• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4587 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۷ بهمن

گفت‌وگو با سروش صحت، كارگردان فيلم «جهان با من برقص»

نمي‌خواهم به مرگ فكر كنم ولي نمي‌شود

تينا جلالي

 

 

«جهان با من برقص» اولين ساخته سينمايي سروش صحت فيلم پيچيده‌اي نيست، اما دنياي خاص و در عين حال جذابي دارد. صحت از يك داستان به ظاهر ساده جهاني مي‌سازد كه ضمن القاي يك حس خوشايند به مخاطب، او را به فكر هم وا مي‌دارد و كاري مي‌كند كه مخاطب بعد از تماشاي فيلم همان مخاطب قبل از فيلم نباشد. «جهان با من برقص» روايت ديدار چند دوست قديمي است كه براي جشن تولد يكي از آنها دور هم جمع مي‌شوند و پي مي‌برندرفيق‌شان به زودي مي‌ميرد كه يك رنج اجتناب‌ناپذير است.

شايد گفتن اين موضوع بد نباشد كه تنديس سيمرغ سيمين بهترين كارگرداني از سي و هفتمين جشنواره جهاني فيلم فجر به سروش صحت براي اين فيلم اهدا شد. همچنين در سيزدهمين جشن انجمن منتقدان، در بخش خلاقيت و استعداد درخشان، ديپلم افتخار به سروش صحت براي فيلم «جهان با من برقص» اهدا شد. با صحت درباره اين فيلم گفت‌وگو كرديم.

 

با توجه به سابقه‌اي كه در نويسندگي و بازيگري داريد، چه اتفاقي افتاد كه تصميم گرفتيد فيلم بسازيد؟ كارگرداني سينما را اساسا چرا اين همه دير شروع كرديد؟

بله، من دير وارد عرصه سينما و تلويزيون شدم، يعني وقتي براي اولين‌بار به عنوان بازيگر و نويسنده در سينما و تلويزيون مشغول شدم، سنم زياد بود و هيچ شناختي از اين مقوله نيز نداشتم. بايد سال‌ها مي‌گذشت تا بدانم قضيه از چه قرار است. بعد از مدتي كارگرداني تلويزيون به من پيشنهاد شد كه از آن هم هيچ شناختي نداشتم. بايد چند سريال مي‌ساختم تا اعتماد به نفس لازم براي كار كردن در سينما را به دست بياورم. تا قبل از فيلم «جهان با من برقص» از نظر روحي، رواني و ذهني آمادگي ساخت يك كار سينمايي را نداشتم و احساس مي‌كردم در اين زمينه تجربه لازم را ندارم.

در سال‌هاي اخير كمدي‌هاي خوبي نديديم. با توجه يه اينكه جهان با من برقص اولين فيلم سينمايي شماست و رگه‌هاي كمدي هم در آن لحاظ شده، نگران چگونگي قضاوت شدن نبوديد؟

اتفاقا نگراني من برعكس بود، چون من اين كار را طنز نمي‌دانم و معتقدم فيلم «جهان با من برقص» فيلم طنز نيست و از اين بابت نگران بودم كه نكند مخاطب انتظار كار كمدي از اين فيلم داشته باشد و بعد كه اين فيلم را ببيند دلخور شود كه چرا خنده‌دار نبود. البته خوشحالم الان كه مخاطب به سينما مي‌رود به قسمت‌هايي از فيلم مي‌خندد چون فكر مي‌كردم ممكن است مخاطب با تماشاي اين صحنه‌ها فقط لبخند بزند، اما خدا را شكر خنده مخاطب در طول فيلم بيشتر از انتظار من است.

يعني از وقتي فيلمنامه را مي‌نوشتيد، مي‌دانستيد كه «جهان با من برقص» را براي خنداندن مخاطب نساخته‌ايد؟

از اولش كه با ايمان صفايي اين فيلمنامه را مي‌نوشتيم، مي‌دانستيم لحظات غم‌انگيز و پر احساس زيادي در اين فيلم وجود خواهد داشت، در كنار آن لحظاتي هم خواهد بود كه باعث انبساط خاطر بيننده شود. اصولا جنس كاري كه من و ايمان دوست داريم همين است. اگر روزي فيلمنامه‌اي بنويسم كه سراسر تراژدي باشد باز هم لحظات مفرح در آن خواهيم ديد و اگر فيلمنامه‌اي بنويسم كه به‌شدت كمدي باشد مطمئنم لحظات عاطفي و غم‌انگيز هم كم نخواهد داشت. فكر مي‌كنم زندگي جوري است كه هيچ‌ وقت مطلقا غم‌انگيز يا مطلقا شاد نخواهد بود.

مي‌دانم كه شما رمان زياد مي‌خوانيد. چرا سراغ فيلمنامه اقتباسي نرفتيد؟

به اقتباس فكر نكردم. فيلم بعدي را هم كه با ايمان صفايي مي‌نويسيم، اقتباسي نيست. شايد روزي به اقتباس فكر كنم، اما كتاب‌هايي كه مي‌خوانم و فيلم‌هايي كه مي‌بينم و موسيقي‌هايي كه گوش مي‌دهم، حتما در ذهنم اثر مي‌گذارند.

بعضي فيلمسازها مرگ‌انديش هستند. شما هم همين‌ طوريد؟

بله، خيلي زياد به مرگ فكر مي‌كنم. دوست دارم به آن فكر نكنم ولي نمي‌شود .

يادآوري مرگ به خودي خود ترسناك است ولي فيلم «جهان با من برقص» ترس را به مخاطب القا نمي‌كند.

راستش را بخواهيد به نظر من هم مرگ بسيار ترسناك است، اما معتقدم بزرگ‌ترين اتفاق زندگي ما آدم‌ها مرگ است. به عبارتي دو اتفاق مهم در زندگي همه ما روي مي‌دهد كه مهم است؛ برخلاف عده‌اي كه ازدواج كردن و بچه‌دار شدن را مهم مي‌دانند، نظر من اين است كه تولد و مرگ از هر چيزي در اين دنيا مهم‌ترند. به گمان من اين برهه از زمان و زندگي - البته فارغ از حيات اخروي - وقتي تمام مي‌شود ناراحت‌كننده است. هر پاياني آدم را ناراحت مي‌كند. ما وقتي دوره دبستان را هم تمام مي‌كنيم و به راهنمايي مي‌رويم، ناراحت مي‌شويم چون يك‌سري از دوستان‌مان را از دست مي‌دهيم و شايد اصلا ترك تحصيل كنيم. راستش دلم مي‌خواهد راه‌ها و روش‌هايي براي ذهنم در رويارويي با مرگ پيدا كنم كه اين غم و سياهي بزرگ را كه ناشناخته و عظيم و عجيب و گنگ و مبهم است، راحت‌تر بپذيرم به خصوص اينكه اكنون نه تنها وارد ميانسالي شدم كه ميانسالي را هم تقريبا دارم پشت سر مي‌گذارم. در «جهان با من برقص» تلاش كردم، كاري كنم كه تمام اين دغدغه‌ها و فكرها براي خودم و مخاطبم دوست‌داشتني‌تر و راحت‌تر شوند چون مرگ ناشناخته بزرگي است.

داستان مرگ و زندگي در فيلم دوشادوش هم پيش مي‌روند. از ايده اوليه و اينكه چطور به اين طرح داستان رسيديد، بگوييد.

سال‌هاي سال است من و ايمان صفايي با هم كار مي‌كنيم. طرح اوليه ما كمي متفاوت از اين داستان فعلي بود. در واقع داستان فيلم از بعد مرگ جهان شروع مي‌شد ولي بعد در خلال صحبت‌هايي كه با هم داشتيم با خودمان گفتيم چرا بعد از مرگ جهان داستان روايت شود؟ ضمن اينكه ما هر دو، جمع‌هاي دوستانه را خيلي دوست داريم. وقتي دوستان دور هم جمع مي‌شوند، اتمسفري به وجود مي‌آيد كه اين به ‌شدت مورد علاقه ماست. خودمان هم در اين فضاي دوستانه زياد قرار مي‌گيريم. ضمنا من و ايمان رفيق‌باز هم هستيم. زماني كه دوستان دور هم جمع مي‌شوند و مي‌گويند و مي‌خندند و گپ مي‌زنند و دعوا مي‌كنند و از مشكلات‌شان حرف مي‌زنند، چيز بسيار جذابي براي ما خلق مي‌شود. دغدغه مرگ و زندگي هم هميشه با ما بوده و هست . مي‌خواهم بگويم اولين نكاتي كه در ابتداي شكل‌گيري فيلمنامه به ذهن‌مان رسيد، اين بود كه يك جمع دوستانه را نشان دهيم، جمعي با تمام مشكلاتي كه دارند. مي‌خواستيم ببينيم آنها وقتي كنار هم قرار مي‌گيرند چگونه با مشكل بزرگ‌تري مواجه مي‌شوند؟

معتقدم در اوج دغدغه‌ها، گرفتاري‌ها و فشارهاي زندگي، ما زندگي عادي خودمان را هم داريم. در حالي كه غم داريم، مي‌خوريم و مي‌پوشيم و مي‌خوابيم و با بقيه حرف هم مي‌زنيم .

به شانس هم اعتقاد داريد؟

بله، چطور؟

فيلم‌تان مورد پسند منتقدان و مخاطبان قرار گرفت، اما بدزماني اكران شد. هيچ‌كس فكر نمي‌كرد فروش خوبي داشته باشد.

من فكر مي‌كنم آدم خوش شانسي هستم؛ از جهتي خوب شد فيلم ما در اين برهه از زمان اكران شد. در مقطعي كه آدم‌هاي زيادي حال‌شان خوب نبود و ناراحتي و غصه داشتند ديدن فيلم ما كمك مي‌كرد حال‌شان بهتر شود. واقعا ما پيش‌بيني نمي‌كرديم چه وقايعي در راه است.

ولي خيلي‌ها معتقدند به خاطر همزماني با جشنواره فجر، زمان خوبي براي اكران فيلم نبود.

من يك فيلم اولي هستم و قطعا تهيه‌كننده و پخش‌كننده با در نظر گرفتن جميع شرايط زمان مناسب را براي نمايش اين فيلم اكران كردند.

وقتي با سينمادارها كه صحبت مي‌كردم، معتقد بودند فيلم «جهان با من برقص» در همين زمان مخاطبان زيادي را به سينما كشانده است. مثل فيلم «درباره الي» كه در اتفاقات سال هشتاد و هشت فروش زيادي داشت.

اميدوارم باز بتوانم فيلمي بسازم كه مردم از آن بدشان نيايد و البته در زمان بهتري هم اكران شود.

نظر منتقدان درباره فيلم شما صفر و صدي بود. يعني يك عده واقعا فيلم را دوست داشتند و عده‌اي هم نه. در جريان نظرات هستيد؟

بله، غالبا نوشته‌ها را مي‌خوانم، اما معتقدم استقبالي كه از فيلم ما شد و نظرات مثبتي كه از فيلم «جهان با من برقص» منعكس شد به مراتب بيشتر از آن چيزي بود كه من و بچه‌هاي فيلم فكر مي‌كرديم. وقتي در فضاي مجازي درباره فيلم مي‌نويسم كامنت‌ها آنقدر خوب و خوشحال‌كننده است كه با خودم مي‌گويم خدايا من چقدر آدم خوش شانسي هستم، چقدر اتفاقات خوب براي من مي‌افتد. اين را در نظر بگيريد كه هيچ‌ وقت چيزي مطلقا مورد تاييد نيست و هيچ چيزي هم مطلقا مورد تكذيب همه قرار نمي‌گيرد. ما در كشوري زندگي مي‌كنيم كه جمعيتي زياد با سليقه‌هاي متفاوت دارد و خيلي طبيعي است كه نظرات و آرا درباره يك فيلم متنوع و متفاوت باشد؛ اين تنوع به نظر من خيلي خوب است. هيچ چيزي نيست كه همه بدون استثنا آن را بپذيرند .

به نظر مي‌آيد براي اينكه از دنياي كمدي فاصله بگيريد در انتخاب بازيگران وسواس داشته‌ايد. درست است؟

اينكه مي‌گويم من آدم خوش شانسي هستم، واقعيت دارد. تيم بازيگران فوق‌العاده خوب بودند. با خودم مي‌گفتم چه كسي جاي آنها مي‌توانست به اين خوبي بازي كند؟ از علي مصفا تا جواد عزتي و هانيه توسلي و پژمان جمشيدي و كاظم سياحي و سياوش چراغي‌پور و بهار كاتوزي و... همه درست سرجاي‌شان قرار گرفتند. حتي ارتباط خوبي بين‌شان وجود داشت. فضاي دوستانه ممكن بود جايي در فيلم مكدر شود اما در پشت صحنه همان فضاي دوستانه جريان داشت. من بعد از اين كار فهميدم چرا مي‌گويند سينما يك كار تيمي است. گروه همدل خيلي مي‌توانند به هم كمك كنند. مي‌توانم ادعا كنم كار من در فيلم خيلي راحت بود چون تيم كار خودش را بسيار درست انجام مي‌داد و من نگاه مي‌كردم و بهم خوش مي‌گذشت.

براي يكدست شدن بازي بازيگران دورخواني هم داشتيد؟ چون اغلب صحنه‌ها ديالوگ‌ها به صورت گروهي بين شخصيت‌ها رد و بدل مي‌شد و همين كار را براي كارگردان سخت مي‌كرد.

ما دو جلسه دورخواني داشتيم. يك‌بار در محل فيلمبرداري و يك‌بار در تهران، اما صحنه‌ها با تمرين زياد پيش مي‌رفت. هيچ سكانسي بدون تمرين اجرا نمي‌شد. با اين حال هيچ فشاري روي ما نبود. خيلي برايم تحسين‌بر‌انگيز بود كه چهره‌هاي شناخته شده كاملا خودشان را با ديگر بازيگران ناشناخته و كمتر شناخته شده تطبيق مي‌دادند.

با در نظر گرفتن اينكه «جهان با من برقص» اولين فيلم سينمايي شما بود، تمايل نداشتيد فيلمي تجربي‌تر با نشانه‌هاي فرمي بيشتري بسازيد؟ خيلي از كارگردان‌هاي فيلم اولي نمي‌توانند اين وسوسه را كنار بگذارند.

همه آن چيزي كه از سينما مي‌دانم همين است و فكر مي‌كنم فيلم دومم هم بر همين روال باشد و اگر زنده باشم فيلم سومم هم همين خواهد بود.

يعني فيلمي كه براي من و مخاطب خوشحال‌كننده باشد؟

خير، فضايي را ترسيم كنم كه از بطن روابط روزمره آدم‌ها بيرون مي‌آيد.

با اين حساب مي‌توانيم بگوييم كه فيلم «جهان با من برقص» ادامه‌دهنده سبك سروش صحت در همان فضاي سريال‌هايش است؟

فكر مي‌كنم حرف درستي است. البته هر كاري ويژگي خودش را دارد، اما به هر حال آدم‌ها جهان‌بيني خودشان را دارند. من و ايمان در سينما همان آدم‌هايي هستيم كه سريال‌ها را مي‌نويسيم.

آدم‌هاي داستان از كجا آمده‌اند. چطور به اين روابط رسيديد؟

بايد قبول كنيم در شرايط مختلف آدم‌ها مجبور هستند زندگي خودشان را داشته باشند اگر صميمي‌ترين دوست ما يا عزيزترين شخص زندگي ما درگير يك مساله است، اين توقع بي‌جايي است كه فكر كند بقيه تمام وجودشان را وقف او كنند. در نامه آخر جهان، آمده« آدم‌ها زندگي خودشان را هم بكنند و گاهي هم پيش ما باشند.» اصلا نمي‌شود و توقع بي‌جايي است كه آدم‌ها زندگي خودشان را ول كنند. عزيزانم سركار نروند، عاشق نشوند، فيلم نبينند چون من مريضم؟ آدم‌ها زندگي خودشان را دارند ولي خوب است ياد ما هم باشند. ضمنا سراغ ما هم بيايند و گوشه چشمي هم به ما هم داشته باشند . خيلي خوب است كه آدم‌ها دوستان زيادي داشته باشند تا احساس تنهايي نكنند. من معتقدم بالاخره هر آدمي در نهايت تنهاست. در هر شرايطي آدم‌ها تنها هستند و اين تنهايي را فقط با دوستان خوب مي‌توانند پركنند. خانواده ما هم در صورتي كه با ما دوست باشند، مي‌توانند به ما كمك كنند.

با اين حال خوبي فيلم شما اين است كه آدم‌ها سر جاي خودشان هستند. ما آنها را مي‌شناسيم.

هم من و هم ايمان صفايي متعلق به طبقه متوسط جامعه هستيم و دوستان زيادي هم در اين طبقه داريم. شايد ما دو نفر مسائل طبقه مرفه و ضعيف جامعه را ندانيم يا كمتر به آن اشراف داشته باشيم اما با در نظر گرفتن اين نكته كه هر طبقه‌اي مشكلات و دل مشغولي‌ها و خوشي‌ها و ناخوشي‌هاي خاص خود را دارد، آن قدر در طبقه متوسط زندگي كرديم و دوستاني در اين زمينه با تجربيات مختلف داريم كه با يك ذره بالا و پايين مي‌توانيم به اين طبقه اجتماعي ورود كنيم و به مشكلات و زندگي آن بپردازيم. من فكر مي‌كنم تا آخر عمرم هر كاري بكنم كارهايي مرتبط با طبقه متوسط جامعه باشد. ضمن اينكه ما سعي كرديم باگي در فيلمنامه‌مان نداشته باشيم. من و ايمان خيلي تلاش كرديم صحنه‌اي كه در آن حرفي نباشد، نداشته باشيم.


بايد قبول كنيم در شرايط مختلف آدم‌ها مجبور هستند زندگي خودشان را داشته باشند اگر صميمي‌ترين دوست ما يا عزيزترين شخص زندگي ما درگير يك مساله است، اين توقع بي‌جايي است كه فكر كند بقيه تمام وجودشان را وقف او كنند. در نامه آخر جهان، آمده« آدم‌ها زندگي خودشان را هم بكنند و گاهي هم پيش ما باشند.» اصلا نمي‌شود و توقع بي‌جايي است كه آدم‌ها زندگي خودشان را ول كنند. عزيزانم سركار نروند، عاشق نشوند، فيلم نبينند چون من مريضم؟ آدم‌ها زندگي خودشان را دارند ولي خوب است ياد ما هم باشند. ضمنا سراغ ما هم بيايند و گوشه چشمي هم به ما هم داشته باشند . خيلي خوب است كه آدم‌ها دوستان زيادي داشته باشند تا احساس تنهايي نكنند. من معتقدم بالاخره هر آدمي در نهايت تنهاست. در هر شرايطي آدم‌ها تنها هستند و اين تنهايي را فقط با دوستان خوب مي‌توانند پركنند. خانواده ما هم در صورتي كه با ما دوست باشند، مي‌توانند به ما كمك كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون