افغانستان سر جاي اول
اما حقيقت كاملا متفاوت است. مذاكرات كه در ماههاي اخير پيشرفت خوبي داشت به پذيرش برنامه زماني براي خروج 14000 سرباز امريكايي طي 16 ماه و وعده طالبان براي توقف فعاليتهاي تروريستي ميانجاميد. متاسفانه هيچ كس به ويژه طالبان نتوانست بر سر يك موضوع به توافق برسد و آن باقي ماندن يك نيروي امريكايي «ضد تروريست » در منطقه بعد از عزيمت همه سربازان امريكايي در پايان سال 2020 بود. دونالد ترامپ و جنگطلبان كاخ سفيد كه تا انتهاي مذاكرات توسط مايك پمپئو هدايت ميشدند بر اين باور بودند كه همانند عملكرد برجسته جيمي كارتر ميان مصر و اسراييل در سال 1978 ميتوانند طالبان را به زانو درآورده و از آنها دعوت تا توافقنامه را در كمپ ديويد امضا كنند.
در اينجا بار ديگر عدم آگاهي ترامپ از ظرافتهاي ديپلماتيك و فرهنگ دشمنانش تاثير مخربي بر مذاكرات گذاشت. مسلما او از سال 2013 كه واشنگتن قصد نزديكي ديپلماتيك به طالبان را نداشت، رويكرد ريسكپذيري و آغاز گفتوگوهاي غيرقابل تصور را اتخاذ كرد. اما اختلافات ميان اعضاي تيم خود يعني پمپئو حامي توافق و بولتون رقيب سرسخت او تا زمان بركناري را دستكم ارزيابي كرد. از طرف ديگر، اگر مذاكرات با شكست روبهرو ميشد هم مقصر طالبان بود كه به عنوان يك قاعده كلي با درك كامل از توافقي كه باعث از دست رفتن قلمرو وسيع تحت كنترلشان در افغانستان فقط به سود منافع ايالات متحده ميشد، خواهان اجتناب از يك معامله بد بودند. از ديگر پيچيدگيها، سياستگذاريهاي افغانستان و نيز فرهنگ اجماع و اختلافات داخلي ميان مذاكرهكنندگان و اعضاي شوراي رهبران طالبان است كه در اين شكست نقش بسزايي داشته است.
امروز نتيجه چيست؟ دونالد ترامپ تاكنون نتوانسته به وعده خود مبني بر «بازگرداندن پسران به خانه» عمل كند. هيچ برنامه صلحآميزي براي افغانستان مطرح نشده است. قمار ديپلماتيك او كه براي انتخابات مجدد در سال 2020 روي آن حساب باز كرده بود به همان صورتي كه براي كره شمالي يا ايران بازي كرده بود، نقش بر آب شد. گواهي ديگر بر اين واقعيت كه مداخله بدون آگاهي لازم در چنين مسائل پيچيده و غامضي حتي اگر ضروري باشد بدين طريق امكانپذير نيست.
براي افغانستان اين بازگشت به سر جاي اول است يعني يك وضعيت سياسي پرتنش، تهديد بحرانهاي سياسي پس از انتخابات خدشهدار با بينظمي و تقلب و ظهور مجدد نفوذ و قدرت براي طالبان كه آزادتر از هميشه به دنبال پيشبرد برنامههاي خود و رواج هرج و مرج و توسعه نفوذند در استانها بيشتر است.
در مجمع عمومي سازمان ملل متحد رييسجمهور در آستانه بركناري اشرف غني از طالبان دعوت كرد كه با ما به صلح بپيونديد در غير اين صورت ما جنگ را ادامه خواهيم داد. كشور بيش از هر زمان ديگري در آستانه يك جنگ داخلي جديد قرار دارد. با اين حال، برخي سياستمداران افغان كه هرگز چيزي جز جنگ نميدانند هنوز ميخواهند به يك توافق احتمالي باور داشته باشند، اما راه رسيدن به آن روشن نيست. با توجه به «بازي بزرگ» قدرتهاي مختلف غربي و آسيايي (ايالات متحده، روسيه و چين) افغانستان بهاي موقعيت استراتژيك خود در قلب آسياي ميانه و در امتداد جاده ابريشم جديد را ميپردازد. فقط يك واكنش سريع و موثر از جانب جامعه بينالمللي با حمايت سازمان ملل متحد ميتواند با ميانجيگري ترتيب مذاكرات جديد و متعادلتر را فراهم كند. فرانسه كه در جامعه اروپا مسووليت روابط ديپلماتيك را بر عهده ميگيرد و در خصوص ايران نيز سعي به انجام همين مهم را داشت، ميتواند بهطور مشروع براي حل و فصل مناقشات تلاش كند.
اين قضيه يك فوريت است، زيرا استراتژي اخير امريكا كه آغازگر هرج و مرج از 18 سال پيش است، از آن زمان تاكنون نتوانسته شري كه به پا كرده را بخواباند و پيشرفتهاي معدود افغانستان در سالهاي اخير خصوصا در زمينه تعليم و تربيت نسل جوان و پرتعداد (21 ميليون افغاني زير 25 سال) را در معرض تهديد نابودي قرار ميدهد. اين موضوع در مورد امضا كردن توافقنامهاي نيست كه براي دشمنان ديروز شبهه پيروزي در جنگ را ايجاد كند. مسيرهاي ديپلماسي غيرقابل نفوذ است، اما به يقين هيچ چيز منزجر كنندهتر از اين نخواهد بود كه شاهد باشيم افغانستان در دست كساني قرار بگيرد كه يك ائتلاف با دهها هزار كشته قريب به دو دهه با آنان مبارزه كرده است.