دنياي هزارتوي پروست
كاوه ميرعباسي
مارسل پروست قدر مسلم يكي از مهمترين و تاثيرگذارترين نويسندگان آغاز سده بيستم است. آثار اين نويسنده به رمان چند جلدي «در جستوجوي زمان از دست رفته» محدود نميشود؛ او شعر هم گفته و رمانهاي ديگر هم نوشته، با اين حال شهرتش عمدتا به بركت اين اثر است و تاثيري كه در عالم ادبيات و روند تحولات آن داشته. «در جستوجوي زمان از دست رفته» يك زندگينامه خودنوشته است كه شكل داستاني به خود گرفته. در اينجا بايد نگاهي به زندگي اين نويسنده بيندازيم. مارسل پروست در يك خانواده مرفه به دنيا آمد، او در جواني فرزند ناخلف به حساب ميآمد؛ در حالي كه برادرش پي تحصيل و پدرش استاد دانشگاه و پزشك بود؛ پروست ترجيح ميداد وقت خود را در مهمانيها، ضيافتها و محافل اشرافي بگذراند. به واسطه ذهن موشكاف و حساسيتهاي استثنايياش، مارسل پروست توانست تصويري روشن از جامعه اشرافي فرانسه اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم را در اثرش منعكس و آنها را توصيف كند. راوي داستان «در جستوجوي زمان از دست رفته» خود پروست است هر چند كه برخي پرسوناژها تغيير كردهاند. آغاز نگارش اين اثر به سال 1907 و پس از فوت پدر و مادرش برميگردد. او قبلتر خانهاي را در خيابان هوسمان مهيا كرده بود و از آن زمان خود را در اتاقي حبس كرد. پروست تمام درها را بست تا هيچ صدايي به درون خانهاش راه پيدا نكند و در چنين انزواي خودخواسته راهبگونه و زاهدگونه نوشتن «در جستوجوي زمان از دست رفته» را شروع كرد. او از سال 1907 تا 1919 بهطور مداوم مينوشت در حالي كه به لحاظ جسمي، همواره مريضاحوال بود و چنين شرايطي او را بيمارتر ميكرد. انتشار اين اثر از 1913 شروع و تا سال 1927 كه پروست ديگر از دنيا رفته بود، ادامه داشت. جلد دوم اين اثر («در سايه دختران شكوفا») در 1919 جايزه ادبي گنكور را كه معتبرترين جايزه در حوزه ادبيات در فرانسه است براي پروست به ارمغان آورد. در واقع پروست به بركت اين اثر به زندگي خود مفهوم بخشيد؛ مفهومي كه پايدار ماند و ماندگار شد.«در جستوجوي زمان از دست رفته» از نظر سبك نگارش، نثري پيچيده و تودرتو دارد. در اينجا لازم است به ترجمه خيلي خوب مهدي سحابي اشاره كنم و اين امر را متذكر شوم كه اگر كسي متن اصلي را نخوانده باشد ممكن است فكر كند ترجمه سحابي ثقيل، دشوار يا ديرباب است. اما اگر كسي متن اصلي را خوانده باشد تازه متوجه ميشود به چه ميزان زندهياد مهدي سحابي براي ترجمه اين اثر زحمت كشيده است، زيرا حتي در زبان فرانسه هم خواندن «در جستوجوي زمان از دست رفته» به واسطه جملههاي تودرتو و پيچيدهاش دشوار است. درك روابطي كه در اين اثر وجود دارد از نظر روانشناسانه و حساسيتهاي خاصي كه پروست در شخصيتپردازيها و راه يافتن و نقب زدن به جهان دروني پرسوناژها دارد، به آساني ممكن نيست. «در جستوجوي زمان از دست رفته» روي بسياري به شكل مستقيم و غيرمستقيم تاثير گذاشته است. در سينما كارگرداناني مانند «فولكر اشلوندروف» به اين رمان توجه كردند. اثر اين كارگردان به ماجراي عشق سوآن ميپردازد كه داستاني مستقل در جلد اول است. پيش از آن نيز پيتر بروك تلاش كرد اقتباسي از اين اثر را به تصوير بكشد، اما درنهايت اقتباس از چنين اثري بياندازه دشوار است و نميتوان آن را به شكل كامل عينيت بخشيد. يكي از جذابترين و ارزندهترين زندگينامههايي كه درباره مارسل پروست نگاشته شده «در جستوجوي آقاي پروست» به قلم آندره موروآ- زندگينامهنويس پرآوازه فرانسوي- است.