ادوارد سعيد؛ چراغي كه راه را نشان ميداد
نويسنده: ايلان پاپه
ترجمه: ليدا ماموريان، سيدهادي برهاني
اشاره| پروفسور ايلان پاپه، موسس و مدير مركز اروپايي مطالعات فلسطين است، روزنامه اعتماد درصدد است مجموعهاي از مقالات ايشان را به چاپ برساند. اين مقاله در سال ۲۰۰۳ پس از درگذشت متفكر فلسطينيالاصل امريكايي، پروفسور ادوارد سعيد، نوشته شده است. هفته گذشته چهارمين بخش از اين مجموعه مقالات منتشر شد و در ادامه بخش پنجم آن را مطالعه ميكنيد.
ما، آنهايي كه از آرمان فلسطين حمايت ميكنيم، با مرگ نابهنگام ادوارد سعيد يتيم شديم. براي يهوديان اسراييل، مانند من، او به مثابه فانوسي دريايي بود كه ما را از درياي سياهي و سرگرداني بارآمدن و تربيت در كشوري صهيونيست به ساحل امن منطق، اخلاق و وجدان
راهنمايي كرد.
از اينكه ادوارد سعيد را فقط يكبار (در سال ۱۹۸۸) ملاقات كردم احساس تاسف ميكنم اما براي وقتي كه با او سپري كردم، احساس خوشوقتي و سعادت دارم. بينش او درباره واقعيات جهان بهطور كلي و واقعيتهاي فلسطين بهطور خاص و ايدههايش در اين حوزه ما را براي سالهاي سال هدايت خواهد كرد.
در عين حال همه ما توانايي منحصربهفرد ادوارد در تبيين ظلمهاي گذشته بر فلسطينيها كه بهرغم تلاشهاي مستمر رسانههاي غربي براي بهحاشيه بردن و محو تراژدي فلسطين و بيخانمان شدن فلسطينيها انجام ميشد را از دست داديم. هيچكس نميتواند به راحتي جاي او را پر كند؛ كسي كه قادر باشد در چند جمله ارتباط جناياتي كه در گذشته در سرزمين فلسطين رخ داده را با تراژدي و فجايع كنوني آن به وضوح و شفافيت
بيان كند.
جهان آكادميك و جامعه روشنفكران نيز بدون افكار نغر و نظريهپردازيهاي او درباره ارتباط غرب با جهان سردرگمي را تجربه خواهند كرد. در عين حال ما ميتوانيم خوشحال باشيم كه بسياري از همكاران ما ردپاي او را دنبال كرده و مراكز قدرت و منافع شرورانهاي را كه پشت پرده توليد علم (در غرب) درباره شرق بهطور كلي و خاورميانه بهطور خاص هستند را
افشا ميكنند.
همه ما، كساني كه او را از نزديك ميشناختيم، دوستي عزيز و نجيب را از دست داديم؛ دوستي كه ميشد با او درباره انتزاعيترين موضوعات فلسفي گفتوگو كرد و با همان سهولت بحث را به سمت مشكلات پيش پاافتاده و شخصي كشاند؛ مشكلاتي كه اغلب در مقايسه با تلاش شجاعانه و بيپايان او در مقابله با بيماري مهلكش رنگ ميباخت.
كتابهاي او نيز تركيبي از اين دو مقوله و متعادل بود. سعيد به درستي به خاطر كتاب «شرقشناسي» (Orientalism) و همچنين به خاطر آثار ديگري كه در شكل دادن به مطالعات پسااستعماري و مطالعات فرهنگي نقش داشتند، در يادها خواهد ماند. اما من علاوه بر
آنها كتاب «سياست سلب مالكيت»
(The Politics of Dispossession) او را نيز عزيز و گرامي ميدارم؛ اين آثار كوتاه و روشن كه اغلب واكنشهاي فوري او نسبت به يك بحران جديد يا مقطعي نوين در زندگي فلسطين و فلسطينيها بود، هميشه زمينه و مكان واقعي اين رويدادها را در صحنه تاريخ و نظر سعيد نسبت به آنها را بيان ميكرد.
چند هفته پيش آخرين گفتوگوي موضوعي با او را تجربه كردم: در اين گفتوگوي تلفني او از من خواهش كرد (مطمئنم او اين درخواست را با ديگران نيز مطرح كرده است) تسليم تلاشهاي موجود براي تغيير جايگاه كليدي موضوع پناهندگان فلسطيني در فضاي جهاني و عمومي نشوم. او، در اين گفتوگو، بر ضرورت تداوم تلاشها براي تغيير افكار عمومي امريكا درباره فلسطين تاكيد كرد و آنچه را كه تغييري مهم در افكار عمومي اروپاييها ميديد، بسيار اميدواركننده و تشويقكننده توصيف ميكرد.
ادوارد احتمالا بيش از يك وصيتنامه معنوي و اخلاقي براي ما برجاي گذاشته است. من آنچه را او در آخرين گفتوگو از من خواست، برگزيدهام.
براي گراميداشت ياد او و نبوغ فكرياش و همچنين اداي احترام به شجاعت اخلاقي او ما بايد توان و ظرفيتهاي خود را منظم و گروهبندي و تلاشهايمان را سازماندهي كنيم تا به جهان بفهمانيم اگر آوارگان فلسطيني به خانههاي خود باز نگردند، اگر اشغالگري اسراييل در كرانه باختري و نوار غزه پايان نيابد، اگر در فلسطين كشوري كه به حقوق بشر و حقوق مدني احترام بگذارد تشكيل نشود، فلسطين روي عدالت و صلح را نخواهد ديد، خاورميانه به ثبات و آرامش نخواهد رسيد و امريكا از روابط آرام با جهان اسلام برخوردار نخواهد شد. اين همان كاري بود كه ادوارد با زندگياش انجام داد. روحش
در آرامش باد.