آرزوهاي سياسي- اجتماعي
آنچه بسياري از مردم ميخواهند درباره جامعه گذشته بدانند در واقع مسائل مهم آن جامعه است.
«روياهاي انقلابي» سرشار از مطالب روشنگر است ولي طرحي ساده دارد. استدلال اصلي اين كتاب درباره سرنوشت آرمانشهرگرايي و تجربه اجتماعي در فرآيند انقلابي روسيه است كه تقريبا از سال 1917 تا سال 1930 را در بر ميگيرد.
آنچه اين كتاب ميگويد، اين ديدگاه را به چالش ميكشد كه آرمانشهرگرايي در انقلاب روسيه عمدتا يا صرفا ماركسيستي بود و اين ماركسيسم (بسته به ديدگاههاي فردي ما) در نهايت به دست لنين يا استالين يا هر دو تحريف شد يا اينكه آرمانهايش تحقق يافت.
پژوهشگران كمشماري نقش آرمانشهرگرايي در انقلاب را همچون ابزاري براي برانگيختن تخيلات، برچيدن نظامي كهن، ايجاد دنيايي جديد يا ساختن انساني جديد تحليل كردهاند. با وجود اين، آرمانشهرگرايي در اين مفهوم، كليد نيروي احساسي انقلاب روسيه يا هر انقلاب موفق ديگري است. در كتاب «روياهاي انقلابي» به جنبههاي شاعرانه انقلاب يعني آرايههاي آن، اهدافي كه با زندگي مردم ارتباط دارند، فرمها، ايدهها، زبانها، احساسات، ابتكارات، خلقوخو، كنشها، غمها، تجربهها، روياها و اميدهاي آن پرداخته شده است. به بيان ديگر اين كتاب درباره فرهنگ انقلاب است(در مفهومي كه اكنون در ميان تاريخنگاران رواج يافته است).
ريچارد استايتز نويسنده «روياهاي انقلابي» با بررسي تاريخ اجتماعي و فكري و فرهنگي روسيه در سالهاي پيش و پس از انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ بر اين باور است كه انقلاب روسيه فقط پيرامون آرمانشهرهاي ماركسيستي شكل نگرفته است بلكه برخاسته از برخورد و تلاقي سنتهاي آرمانشهرباورانه تاريخ روسيه است كه روياها و كابوسهاي دهقانان، كارگران، روشنفكران، دولت، نظاميان و ديگر گروهها را در برميگيرد.
استايتز در اين كتاب تصوير روشني از زندگي انقلابي و عوامل فرهنگي، اسطورهها، آيينها، فرقهها و نمادهايي كه مبناي آن را تشكيل ميدادند، ترسيم ميكند. او با تحليل شكلهاي اصلي تفكر آرمانشهري و انگيزههاي تجربي همچنين برخورد گريزناپذير اقتدارگرايي بلشويكي و رفتار آزاديخواهانه و آرزوهاي بخشهاي بزرگي از جمعيت روسيه سپس نفي تمامعيار همه جريانهاي آرمانشهري و تجربههاي انسانگرايانه در دوران استالين، سرنوشت تكتك اين آرمانشهرها و مناديان آنها را به تصوير ميكشد.
اما نويسنده براي اينكه چرا از مفهوم «رويا» براي انقلاب روسيه استفاده ميكند و آن را در عنوان كتاب خود نيز جاي ميدهد اين توضيح را در مقدمه خود آورده است.
روياي سوسياليستي به كسب وكار روشنفكران افراطي سوسياليست تبديل شده بود و تقريبا تنها كاري بود كه براي هر مرد و زن فرهنگي و آگاه مجاز بود. آنها با حكومتي كه از آن بيزار بودند و تودهها يعني دهقانان، فقرا و زحمتكشاني كه كعبه آمالشان بود، بيگانه بودند و رنج و شرمساري ناشي از عقبماندگي و آنچه به نظرشان سركوبگري كل نظام روسيه بود را تحمل ميكردند. آنها كه به انديشههاي دقيق و نظامهاي فكرياي مسلح بودند كه بخشي از آنها سوغات غرب بود، آرمانشهرهايي را بر پا كردند و درس شورش فردي و پايبندي به تغيير شكل جامعه بر اساس عدالت اجتماعي، نظام اجتماعي و نظام اقتصادي زيستپذير را ميدادند.
«روياهاي انقلابي؛ روياهاي آرمانشهري و زندگي آزمايشي در انقلاب روسيه» نوشته ريچارد استايتز با ترجمه افشين خاكباز توسط انتشارات «نشر نو» منتشر شده است.از جمله مهمترين سرفصلهاي اين كتاب ميتوان به رويابيني اجتماعي قبل از انقلاب، آرمانشهر در هوا و بر زمين، زندگي با انقلاب، جشنوارههاي مردم، نشانهاي نخستين بلشويسم، دين بيخدا، حمله به عرش الهي، اخلاق پرولتاريايي، جمهوري برابرها، آدم ماشيني، رمزگشايي تخيلات انقلابي، انگيزه شهرستيزي، آزمايشگاه انقلاب، پايان آرمانشهر انقلابي، مساواتستيزي، استالين و حكومت خيالپرداز و... اشاره كرد.