نگاهي به ويژهنامه بهرام بيضايي كه به تازگي منتشر شده است
تماشاي هويت
سروناز آقازماني
اين روزها دومين شماره فصلنامه كاج، ويژه «بهرام بيضايي» در كاشان منتشر شده كه داراي نكات بسيار جالبي است. شاهد گفتوگوي مفصلي از بهرام بيضايي، داوود فتحعليبيگي، اردشير صالحپور و گلاب آدينه هستيم. اين گفتوگو كه در سال 1376 به مناسبت اجراي نمايش «سلطان مار» به نويسندگي بيضايي و كارگرداني گلاب آدينه انجام شده درباره شيوه بيضايي در نوشتن نمايشنامههايش با تمركز بر متن «سلطان مار» است.
«سر زدن به خانه پدري» عنوان نوشته بعدي بخش ويژه است كه يادداشتي به قلم بهرام بيضايي به مناسبت نكوداشت او در سال 1379 است. نقدها و نوشتههاي مختلفي هم درباره نمايشنامههاي بيضايي وجود دارد كه خواندن آنها خالي از لطف نيست. بيضايي در همان ابتداي گفتوگو درباره استفاده از عنوان «مجلس تقليد» در نمايشنامه «سلطان مار» ميگويد: «تقليد عنواني بود كه از دو قرن قبل در كل، به مجموعه نمايشهاي شاديآور ميگفتند كه زير سقف اجرا ميشد. به نمايشهايي كه زير سقف اجرا نميشد، يعني در ميدانها و تفرجگاهها و غيره و غيره اجرا ميشد، ميگفتند: تماشا. در واقع، هر دو اصطلاح، اصطلاحهايي هستند كه دقيق استفاده نميشود، يعني مردم ميگفتند؛ بريم تماشا و به كسي كه نقش كسي را بازي ميكرد، ميگفتند مقلد؛ يعني كسي كه تقليد ميكند. براي نمايشهاي شاديآور اصطلاح تقليد يا تماشا به كار ميرفت. من كه نوشتم مجلس تقليد منظورم يك نمايش شاديآور بود و نخواستم از كلمه يوناني كمدي استفاده كنم و نه ترجمه اين سالها يا سالهاي پيش يعني فكاهي و غيره، بلكه فكر كردم مستقيم خود اصطلاح اين سنت را كه تقليد است استفاده كنم و بنويسم مجلس تقليد». جالب است كه اين مسائل در دانشگاههاي ايران تدريس كه نميشود هيچ، اگر هم بشود به اشتباه بيان ميشود! واقعا بايد براي چنين فضاي آكادميكي تاسف خورد. بيضايي در پاسخ به اينكه «آيا ميشود «سلطان مار» را نمايش ايراني ناميد؟» ميگويد: «در همه جاي دنيا، هيچ تئاتري نيست كه همه موضوعهاي جهان را پاسخ دهد. براي هر موضوعي بايد دوباره فكر كرد و راه گفتن آن را پيدا كرد. شما ميخواهيد تئاتر سياسي بنويسيد، جور ديگري بايد بگوييم و بنويسيم تا اگر بخواهيد طنز بنويسيد. ميخواهيد تئاتر روانشناسي بنوسيد؟ اين ديگر جواب نميدهد، بايد راه ديگري پيدا كنيد. در حالي كه در همين قالب ميشود مقداري راجع به سياست و روانشناسي و تا حدودي ميشود همه اينها را گفت. كار دشواري است كه بخواهيد تئاتر خاص روانشناسي را در قالب خاص سلطان مار بنويسيد. همهچيز بستگي به كسي كه پشت ماجرا است، دارد. بستگي به كسي كه پشت ميز نشسته و ميخواهد بنويسد. من سالها در نمايش ايراني كار كردم، بنابراين هيچ وقت در نوشتن سلطان مار دنبال اين نگشتم كه چطور اين قالب را حفظ كنم؟ اين قالبها خودشان ميآمدند.» به نظر ميرسد خواندن اين مصاحبه ميتواند كمك شايان توجهي به علاقهمندان نمايشهاي ايراني و
دراماتورژي معاصر كند.