• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4457 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۴ شهريور

همي خواند آن ‌كس كه دارد خرد - ۶

پرچم، پناه آرماني تمامي ملت

عليرضا قراباغي

 

 

جهان ما كه با گسترش مناسبات و ارتباطات به دهكده‌اي مانند شده، بدون داشتن هويت ملي بياباني برهوت است كه انسان در آن آواره و بي‌پناه مي‌ماند. انسان‌دوستي و صلح‌خواهي و آرزوي پيشرفت براي بني‌آدمي كه اعضاي يك پيكرند، منافاتي با حفظ چارچوب ملي ندارد. تا زماني كه درآمد سرانه هر كشور، سطح زندگي مردم آن را نشان مي‌دهد، آرزوي اينكه آدمي وطنش را با خود ببرد هر جا كه خواست، افسانه است. پيروان يك ايدئولوژي يا امت واحد در كشورهاي گوناگون منافع يكساني ندارند. آنان كه صادقانه و عاشقانه با شعارهايي مانند وحدت زحمتكشان جهان جان خود را فدا كردند، هنگامي كه به‌اصطلاح سوسياليسم واقعا موجود چرخش كرد، نظرشان در اين تغيير جهت منظور نشد، زيرا واقعيت آن است كه هر كشوري به منافع خود مي‌انديشد. همچنين ديده‌ايم كه بمب و موشك، كشتن باورمندان گوناگون را دستچين نمي‌كند و سقوط يك كشور به آوارگي همه‌ ملت منجر مي‌شود. قطع صدور ويزا، تحريم، خوارداشت، جنگ و مانند آن همه يك ملت را مي‌آزارد. پس تا زماني‌كه حق سكونت، درآمد و حق راي چارچوبي ملي دارد، نه تنها كوسموپوليتيسم و جهان‌وطني كه انترناسيوناليسم و امت‌گرايي نيز يك سراب دروغين است.

هويت ملي است كه چونان سپري، انسان را از گزند بيروني محافظت مي‌كند، مرز خودي و بيگانه را آشكار مي‌سازد و چشم‌انداز پيشرفت را در برابر ديدگان هم‌ميهنان قرار مي‌دهد. پرچم، از ديرباز نماد اين هويت بوده است. نمادي كه جايگاه اصلي آن در قلب و روح آحاد يك ملت قرار دارد و خود، پارچه و شكلي بيش نيست. از سوي ديگر، نماد پرچم بايد همه ملت را
در بر بگيرد.

شگفت‌انگيز است كه فردوسي خردمند، در بازگويي روند شكل‌گيري پرچم ديرين ايران، اختر كاويان، با زيبايي و هنرمندي تمام به يكايك اين ويژگي‌ها اشاره كرده است. زماني كه كاوه آهنگر از كاخ ضحاك بيرون مي‌آيد و با پاره كردن محضر يا گواهي او نشان مي‌دهد كه به‌اصطلاح اين زمان، انتخابات فرمايشي نمي‌تواند جايي براي آن بيگانه در ايران و در دل مردم باز كند، پرچم يا درفش ايران شكل مي‌گيرد. اين درفش از چه چيزي درست شده و جنبه‌هاي نمادينه و كاركرد آن چيست؟ خردمند طوس در يك بيت شاهكار چنين پاسخ مي‌دهد:

«از آن چرم كآهنگران پشت پاي / بپوشند هنگام زخم دراي»

منظور از پشت پا، در واقع جلوي پاست. دكتر كزازي مثال خوبي مي‌زند: امروز هم وقتي از پشت جلد كتاب صحبت مي‌كنيم، منظورمان روي جلد است. همه، به ويژه قديمي‌ترها ديده‌اند كه آهنگران هنگام زخم (كوبيدن) دراي (پتك)، براي آنكه تراشه‌ها و براده‌هاي آهن به آنان گزند نرساند، يك چرم يا پارچه ستبر را از كمرگاه به پايين مي‌بندند و جلوي نيم‌تنه خود را مي‌پوشانند. بپوشند نيز در اينجا به معناي بپوشانند است. زخم يا ضربه هم همان است كه در زخمه براي نواختن موسيقي هنوز به ‌كار مي‌رود. اين بيت بسيار خردمندانه است. پرچم، آدمي را از گزند بيروني محافظت مي‌كند! چرم، مي‌تواند نمادي از گاو و زايندگي و گيتي باشد و به گاو نخستين و نيز به برمايه، گاو پرورنده فريدون اشاره داشته باشد. آهنگري مي‌تواند نشانه‌ ضد جادو بودن آهن (كه به قول زنده‌ياد دكتر محجوب، در آغاز به شكل شهاب فرود آمده از آسمان، در دسترس بشر قرار گرفت) و نيز نشانه كار و زحمت و توليد باشد. جز درفش كاوياني، گرز گاوسر فريدون نيز اين دو نماد را در خود دارد. استاد فرزانه، در بيتي ديگر ويژگي مرز خودي و بيگانه را بازگو مي‌فرمايد:

«بدان بي‌بها، ناسزاوار پوست / پديد آمد آواز دشمن ز دوست»

اين خود پرچم نيست كه بها داشته باشد، بلكه چون از دل ملت شكل گرفته، مرز ميان خودي و بيگانه را مشخص مي‌كند. اما پرچم نقش طبقاتي ندارد، زيرا فريدون آن را با زر و گوهر مي‌پوشاند و پس از آن نيز هر كس به شاهي مي‌رسد، به گفته فردوسي: «بر آن بي‌بها چرم آهنگران / برآويختي نو به نو گوهران»

حتي مي‌خوانيم كه فريدون به آهنگران مي‌گويد پس از پيروزي، آنان را از كاست و طبقه فرودين بالا خواهد كشيد و چنين وعده مي‌دهد: «كه‌گر اژدها را كنم زير خاك / بشويم شما را سر از گرد، پاك»

فريدون هرگز به اين وعده عمل نمي‌كند و نه تنها سر زحمتكشان به تمامي از گرد شسته نمي‌شود يعني جايگاه‌شان همچنان خوار مي‌ماند، بلكه در نخستين فرمان پس از پيروزي، بر حفظ نظم طبقاتي تكيه مي‌كند. شايد هم بتوان گفت چون ضحاك هنوز زنده است و به زير خاك نرفته، اين نظم ناگزير است و تنها در آخر زمان كه گرشاسپ ضحاك را خواهد كشت، وعده فريدون عملي
خواهد شد!

فردوسي به سومين ويژگي پرچم، يعني چشم‌انداز پيشرفت و پيروزي هم اشاره مي‌كند: «جهان را از او دل پر اميد بود». و درست پس از آنكه چگونگي شكل‌گيري اختر كاويان و ويژگي‌ها و كاركردهايش را بيان مي‌كند، پس از ويژگي اميدبخشي مي‌فرمايد:

«بگشت اندر اين نيز چندي جهان / همي بودني داشت اندر نهان»

شايد اين بيت به پرچم ارتباطي ندارد و فردوسي به داستان ضحاك برمي‌گردد. اما به‌ گمان نگارنده، اين بيت آه و دردي در سكوت است و خردمند طوس از سرنوشت اين پرچم و تكه‌تكه شدن آن و كندن گوهرها و سوزاندنش در زمان خليفه دوم مي‌نالد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون