نگاهي به زندگي دوست خدا در اديان آسماني
درود بر ابراهيم
محسن آزموده
«و اينگونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقينكنندگان باشد (75) پس چون شب بر او پرده افكند ستارهاي ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد گفت غروبكنندگان را دوست ندارم (76) و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است آنگاه چون ناپديد شد گفت اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گمراهان بودم (77) پس چون خورشيد بر آمده ديد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و هنگامي كه افول كرد گفتاي قوم من، من از آنچه [براي خدا] شريك ميسازيد بيزارم (78) من از روي اخلاص پاكدلانه روي خود را به سوي كسي گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم (79)» در اين ترجمه محمدمهدي فولادوند از آيات سوره مباركه انعام، به وضوح بر سرشت عقلاني ايمان ابراهيم(ع) صحه گذاشته ميشود، پيامبري صاحب اراده كه به تعبير سورن كركگور فيلسوف دانماركي شهسوار ايمان است، بنيانگذار هر سه دين سامي؛ يهوديت، مسيحيت و اسلام، او نه فقط نخستين نياي بنياسراييل است بلكه پيروان همه اديان ابراهيمي، او را نياي خود ميدانند. حضرت ابراهيم (ع) بتشكن و باني كعبه، نخستين كسي است كه در كتاب مقدس «نبي» خوانده ميشود. «پديده پيامبري و جايگاه خاندان پيامبران، با ابراهيم(ع) شكل ديگري به خود ميگيرد، و براي نخستين بار، پيامبري در خاندان ابراهيم(ع) نهادينه و ماندگار ميشود». در قرآن كريم، دست كم سه جا يعني آيه 33 سوره آلعمران، آيه 54 سوره نساء و آيات 83 تا 88 سوره انعام، به اين موضوع اشاره مستقيم ميشود. در آيه 26 سوره حديد هم به اين اشاره شده كه خدا، نبوت و كتاب را هم در ذريه نوح (ع) و هم در ذريه ابراهيم (ع) نهاده است.
ابراهيم و پدرش
ابراهيم (ع) در نگاه نخست، يك كوچنشين ساده است، شباني كه در جستوجوي چراگاه براي رمههاي خويش، بيابانهاي بينالنهرين تا مصر را در مينوردد، تا آنكه خدا به دليل پارسايي، مهرباني و نيكوكاري، او را بر ميگزيند تا پدر خانداني باشد كه در سرزمين نويدداده شده، جاي گيرند. نام او پيش از مبعوث شدن به پيامبري «ابرام» و پس از آن «ابراهيم» است، به معناي «پدر مردمان بسيار» يا «پدر مهربان» يعني تركيبي از «اب (پدر) » و «راهيم (مهربان)». او بيستمين نواده آدم (ع) است. در عهد عتيق، نام پدرش «تارح» ذكر شده است، مردي كه پيشهاش سنگتراشي بوده، برخي او را بتپرست خواندهاند و شماري در اين مساله شك كردهاند. در گزارشهاي تلمودي، گفته شده ابراهيم(ع)، پدرش تارح را به پرستش خداي يكتا فرا ميخواند و از او ميخواهد تا دست از بتپرستي بردارد، اما تارح از آزار و اذيت مردمان ميهراسد و از پسرش ميخواهد كه خاموش باشد. «ابراهيم (ع) از كيستي آفريننده آسمانها و زمين ميپرسد، و چون پدر، بتها را به او نشان ميدهد؛ او خوراك در برابرشان مينهد تا بخورند، اما آنان را ناتوان از اين كار در مييابد، و خشمگينانه آنان را ميسوزاند. پدر باز ميگردد، و سرآسيمه از آنكه چنين گستاخي بزرگي ورزيده، سراغ ميگيرد. ابراهيم (ع) ميگويد: ميان دو تن از آنان كشمكشي برخاست، و يكي ديگري را سوزاند! پدر ميگويد: چگونه چنين كردهاند؛ در حالي كه نه ميبينند و نه ميشنوند؟! ابراهيم (ع) هوشمندانه پاسخ ميدهد: پدر جان! چگونه چيزي را ميپرستي كه نه ميبيند و نه ميشنود؟!»
قرآن هم در جاهاي مختلف مثل آيه 74 سوره انعام، آيه 114 سوره توبه، آيه 42 تا 50 سوره مريم و ... گفتوگوهاي چالشي ابراهيم (ع) با پدرش را روايت ميكند و پدر او را بتپرست (سوره شعرا آيات 70 و 71)، گمراه (سوره انعام آيه 74) و دشمن خدا (سوره توبه آيه 1145) ميداند. اما يك بار هم در سوره انعام آيه 74 پدر ابراهيم را «آزر» ميخواند كه همين باعث اختلاف نظر ميان پژوهشگران شده است. برخي آزر را نه پدر ابراهيم (ع)، كه بتپرستي سرشناس ميخوانند كه ابراهيم (ع) او را از اين كار باز ميدارد و برخي او را همان «اليعازر»، پيشكار ابراهيم (ع) ميخوانند. عدهاي چون علامه طباطبايي نيز با توجه به تفاوت دو اصطلاح «اب» و «والد» اولي را به معناي مجازي و دومي را به معناي حقيقي در نظر ميگيرند. همچنين در تلمود براي مادر ابراهيم (ع) نامهايي چون «آماتلاي»، «امليه»، «يونا»، «عوشا» و ... گزارش شده است، او را زني پارسا و مومن خواندهاند.
ابراهيم (ع) در ميان اهل كتاب
كلام عهد عتيق درباره ابراهيم (ع) از باب دوازده كتاب پيدايش و با وعده الهي به او براي بركت يافتن خاندانش آغاز ميشود. اين وعده مكرر، نشاندهنده اهميت جايگاه خاندان ابراهيم (ع) است. خدا و فرشتگان الهي، در خواب و بيداري بارها بر او آشكار ميشوند و با او گفتوگو ميكنند. خدا با او پيمان ميبندد و او را از رويدادهاي آينده آگاه ميسازد. ابراهيم (ع) به خدا اعتماد ميكند و خدا از او خشنود ميشود و او را به دوستي ميپذيرد. ابراهيم (ع) دو بار با خدا گفتوگو ميكند و از او ميخواهد تا از كيفر گناهكاران چشمپوشي كند. خدا يك بار درخواست او را ميپذيرد. ايمان به وعده الهي، آرامشخواهي و آشتيجويي، دلاوري و جنگاوري، درستكاري، ميانجيگري و آمرزشخواهي براي گناهكاران و دريغ نورزيدن از دستورهاي الهي از ويژگيهاي اين پيامبر بزرگ در كتاب مقدس است. بطور كلي چهره ابراهيم (ع) در آيين يهود بسيار درخشان است.
در عهد جديد (انجيل) و در ميان مسيحيان نيز ابراهيم (ع) جايگاهي بلند دارد. در عهد جديد، 72 بار از ابراهيم ياد ميشود. در دو گزارش انجيلي از پدران عيسي (ع) نام ابراهيم (ع) به چشم ميخورد. در بخشهاي زيادي از عهد جديد، به پيمان خدا با ابراهيم (ع) اشاره ميشود و بر جايگاه او به عنوان دوست خدا تاكيد ميشود. پولس قديس، ابراهيم (ع) را الگوي آرماني از ايمان ميداند. در بخش ديگري از عهد جديد، افزون بر ايمان ابراهيم (ع) كردار او الگوي همه مومنان به شمار ميآيد. بنابراين در انديشه مسيحي، ابراهيم نمونه ايمان و پدر همه مومنان است.
ابراهيم (ع) در قرآن
در قرآن كريم، 79 بار از ابراهيم (ع) ياد ميشود كه بعد از نام موسي (ع) بيشترين است. قرآن، ابراهيم (ع) را پيشواي مردم (آيه 124 سوره بقره)، بناكننده خانه خدا (آيات 125 و 127 سوره بقره)، دوست خدا (آيه 125 سوره نسا)، بنده خدا (آيه 45 سوره ص)، راستگو (آيه 41 سوره مريم)، الگوي نيكي (آيه 4 سوره ممتحنه) و ... مينامد و در آيه 109 سوره صافات به او سلام و درود ميفرستد. در قرآن داستان موحد شدن ابراهيم(ع)، درگيرياش با پدر و مردم قومش بر سر پرستش بتها، مخالفتش با خدا بودن نمرود، شكستن بتها و سردشدن آتش بر او، ديدارش با فرشتگان الهي و شفاعتش براي مردم سدوم روايت ميشود. همچنين سوره چهاردم قرآن كريم به نام ابراهيم (ع) است و اين سوره به داستان ساختن خانه خدا به دست ابراهيم و تلاش پيامبران (ع) براي دعوت مردم به يگانهپرستي اختصاص دارد.
جمع خرد و ايمان
ابراهيم (ع) خردورزانه و آگاهانه خداي احد و واحد را پرستش ميكند. او پس از چالش با پدر، در حالي كه چهارده سال بيشتر ندارد، بتهاي ساخته شده به دست او را ميشكند. در آيه 80 سوره انعام، صراحتا از استدلالورزي ابراهيم (ع) سخن به ميان ميآيد: «و قومش با او به ستيزه پرداختند گفت آيا با من درباره خدا محاجه ميكنيد و حال آنكه او مرا راهنمايي كرده است و من از آنچه شريك او ميسازيد بيمي ندارم مگر آنكه پروردگارم چيزي بخواهد علم پروردگارم به هر چيزي احاطه يافته است پس آيا متذكر نميشويد» (ترجمه فولادوند) . در مقطعي ديگر، او را دستگير و به دربار نمرود، پادشاه بينالنهرين ميبرند. نمرود از او ميپرسد: مگر نميداني كه من خدا و فرمانرواي آسمان و زمين هستم؟ ابراهيم (ع) پاسخ ميدهد: اگر چنين است، چرا دستور نميدهي تا خورشيد از غرب طلوع كند؟ چرا نميگويي من در دل چه دارم و فردا چه خواهم ساخت؟ چرا پدر خود را از مرگ نجات نميدهي؟ نمرود از پاسخ به سوالها باز ميماند و براي كيفر او دستور فراهم كردن آتشي بزرگ ميدهد، اما خدا او را از آتش نجات ميدهد. خردورزي ابراهيم(ع) از سوي متفكران و انديشمندان نيز مورد اذعان واقع شده است. موسي بن ميمون انديشمند و فيلسوف بزرگ يهودي، ابراهيم (ع) را نخستين كسي ميداند كه بر پايه عقل و خرد، به وجود خداي يگانه ايمان ميآورد و هلوي فيلسوف و شاعر يهودي قرن يازدهم، تعبير «خداي ارسطو» را جايگزين «خداي ابراهيم» ميكند. در عصر جديد نيز فلاسفهاي چون سورن كركگور دانماركي در قرن نوزدهم، و ژان پل سارتر و ژاك دريدا، فيلسوفان فرانسوي نيز درباره حضرت ابراهيم (ع) سخن راندهاند. نقطه تمركز تامل كركگور درباره ابراهيم(ع) به داستان دستور الهي براي قرباني كردن فرزندش اختصاص دارد. خدا از ابراهيم (ع) ميخواهد كه يگانه پسرش را قرباني كند. كركگور با بسط و شرح اين داستان در كتاب مشهورش «ترس و لرز» موضوع ايمان ابراهيم (ع) را محور بحث قرار ميدهد. او نتيجه ميگيرد كه اطاعت محض ابراهيم (ع) از فرمان الهي «جهش ايمان» است. سارتر، در اين داستان به دشواري تصميم انسان در زندگي براي پذيرش سرنوشت خويش اشاره ميكند. از نظر سارتر، ما به تنهايي بر لبه آزادي خويش ايستادهايم و يگانه مسوول اعمال خويشتن هستيم، مسووليتي كه از ديد او هسته انديشه اگزيستانسيال است.
قرباني كردن فرزند، ايثار و ايمان
واپسين و مشهورترين واقعه زندگي ابراهيم (ع)، ماجراي قرباني كردن فرزندش است. قرآن كريم، در آيات 100 تا 113 سوره صافات به اين ماجرا اشاره ميكند: «پس او را به پسري بردبار مژده داديم (101) و وقتي با او به جايگاه سعي رسيد گفتاي پسرك من، من در خواب [چنين] ميبينم كه تو را سر ميبرم پس ببين چه به نظرت ميآيد. گفت اي پدر من آنچه را ماموري بكن انشاءالله مرا از شكيبايان خواهي يافت (102) پس وقتي هر دو تن در دادند[و همديگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پيشاني بر خاك افكند (103) او را ندا داديم كهاي ابراهيم[104] رويا[خود] را حقيقت بخشيدي ما نيكوكاران را چنين پاداش ميدهيم (105) راستي كه اين همان آزمايش آشكار بود (106) و او را در ازاي قرباني بزرگي بازرهانيديم (107) و در [ميان] آيندگان براي او [آوازه نيك] به جاي گذاشتيم (108) درود بر ابراهيم (109) » (ترجمه محمد مهدي فولادوند) . عموم مسلمانان اين قرباني را اسماعيل (ع) پسر ابراهيم (ع) از همسر دومش هاجر ميدانند، در حالي كه اكثر اهل كتاب اين داستان را درباره اسحاق (ع)، پسر دوم ابراهيم از همسر نخست او يعني سارا ميدانند. قرآن كريم، چنان كه خوانديم، نام قرباني را به ميان نميآورد. سيد روحاله شفيعي، پژوهشگر علوم قرآني، در كتاب ارزنده «خاندان پيامبران در كتاب مقدس و قرآن» (دانشگاه اديان و مذاهب، 1395) همسو با ابنعاشور مفسر تونسي قرآن و نويسنده تفسير «التحرير و التنوير»، عدم ذكر نام قرباني را نشانگر سوگيري كلي قرآن براي پرهيز از اختلافافكني ميان مومنان تلقي ميكند و معتقد است كه بايد به پيام اصلي اين داستان توجه كرد كه همانا ايمان ابراهيم (ع) و فرزندش به خدا و سربلندي خاندان ابراهيم (ع) از آزمون الهي است. نكته مهم در داستان ابراهيم (ع) و قرباني كردن فرزند، واكنش متفاوت و نامعهود اين پيامبر اولوالعزم به اين فرمان است. ابراهيم (ع) آن طور كه خوانديم، شخصيتي سخت عقلاني و اهل استدلال است و هم با خدا و هم با بندگان او به گفتوگو و استدلالورزي ميپردازد. مثلا در آيه 260 سوره بقره ميخوانيم كه براي آرامش دل (اطمينان قلب) از خدا ميخواهد زنده شدن مردگان را به او نشان دهد و خدا نيز از او ميخواهد: «چهار پرنده برگير، و آنها را پيش خود، ريزريز گردان؛ سپس بر هر كوهي پارهاي از آنها را قرار ده؛ آنگاه آنها را فراخوان، شتابان به سوي تو ميآيند». اما همين ابراهيم (ع) وقتي در رويا حدس ميزند كه خدا از او ميخواهد عزيزترين موجود زندگياش يعني يگانه پسرش را ذبح كند، لحظهاي ترديد نميكند و فرزندش را به قربانگاه ميبرد. يعني به تعبير آقاي شفيعي، جايي كه سخن از متعلقات خود ابراهيم (ع) به ميان ميآيد، او اما و اگر نميكند و همهچيز را فداي معبود ميكند. بيدليل نيست كه خدا بر او درود ميفرستد و او را دوست و يار خود خطاب ميكند.
منبع: خاندان پيامبران در كتاب مقدس و قرآن نوشته روحاله شفيعي