن گفتيم و شب خاطرهانگيزي را سپري كرديم؛ شبي كه خاطراتش تا همين حالا به يادم
مانده است.
كريم امامي مدتي را نيز در نشر دانشگاهي به كار مشغول بود، من هم آن زمان در آنجا بودم و از اين رو مراودات و سلام و عليك محترمانهاي با هم داشتم. او بعدها تلاش كرد كانون مترجمان را در ايران راه بيندازد كه درنهايت در اين زمينه نتوانست توفيقي به دست آورد، مانند بسياري چيزهاي ديگر كه با وجود تلاش افراد به سرانجام نميرسد. او در خاطر من همواره انساني محترم و گرامي است. گلي امامي، همسرش نيز همواره عزيز ما بوده و هست و اميدوارم كه همچنان كه تاكنون تحمل كرده، باز هم مصايب را تحمل كند.