شبهجزيره كريمه منطقهاي جذاب و توريستي در جنوب شرقي كشور اوكراين است كه جمعيت آن را سه تبار روسي، اوكرايني و تاتار تشكيل ميدهند. پيش از بحران سال 2014 هم ناوگان دريايي روسيه در درياي سياه در اين منطقه مستقر شده بود. كريمه كه وسعتي به اندازه كشور بلژيك دارد يك منطقه مهم كشاورزي در شرق اروپا محسوب ميشود؛ اين منطقه همچنين يكي از مراكز مهم توليد تنباكو در جهان به شمار ميرود.
در سال ۲۰۱۴ مردم شبهجزيره كريمه بعد از بركنار شدن «ويكتور يانوكوويچ» از رياستجمهوري اوكراين، در يك همهپرسي كه از طرف روسها برگزار شد، شركت كردند كه براساس آن به خاك فدراسيون روسيه ملحق شوند. در اين همهپرسي كه با جنجال و آشفتگي بسياري ميان دو كشور و حتي اروپا و روسيه همراه بود، در نهايت كريمه به روسيه الصاق شد و اوكراين نيز از ميان كشورهاي مشتركالمنافع، به رهبري روسيه كناره گرفت. از لحاظ تاريخي نيز شبهجزيره كريمه همواره صحنه اشغال و تاختوتاز بوده؛ از امپراتوري بيزانس و عثمانيها گرفته تا آلمان نازي و اكنون نيز روسيه و غرب بر سر آن به اختلاف رسيدهاند.
اين ماجرا براي آندري كوركوف نويسنده اوكرايني، پيرنگ يك داستان شده است. او در آخرين اثر منتشر شدهاش، به اين رويداد ميپردازد و از نگاه يك اوكرايني اين ماجرا را بررسي ميكند. زنبورهاي خاكستري در سال ۲۰۱۸ منتشر شده و واكنشهاي گوناگوني دريافت كرده است. اين كتاب قصهاي است كه در درون اين آشوب روي ميدهد. مردي نااميد كه منتظر زنبورهاي كريمه است و ميداند آنها به زودي از راه خواهند رسيد.
«زنبورهاي خاكستري» نوشته آندري كوركوف در ۴۶۴ صفحه با ترجمه آبتين گلكار، بيواسطه از زبان روسي ترجمه شده و نشر افق چاپ آن را بر عهده داشته است. به بهانه اين كتاب با دكتر آبتين گلكار، استاد دانشگاه تربيت مدرس و مترجم صاحبنام زبان روسي گفتوگو كردهايم.
كتاب تازه كوركوف، ماجرايي به روز و تازه دارد، آيا دليل شما براي انتخاب اين كتاب، موضوع تازه آن است؟
دقيقا همين موضوع به روز بودن برايم اهميت داشت و نكته ديگر اين بود كه درباره اتفاقات اوكراين و شبهجزيره كريمه، اخبار بسيار زيادي منتشر شد و بسياري آن را پيگيري ميكردند اما در ادبيات هيچ اثري نداشتيم كه اين موضوع را بازتاب بدهد. از اين نظر جالب بود و به خصوص اينكه اين كتاب، نگاه اوكراينيها به قضيه است، معمولا اخبار و اطلاعاتي كه به ما ميرسيد، يا نگاه غربيها بود يا نگاه روسيه، نگاه خود اوكراينيها كمتر در دسترس ما بوده است كه بدانيم خود اوكراين كه با اين مشكل دست به گريبان است، نسبت به اين ماجرا چه نظري دارد.
امتياز اين كتاب را از كوركوف گرفتهايد، درست است؟
بله، نشر افق بسياري از كتابهايش را با خريد امتياز منتشر ميكند و اين كتاب هم از آن جمله است. كتاب ديگري هم كه از كوركوف ترجمه كرده بودم، امتيازش دريافت شده بود.
ادبيات كوركوف با توجه به اوكرايني بودنش، چقدر با ادبيات روسيه متفاوت است؟
شايد بتوانم بگويم در آثار اوليهاش هيچ تفاوتي ديده نشود، چون كوركوف نويسندهاي است كه تقريبا همراه با فروپاشي شوروي كارش را شروع كرده است و اولين كتابش هم «مرا به كانگراكس نبر است» كه من ترجمه كردهام و نشر افق آن را منتشر كرده است. در اين كتاب تفاوت زيادي حس نميشود، با اينكه فروپاشي انجام شده بود، يك نويسنده روس را ميديديم. بعد از مدتي وجه تمايز بارزي در آثار او پيدا ميشود كه خيلي به جزييات شهري كييف، پايتخت اوكراين توجه نشان ميدهد. مثلا در كتاب «مرگ و پنگوئن» كه به فارسي هم ترجمه شده، به روشني اين موضوع ديده ميشود. از خيابانهاي كييف نام ميبرد، به مكانهايي كه در شهر هست اشاره ميكند اما به هر حال نميشود گفت كه يك سبك اوكرايني خاصي دارد. به هر حال وامدار ادبيات روسيه است. سبك او سبك نويسندگان روس است ولي در اين اثر اخيرش، دست كم از ديد سياسي يك موضعگيري كاملا متفاوت است... با موضعگيري روسها كاملا در تضاد است.
كوركوف در كتاب «زنبورهاي خاكستري» ميان دو دوست، ريشههاي مشترك را در نظر دارد يا كاملا معترض است؟
اصولا الان همه روشنفكران و نويسندگان و روزنامهنگاران اوكرايني هويتي كاملا جدا از روسيه براي خودشان قائل ميشوند، آنها ميگويند ما متعلق به اروپا هستيم و فرهنگ اروپايي داريم و روسيه شرقي و آسيايي است، اين نكتهاي است كه اين روزها در اوكراين زياد شنيده ميشود. كوركوف هم به اين نظر اعتقاد دارد؛ هر چند در آثارش ديده نميشود. به هر حال به خاطر مشكلاتي كه به وجود آمده روي پيشينه مشترك و ريشه مشترك تاكيد نميكند.
در مورد كريمه قضيه مقداري فرق دارد، به دليل اينكه كوركوف آنجا نشان ميدهد كه يك قوم سومي داريم به نام تاتارهاي كريمه كه نه روس هستند نه اوكرايني، چه زماني كه كريمه دست اوكراين بود و چه زماني كه روسيه آن را تصرف كرد، به هيچكدام تعلق پيدا نميكند و هيچ حق و حقوقي ندارد و در سرزمين خودش، غيرخودي است، نگاه او از اين نظر درباره تاتارها منصفانه است.
كوركوف ميخواهد چه پيامي را به مخاطب برساند؟
نميتوانم اين را به آساني بگويم. مجيد قيصري در نشستي كه در شهر كتاب داشتيم، حرفي زد كه به نظرم درست است اما اينگونه نگاه نكرده بودم. ايشان، مساله جنگ را بسيار مهم دانستند و گفتند اين كتاب جنگ و پيامدهاي آن را بازگو ميكند. اين ميتواند يك پيام باشد كه جنگ با انسانها چه ميكند ولي براي من مساله اقوام جذابتر بود... اقوامي كه در يك كشور باهم زندگي ميكنند، چطور يك دفعه تبديل به دشمن ميشوند؛ بهطوري كه يك نفر در كشورش احساس بيگانگي كند و با اقوام نزديك خود مشكل پيدا ميكند. اينكه روسي و اوكرايني و تاتار چه اتفاقي ميانشان ميافتد و مناسباتشان چگونه بود براي من بسيار جذاب بود. اينكه همزيستيها چگونه شكل ميگيرد و چگونه از بين ميرود.
خواننده ديگري ممكن است چيز ديگري برايش جذاب باشد، به همين دليل نميتوانم بگويم اين همه پيام كوركوف است.
در حقيقت او نگاهي اجتماعي دارد كه گسستي ميان مردم اتفاق ميافتد؟
بله، ولي ممكن است برعكس هم باشد كه با يك مديريت خوب مردم به راحتي در كنار هم زندگي كنند.
او به سياستهاي نادرست حاكمان هم تلنگر ميزند...
بله، مسائل اختلاف برانگيزي وجود دارد كه اگر حكومت به آن دامن بزند، كلا ميتوان به دشمني ميان مردم منجر شود. در حالي كه تا چند وقت قبل هيچكس به اين مساله توجه نشان نداده و برايشان مهم نبوده است.
درباره كريمه نويسندگان ديگري هم نوشتهاند؟
من بهطور جدي ادبيات اوكرايني را پي نگرفتهام كه پاسخ كاملي به اين سوال بدهم اما در يكي از مصاحبههايي كه خود كوركوف انجام داده و گفته بود كه چرا اين كتاب را نوشته است، ميگفت كه درباره جنگ شرق اوكراين كه به كريمه ربط ندارد، مناطق مرزي با روسيه است و دو ايالت هستند كه ادعاي خودمختاري دارند، آثار زيادي نوشته شده ولي خود او ميگفت كه درباره كريمه تا «زنبورهاي خاكستري» يك كتاب هم نوشته نشده است. تنها يك اثر مستند منتشر شده بوده است.
در كتاب مرگ و پنگوئن هم او درباره قتلهاي سفارشي پس از فروپاشي شوروي مينويسد، دغدغه كوركوف مردم پس از بحران هستند؟
مساله او خشونت است؛ خشونتي كه درون جامعه وجود دارد و اتفاقاتي كه به خاطر آن براي مردم ميافتد و همانطور كه خودتان فرموديد هميشه مسالهاي اجتماعي در كار كوركوف وجود دارد.
و اين نگاه از درون به درون است...
بله، كاملا همينطور است.
زنبورهايي كه كوركوف به بودنشان اميدوار است، حقيقت دارند؟
نه، فكر نميكنم حقيقت داشته باشد، به هر حال يك نفر بايد بيايد و سرزمين را نجات بدهد و همهچيز را درست كند اما فكر نميكنم اشاره خاصي به كسي داشته باشد.
يعني تنها يك اميد ته صندوق پاندوراست؟
بله، يك اميد كلي است، كوركوف كلا نويسنده اميدواري است و هر چه مينويسد هميشه ميگويد ممكن است وضع خيلي بد باشد ولي حتي نميگويد وضع بد است، ميگويد ما در مسير درستي پيش ميرويم و حالا در اين مسير درست، خيلي هزينهها را بايد بپردازيم كه بتوانيم موفق شويم. ولي كوركوف به طور كلي از مسيري كه اوكراين در آن گام برميدارد راضي است.
در مورد قضيه كريمه هم با رويكرد اوكراين موافق است؟
اوكراين درباره كريمه نتوانست هيچ كاري انجام بدهد، همهپرسي را روسيه برگزار كرد و اوكراين هرگز نتيجه آن را نپذيرفت. در حقيقت هيچ كشوري آن را قبول نكرد، كشورهاي كمي هستند كه اين مساله را قبول كردند. ايران هم جدايي كريمه از اوكراين را به رسميت نشناخته است. اوكراين از نظر سياسي هرگز قبول نكرده كه كريمه جزيي از خاك روسيه است، كريمه براي همه مردم جهان از نظر سياسي هنوز متعلق به اوكراين است.
مساله درباره كوركوف همين نظر است كه ما بايد به اين سمت برويم كه به كشورهاي اروپايي متصل شويم و دموكراسي اروپايي داشته باشيم، بايد از روسيه فاصله بگيريم و از هر نظر چه سياسي، چه فرهنگي و چه حكومتي از آنها دور شويم. او ميگويد ما كار درستي ميكنيم و بايد سختيها را تحمل كنيم. اگر روسيه كريمه را اشغال ميكند اين تاواني است كه بايد براي آن بپردازيم چون هزينهاي است كه براي آزاديمان ميپردازيم.
در جلسه نقد ما كه معاون سفير اوكراين در آن حضور داشت، متوجه شدم كه چه حساسيتي نسبت به اين مساله وجود دارد، من از عبارت پيوستن كريمه به روسيه استفاده كردم كه به من يادآوري كردند، كريمه به روسيه نپيوسته بلكه، روسيه آن را اشغال كرده است. شايد ما دقت نكنيم اما همين كلمات هم براي آنها بسيار اهميت دارد، جدا از مساله سياسي خود مردم اوكراين هم از نظر احساسي كريمه را اشغال شده ميدانند.