مروري بر روز دوم جشنواره فيلم فجر
از خيلي بد تا خيلي خوب
علي وراميني
يكي از عادات ما ايرانيان اين است كه چيزي را معمولا توسعه نميدهيم و هميشه سعي ميكنيم در مديريتهايمان همه چيز را بكوبيم و دوباره بسازيم. درباره جشنواره فجر هم همين است، معمولا مديران در راس به دستاوردهاي قبلي به كل بياعتنا بودند و سعي كردهاند خود بنايي از نو بسازند. نگاهي به تغيير مدام جشنواره چه به لحاظ فيزيكي و چه محتوايي هم كموبيش اين را ثابت ميكند. سنت حسنهاي كه پيشترها در جشنواره وجود داشت، انتشار يك بولتن مانند يا دفترچه راهنمايي بود كه به اهالي جشنواره در انتخاب فيلم كمك ميكرد. به نظرم ميشد در جاهايي ديگر صرفهجويي كرد يا حتي با گرفتن اسپانسر اين دفترچه كه از ضروريات جشنواره هست را منتشر كرد و به دست اهالي رساند. (شايد هم چنين چيزي وجود دارد و به دست من نرسيده باشد.) اگر در روز دوم جشنواره چيزي مانند دفترچه مزبور را داشتم، يقينا يكي از فيلمها را نميديدم. نميگويم بهطور قطع اما معمولا انتخاب بازيگر شمايي كلي از سليقه كارگردان ميدهد و شما ميتوانيد ببينيد كه با اين سليقه اگر بسيار فاصله داريد وقت خود را ضايع نكنيد، مثل اتفاقي كه براي من در دومين سانس روز دوم سينما افتاد. البته ديدن دو فيلم خوب و خيلي خوب در بعد و قبل از آن فيلم در نهايت باعث شد كه شب راضي از پرديس ملت بيرون بيايم. در روز دوم جشنواره باز موفق نشدم كه به تماشاي آخرين سانس، يعني فيلم كوتاه و مستند بنشينم و در نهايت سه فيلم بلند ديدم كه مختصري درباره هر يك مينويسم.
شناي پروانه: اسطورهزدايي از ناقهرمانان
محمد كارت يكي از سرشناسترين مستندسازهاي اخير سينماي مستند است كه مستندهايش بسيار مورد توجه قرار گرفت. پيشينه او و البته سوژه اولين فيلم بلندش باعث شد كه همه منتظر اكران شناي پروانه باشند، فيلمي كه درباره كساني است كه آنها را اراذل ميخوانند و البته شخصيت محوري فيلم هم بيشباهت به يكي از معروفترين اراذل تهران نيست كه سال گذشته توسط اراذل ديگر در زندان كشته شد و به نحوي به اسطوره تبديل شد. پيش از اين چند باري تلاش براي بازنمايي لاتبازي در سينماي ايران شده بود كه هر يك به طريقي خطا رفته بودند و مجموع كار قابل توجه نشده بود. اما كارت در شناي پروانه علاوه بر اينكه فيلم تقريبا رو پا با داستاني جذاب ساخته است، از چهره اين اراذل اسطورهزدايي كرده و اگرچه در پرداخت يك شخصيت ناكام مانده است، اما در ارايه تصوير واقعي از يك تيپي كه امروزه هم به واسطه شبكههاي اجتماعي در ديدرس هستند و جذاب شدهاند، موفق عمل كرده است. كارت به درستي نشان داده كه جمع ارزشهايي كه سابقا در ميان عياران وجود داشته است، مثل حرمت ناموس، ضعيفنوازي، مرام و حتي رفيقبازي با اراذل امروزي هيچ ربط و نسبتي ندارد و آنچه لقلقه زبانشان هست، جز براي شبكههاي مجازي و شوآفشان هيچ كاربرد ديگري ندارد.
بيصدا حلزون: تله فيلم بيمساله
افراد معلول در ايران يكي از در حاشيهترينها هستند. در همه جا؛ شهرسازي، حملونقل، استخدام و حتي در سينما. انگشتشمار فيلم ميتوانيم پيدا كنيم كه درباره كسي باشد كه معلوليتي دارد و به مساله اين افراد پرداخته باشد. بيصدا حلزون به كارگرداني بهرنگ دزفوليزاده، تلاشي است براي نشان دادن مشكلات ناشنوايان و دغدغههايي كه براي ديگر افراد جامعه كاملا غريب است. متاسفانه ضعف در همه چيز؛ كارگرداني، فيلمنامه، انتخاب بازيگر، موسيقي، دوربين و... نه تنها مساله اين افراد را به مساله مخاطب تبديل نميكند كه حاصل كار را به يك تلهفيلم حوصله سر بر تبديل ميكند. اما فاجعه پايانبندي و نگاه فيلمساز در آن بخش است؛ بخشي كه فجيعترين اتفاق ممكن حتي به يك بحران اخلاقي دمدستي هم تبديل نميشود و با پايانبندي رمانتيك فيلم گويي نه خاني آمد و نه نه خاني رفت.
تومان: خلاف آمد عادت
مرتضي فرشباف اتفاق مهمي رقم زده است، سويهاي از سينما را به ما نشان داده است كه تا به حال مثل آن در سينماي ايران نداشتيم. فيلم تقريبا 140 دقيقهاي او درباره «دون ژوان» ايراني است كه حدود اين دون ژوان به خوبي شكل گرفته است. فيلم درباره شرطبندي و قمار است. پسري كه زير ميز زندگي كارگرياش ميكشد و با اقبالش همراه ميشود تا روياهايش را زندگي كند، اما در مسير متوجه ميشويم كه رويا نه يك امري در آينده كه همين نحوه زيست اكنون است. داود، شخصيت اصلي داستان، گويي با هستي پيوند خورده است و ارادهاش بر اراده هستي تحميل شده. هر جا ميخواهد ميبرد، هر جا بخواهد ميبازد. اين تحميل اراده هم از پي خلاف آمد عادت و قاعده بر همزني به دست ميآيد. آنچه به كمك فرشباف براي جذابتر كردن اين 140 دقيقه آمده است، دوربين بسيار درست اوست. دوربيني كه ميداند كي شلخته باشد و پر التهاب، كي آرام باشد و ساكن. كي در حلق كاراكترها برود و كي با فاصلهنمايي باز بگيرد. در كل ميتوان گفت كه تومان اگر مهمترين فيلم امسال نباشد يكي از مهمترينها خواهد بود.