60 سال بعد از روزي كه عصر فوتبال در هاميدن پارك رقم خورد
وقتي فرانس پوشكاش مهربان شد
سيد لوو| ترجمه: بهرام سرگوسرايي
«پيراهن بايد يك جايي در ميان وسايلم باشد. اما آنچه كه واقعا مرا خوشحال ميكند اين است كه اينجا خاطراتي وجود دارد.» اين را سانتاماريا ميگويد. روز 18 مه 60 سال پيش بود و امروز او 90 سال سن دارد. اما او هنوز هم ميتواند همه چيز را واضح به ياد بياورد: همه آنها در يك هتل در نزديكي فرودگاه مستقر شده بودند و در سكوت آنجا نشسته بودند. برنابئو آدمي نبود كه بتوان با او ديالوگ كرد. سانتاماريا به ياد ميآورد: «به جز آب پرتقال و بيسكوييتهاي زرد چيز ديگري وجود نداشت. هيچي!»
و اين گونه بود رئال مادريد به سمت بهترين عملكرد تاريخ حركت كرد. مقابل 127 هزار و 621 نفر در حالي كه تنها دو نيروي حفاظتي آنجا بودند. «غولها»! سانتاماريا به ياد ميآورد:«آنها اجازه نميدادند ما بيرون برويم، نوشيدني بخوريم يا هر چيز ديگري. برنابئو ميخواست مطمئن شود اين تيم سالم و مطمئن است.»
«پيشبيني ميشود، رئال مادريد امشب در مسابقه فينال اينتراخت فرانكفورت، قهرمان آلمان غربي را در هاميدن پارك شكست دهد و جام را به دست آورد.» از زمان شروع رقابتها، بردن جام اروپا تخصص رئال شده بود و آنها براي پنجمين جام پياپي مقابل يك تيم آلماني ميايستادند. با اين حال سانتاماري قبول ندارد كه پيروزيشان قطعي بود. او ميگويد:«اولين چيزي كه از آن فينال به ياد ميآورم اين است كه مردم ميگفتند، حريف ما تيم جواني است و قرار است ما را ناكاوت كند. خوشبختانه بازي با يك اشتباه در خط دفاعي و گل تيم حريف آغاز شد.»
خوشبختانه؟ سانتاماريا ميگويد:«آن گل ما را به واكنش واداشت. مثل ضربه به يك كندوي عسل. شما بايد سريع اين كار را انجام دهيد و واكنش نشان دهيد. آنها شوكه شده بودند و غافلگير. ذهنيت ما اين بود: اوكي! بياييد برويم دنبالشان. فرانكفورت ما را تحريك كرده بود.»
واكنش خشمگينانه بود. در عرض 9 دقيقه مادريد مساوي كرد. در 12 دقيقه بعد از گل اينتراخت رئال جلو بود. در دقيقه اول وقتهاي اضافي گل سوم نيز وارد دروازه تيم آلماني شد تا آنها تحقير شده باشند. پوشكاش و دياستفانو، تيم حريف را ويران كرده بودند. تيلور در گاردين نوشت:«اين يك انتقام واقعي بود. فقط ميتوان نگاه كرد كه اعدام چطور انجام ميشود.»
حتي در يك تيم كه همگي بياستعداد هستند هم سانتاماريا قبول ندارد كسي بر ديگري برتري داشته باشد. اما او ميگويد، آلفردو و فرانس مستثني هستند؛ مخصوصا در آن روز به خصوص. دارسي سيلويراي برزيلي ملقب به كاناريو معتقد بود، دياستفانو از هموطنش پله بهتر است. هلنيو هررا، مربي مشهور معتقد است اگر پله يك تكنواز عالي به حساب ميآيد، دي استفانو رهبر اكستر است.
پوشكاش متفاوت بود. حداقل در آن دوره. به گفته رسانهها او خودش پذيرفته بود كه چاق است. اما با اين وجود هيچكس نميتوانست كاري كه اين مجارستاني با توپ ميكند را انجام دهد. كاناريو به ياد ميآورد:«او پا نداشت، دست داشت!» آمانچيو آمارو، بازيكن سابق رئال مادري در مورد پوشكاش ميگويد:«او چاق بود اما پاي چپي داشت كه حيرتآور بود. او فقط در يك فضاي 5 متري حركت ميكرد. اما اين 5 متر طلايي بود. او در 39 بازي جام باشگاههاي اروپا 35 گل براي رئال مادريد به ثمر رساند.
4 تا از اين 35 گل در بازي فينال مقابل اينتراخت به ثمر رسيدند. يك هتتريك هم براي دياستفانو باقي ماند. آنها ابتدا يك بر صفر عقب افتادند، بعد بازي مساوي شد، بعد رئال جلو افتاد. دو بر يك، سه بر يك، چهار بر يك، پنج بر يك، شش بر يك و در حالي كه 20 دقيقه مانده بود بازي تمام شود، رئال هفتمين گل را نيز وارد دروازه تيم آلماني كرد. بعد آنها دو گل زدند تا بازي 7 بر 3 تمام شود. سانتاماريا ميگويد:«هواداران اسكاتلندي ما را تشويق ميكردند. آنها تيمي را ميديدند كه بدون تقلب كاري را به انجام رسانده كه پيش از اين نديده بودند. بسياري از تيمها دورههاي خوبي را رقم زدند اما هيچ يك از آنها 5 قهرماني پياپي در اروپا به دست نياوردند.»
رئال مادريد انتقام تيم رنجرز كه مقابل اينتراخت در مرحله نيمه نهايي شكست خورده بود را گرفت اما اين تنها دليلي نبود كه آن روز آنها مورد ستايش قرار گرفتند. مفسر بيبيسي گفت، بازيكنان انگار فرشتهها را لمس كرده بودند. تيلور در گاردين نوشت، اينتراخت نبايد خيلي احساس بدي از اينكه مقابل اربابان شكست خورده، داشته باشد.» پوشكاش آن زمان گفته بود اين افراد قطعا از فوتبال قدرداني ميكنند. ما تقريبا به نوعي از كمال فوتبال دست يافتيم. كاناريو به ياد ميآورد، سالها بعد وقتي دوباره به آن استاديوم رفته بود مردي به سمتشان دويده كه بعد فهميدند، رييس فدارسيون فوتبال اسكاتلند است. او گفت:«اوه! وقتي شما بازي ميكرديد من فقط يك كودك بودم اما اين شگفتانگيز بود.»
سانتاماريا وقتي اين تعريف و تمجيدها برايش خوانده ميشود، ميگويد:«خب! ما يك تركيب عالي از فوتبال اروپا و امريكاي جنوبي داشتيم. ما هميشه كسي را داشتيم كه توپ را از بين پاهاي شما يا بالاي سرتان عبور دهد. آنها نوعي از فوتبال را ارايه ميدادند كه قبلا كسي به آن عادت نداشت.» سانتاماريا ادامه ميدهد:«بعد از آن فهميديم كه عصر فوتبال را تعيين كردهايم. من دو يا سه بار آن بازي را كامل ديدهام. نه براي خودم بلكه در كنار افرادي كه ميخواستند آن را با من تماشا كنند. من نميدانم آيا اين بهترين بازي است كه انجام داديم يا نه و كسي هم نميداند. فوتبال پيشرفت كرده است. پيراهنهاي بهتر، توپ با كيفيتتر و چمنهاي هميشه مرطوب. اما بله ما هنوز به عنوان يك بازي عالي به آن مسابقه فكر ميكنيم. من از آن دوران چيزهاي زيادي را حفظ كردهام. يادداشتها. من بايد همه اينها را بررسي كنم. يكي از چيزهايي كه ندارم، توپ مسابقه است. بالاخره دو هم تيمي داشتم كه هتتريك كرده بودند و آنها توپ را ميخواستند. البته الان هيچ كدامشان آن را ندارند.»
پوشكاش گفته بود:«با نزديك شدن به لحظات آخر بازي من و آلفردو توپ را عمدا نگه ميداشتيم. اين كار را وقتي ميكرديم كه ميدانستيم برندهايم. اين يك شيطنت كوچك بود براي اينكه ببينيم توپ در انتها به چه كسي ميرسد. به ساعت نگاه كردم و لحظهها را شمردم و تا سوت پايان توپ را زير پايم نگه داشتم. من بيشترين گل را زده بودم و ميخواستم توپ مال من باشد ولي آلفردو هم هتتريك كرده بود و ميتوانست آن را بخواهد. سوت زده شد و توپ همراه من بود. من آن را برداشتم و رفتم وسط زمين اما اروين مهاجم فرانكفورت آمد و آن را از من خواست. من هيچ توپي از فينالها نداشتم اما او 3 بار از من درخواست كرد و بعد با خودم فكر كردم من واقعا اين توپ را ميخواهم اما اين مرد دو گل زده ولي مسابقه را از دست داده است. اين كمترين كاري است كه ميتوانم برايش بكنم. بنابراين توپ را به او دادم.»
پهپه سانتاماريا ميخندد. او ميگويد:«بله وقتي شما پيروز هستيد بيشتر مهربان ميشويد.»