بهمناسبت درگذشت فريدون زندفرد
درگذشت يك ديپلمات
فريدون مجلسي
بيش از 50 سال از زماني ميگذرد كه ديپلماتي جوان و تازهكار و در واقع كارآموز بودم. از قضاي روزگار مسووليت دفتر يكي از معاونان مقتدر وزارت امور خارجه به عهدهام واگذار شد، به اين دليل تماسي روزانه با مقامات ارشدي داشتم كه براي ديدار با معاون آنان در تردد بودند. براي خودم معيارهايي براي ارزيابي از آنها داشتم و ارزيابي ديگري هم داشتم كه بستگي به نوع برخورد و احترامي داشت كه رييس با تجربهام براي آنان قائل بود. از ديدگاه خودم دكتر زندفرد را مديري جدي و ملايم و محجوب يافتم و ملاحظه احترام ويژهاي كه رييسم براي او قائل بود، موجب شد دريابم كه در پس آن چهره مهربان و آرام و كمخنده بايد كيفيات ديگري پنهان باشد كه رييس جدي و تا حدي اخمآلود مرا به احترامي متقابل واميداشت. گاهي گزارشهاي بازگشت شده او را ميخواندم و ضمن آموختن مسائلي كه پيرامون ما در خليجفارس و با كشورهاي همسايه ميگذشت، با زبان و شيوه گزارشنويسي ساده و كوتاه و مستقيم درباره موضوع كه بعدها بخشي از زندگي و كارم شد، آشنا ميشدم.
از بخش مهم وظايف او كه مذاكرات و اقدامات و گزارشهاي محرمانه مربوط به استرداد جزاير ايراني از استعمار انگليس بود، طبيعتا آگاه نميشدم. زماني طولاني سپري شد تا ارزش آن اقدامات شناخته شود. فقط آگاه شديم كه وزير امور خارجه در بالاترين سطح گفتوگوها در حضور رياست كشور، او را همراه ميبرد تا با سواد و زبانداني خود بتواند از عهده استدلال و دفاع از حقوق و حاكميت خدشهدار شده ايران در آن جزاير در مقابل ديپلماتهاي كاركشته انگليسي برآيد. دكتر زندفرد قبلا كتابي درباره مباني حقوقي و تاريخي ادعاي ايران بر بحرين نوشته بود كه گرچه اصل «تغيير كلي اوضاع و احوال» توانست شامل حال بحرين و تغيير سرنوشت آن بشود، اما مطرح نبودن مساله جمعيت در جزاير ديگر منطق اصولي آن كتاب را در كنار مستندات ويژه راجع به سوابق تاريخي مرتبط با آن جزاير قابل استفاده ميكرد.
استرداد جزاير خشم صدام را برانگيخت. اما در دوراني ديگر دكتر زندفرد در فراهم آوردن شرايط و مقدمات مصالحه براي قرارداد شطالعرب نيز نقش داشت، به همين دليل، پس از امضاي آن قرارداد، وقتي سفير پيشين ايران كه خود را سفير ايام خصومت و ستيز ميدانست، خواهان بازگشت به كشور شد، در انتخاب دكتر زندفرد به عنوان سفير دوران صلح درنگ نشد.
دكتر زندفرد مدت كوتاهي بعد از انقلاب نيز
به كار خود ادامه داد. وقتي به اقتضاي اوضاع و احوال جواناني با شور انقلابي عهدهدار امور شدند، در ماموريتي بينالمللي كه يكي از آن جوانان پرشور پيشين، در پيشنويس سخنراني خود ضمن انتقاد از قرارداد لابد تحميلي 1975 شطالعرب آن را باطل و بلااثر اعلام كرده بود، شايد لحن آرام و ملايم و پدرانه دكتر زندفرد بود كه موجب شد از آن كار شتابزده جلوگيري شود.
كاري كه اندكي بعد صدام با پاره كردن علني آن قرارداد مرتكب شد و قطعا از اينكه ايران مرتكب آن ميشد و اثري قاطع ميداشت، استقبال ميكرد. شايد قابل مقايسه با قرارداد كنوني برجام باشد كه برخي اصولگرايان خواهان پاره كردن آن بودند و اكنون كه ترامپ آن را پاره كرده است خرده ميگيرند كه چگونه ترامپ تعهد و امضاي رييسجمهور آن كشور را چنين بياعتبار كرده است! قلم روان و شيوه نگارش ساده و خوب زندفرد را در كتابهايش خصوصا در آنهايي كه بيشتر جنبه روايي دارد، ميتوان ديد. مانند كتاب «ايران و جهان پرتلاطم» كه خاطرات دوران خدمت او را در وزارت امور خارجه نقل ميكند. آخرين كتابش «محمدعلي فروغي در صحنه ديپلماسي بينالمللي» نيز در بسياري موارد رنگ روايي مييابد و شيريني قلمش را آشكارتر ميكند. فروغي براي او ديپلماتي نمونه و باسواد و بافرهنگ و داراي همه خصوصياتي بود كه اغلب در خودش نيز سراغ ميكرد يا مايل بود چنان باشد. او را كه با فرزندانش دوست بود، دوست داشت و برايش احترام حرفهاي فوقالعاده قائل بود. من نيز نسبت به فروغي چنين اعتقادي دارم، به همين دليل ايشان را به پايان بردن آن كتاب تشويق ميكردم. دستنويس آن را هم خواندم و نظراتم را خدمت ايشان تقديم كردم. بعدا نيز پيگير چاپ و انتشار آن بودم. براي دكتر زندفرد اين آخرين يادگار بود. گاهي تلفني اصرار ميكرد كه به ناشر بگوييد كه ايام عمر من به شماره افتاده و دلم ميخواهد پيش از مرگ آن كتاب را ببينم.
ناشر كه كار خودش را انجام داده و منتظر سبك شدن كار شب عيد چاپخانهها بود تلاش خود را ميكرد. سرانجام نخستين شمارههاي بعد از صحافي را پس از نوروز امسال به او رساندند كه موجب آرامش او شد. غلط بودن يك كلمه در پشت جلد كه ناشي از خط دستنويس خود ايشان بود، او را كه بسيار دقيق بود ناراحت كرده بود كه توضيح دادم خواننده به قياس در مييابد و در چاپ بعدي اصلاح خواهد شد. تا پايان عمر با وجود ضعف در حركت و راه رفتن، هوش و حافظه سرشار خود را حفظ كرده بود. نوشتن كتابي خوب پس از 90 سالگي خود هنري است! روانش شاد باد.
ديپلمات پيشين