بيمه عمر براي ربات وارث
نيوشا طبيبي
نفوذ مدرنيته و زندگي جديد اندكاندك ارتباطات انساني را محدود و محدودتر ميكند. زن و شوهرها به وقت و مناسبتي مانند سالگرد تولد يا ازدواج به جاي سخن گفتن و مهرباني كردن رودررو، در شبكههاي اجتماعي به هم تبريك ميگويند و خوب همديگر را ميگويند، حرفهايي كه بيشترشان حقيقت ندارند. بررسي نتايج يك تحقيق درباره Big Data حاصل آمده از يك جامعه مشخص آماري نشان ميدهد كه مردم آنچه در شبكههاي اجتماعي بيان ميكنند غالبا برعكس آن چيزي است كه واقعا به آن اعتقاد دارند. طبيعتا كسي در هنگام جستوجو در اينترنت، دروغ نميگويد اما ظاهرا هنگام بيان احساسات به ويژه براي خودنمايي حقيقت را نميگويد. مقايسه بين كليدواژههاي به كار رفته در موتورهاي جستوجو و ابراز احساسات در شبكههاي اجتماعي، پژوهشگران را به اين نتيجه رسانيده كه مهرورزي بين زوجين در فضاي مجازي غالبا واقعيت ندارد. امروز ما به دليل گفت و شنود شخصي و بيصدايي كه با موبايلها و تبلتهايمان و در فضاي اينترنت داريم، ديگر حرف ناگفته و چيز نشنيدهاي برايمان باقي نميماند كه نياز داشته باشيم با كس ديگري رابطه كلامي پيدا كنيم. در بعضي دورهميها به نظرم ميرسد كه چرا صاحبخانه ما را دعوت كرده و چرا مهمانان به اينجا آمدهاند؟ وقتي تقريبا همه سر در كار خود و ظاهرا چيز جذابتري از ديدن و گفتوگو با آدمهاي ديگر دارند؟ سالخوردگان در اين ميان صدمه بيشتري ميخورند. حال مادر و پدر پيري را تصور كنيد كه با چه مهري تدارك فراواني براي آمدن فرزندان ميدهند و آخر با فضاي سردي مواجه ميشوند كه نوهها و فرزندان همگي زل زدن به صفحه مانيتور را به ديدن و لبخند زدن و گپ زدن ترجيح ميدهند. جوانها گويي براي برگزاري يك مراسم آييني اجباري به مكاني آمدهاند و سر خود را گرم ميكنند تا زمان بگذرد و تمام. مدتي است كه تيزري پيش از پخش فيلم در سينماها نمايش داده ميشود. موضوع تبليغ مربوط به بيمه عمر است. داستان به اين صورت آغاز ميشود كه مرد و زن پير روستايي در تنهايي نشستهاند و غمگنانه عكسهاي آلبوم و خاطرات را مرور ميكنند و لابد مدتهاست كه كسي سراغي از آنها نميگيرد تا اينكه بيمه عمر خريداري ميكنند و ناگهان سر و كله وراث پيدا ميشود كه همه لبخند بر لب دارند و وقيحانه چشم به پدر و مادر پير و البته دفترچههاي بيمه عمر دارند. نريشن روي تبليغ هم با شعري بيمزه و زشتي ميگويد: «ما كه وراث شما - نه فرزندان، وراث - شما هستيم اينطوري - با بيمه عمر فلان- خوشحالتريم!» و نتيجهاي كه بايد بيننده بگيرد اين است كه اگر ميخواهيد تنها نمانيد، چيزي مثل بيمه عمر براي وراث بگذاريد.
از اين حرفهاي پراكنده ميخواهم نتيجه بگيرم و زحمت را كم كنم. پيچ و تابهاي زندگي جديد و ابزارها اندكاندك روابط انساني را از ما گرفته. ما كمكم از هم فاصله خواهيم گرفت، كودكانمان محبت و مهر را نخواهند آموخت و همين نامهربانيها كه ما با والدينمان مرتكب شده و ميشويم را با ما تكرار خواهند كرد. بايد مراقب بود، پول و سرمايهداري براي همه احساسات بشري قيمت و دليل مادي و پولي تعيين و آن را از معناي خود خالي ميكند. باور كنيم كه به راحتي و طوري كه اصلا به چشم نميآيد تبديل به رباتهاي بياحساس و مادينگر ميشويم، خيلي ساده...