قاضي، مترجم شاهكارهاي ادبيات جهان
مهدي غبرايي
محمد قاضي از چهرههاي درخشان ادبيات معاصر است. او در سال 1319 با ترجمه كلود ولگرد از ويكتورهوگو به دنياي ترجمه گام نهاد و از آن زمان پيوسته در كار بود. به گفته خودش بيش از 70 عنوان كتاب ترجمه كرده كه 40 مورد آنها رمان و داستانهاي كوتاه است. جالب است كه از ميان آثار نيمي از آنها از زبان دوم ترجمه شده كه از معروفترين آنها ميتوان به دنكيشوت اثر سروانتس اشاره كرد كه به زبان اسپانيايي نوشته شده بود. از ديگر آثاري كه قاضي آن را از زبان دوم برگرداند ميتوان آثار كازانتزاكيس را برشمرد كه اصل آنها يوناني بود و قاضي آنها را از فرانسه به فارسي ترجمه كرد. البته اين موضوع در دوره و زمانهاي كه قاضي در آن ميزيست عيب دانسته نميشد و مترجمان ديگر نيز به ضرورت چنين كاري را انجام ميدادند.
محمد قاضي با ادبيات كهن فارسي آشنايي زيادي داشت، او در گفتوگويي عنوان كرد كه بيست هزار بيت شعر از بر بوده است؛ فارغ از اينكه اين گفته واقعي است يا خير، نشاندهنده آشنايي قاضي با شعر و نثر فارسي است كه در ترجمه نيز به كار او ميآمده و توانسته به وقت ضرورت و در صورت داشتن مشكل در برگرداندن متون به زبان فارسي از آنها استفاده كند. در دنكيشوت ميخوانيم: «اي يار غدار ناپايدار و اي دلبر جفاكار مكار من از دست سبكسري و بيخبري تو چنان هم سفر دربهدري و همبستر خون جگري شدهام كه زلازل به اركان مدركاتم افتاده و هلاهل به كام فراخ حياتم ريخته».
قاضي همچنين به داستان و فضا و آنچه در آن ميگذشت دقت بسيار نشان ميداد كه نمونه آن را در ترجمه سپيد دندان ميبينيم. اين مترجم همچنين با توجه به سليقه اديبانه خود سراغ آثار ميرفت. او در مصاحبههايش تاكيد كرده بود شعر با ملكالشعرا و پروين اعتصامي خاتمه مييابد، اين گفته نشان ميدهد او ميانه چنداني با شعر نو يا آزاد نداشت. همين سليقه اديبانه سبب شد در هنگام ترجمه نيز به جاي آنكه سراغ آثار نويسندگان رمانهاي نو مانند مارگريت دوراس، كلود سيمون، رب گريه و ديگران برود رمانهاي توصيفي، روايي و ماجرايي را انتخاب كرده و آنها را ترجمه كند كه از ميان آنها ميتوان از دنكيشوت گرفته تا جزيره پنگوئنها تا زورباي يوناني و آثار ديگر كازانتزاكيس و سپيد دندان و شاهزاده و گدا و... اشاره كرد.