ميرفتاح؛ انساني آزادفكر
جمال ميرصادقي
تعصب باعث ميشود نوشته و داستان ضايع شود، بهطور مثال نويسنده اگر داراي ايدئولوژي چپ باشد انسان نوين را در نوشتههايش به تصوير ميكشد و چنانچه گرايش سرمايهداري داشته باشد به سمت انسان قالبي ميل ميكند، همچنان كه تعصب مذهبي باعث ميشود نويسنده نتواند يك موضوع را از سويههاي مختلف بنگرد.
براي سالها عدهاي مرا تودهاي خطاب و مدافع اين ايدئولوژي ميدانستند، اما اينگونه نبود، دوستاني داشتم كه به اين ايدئولوژي گرايش داشتند، اما سياوش كسرايي به خوبي نسبت مرا توصيف كرد، او ميگفت: «ميرصادقي از ما نيست ولي با ماست.» پيش از انقلاب مردم به ايدئولوژي چپ گرايش داشتند و آن را گزينهاي در مقابل سيستم حاكمه و ضعفهاي آن ميدانستند. اما من ميخواستم خود بوده و گرفتار هيچ ايدئولوژي و مسلكي نباشم كه در نهايت بر انديشه و نوشته من اثر ميگذاشت. سيدعلي ميرفتاح هم اينگونه است. او از تعصب به دور و انساني آزادفكر است. اين خصوصيت باعث ميشود او اعتقاد خود را به ديگران تحميل نكند و اگر هر چيزي امر و نمادي نو باشد (البته اگر ضدديني و ضدحكومت نباشد) آن را بپذيرد.
اگر بخواهيم ميان دو نمونه اخلاق اجتماعي و اخلاق انساني اولويتبندي قائل شويم، ميتوان به اين نتيجهگيري رسيد كه آنچه اهميت دارد، اخلاق انساني است. خوشبختانه سيدعلي ميرفتاح داراي اخلاق انساني است و در اين چارچوب نيز سخن ميگويد. او اگر ملاحظه كند امري انساني و اخلاقي است با آن همكاري ميكند و تلاش ميكند به قدر وسع خويش و ملاحظات به آن بپردازد. همين مولفهها در او سبب شده در ميان مجلهها با تنها مجلهاي كه همكاري كنم، كرگدن باشد. كرگدن مجلهاي با محتواي اجتماعي است (هرچند اين مجله در سطح مجلههايي مانند سخن و... نيست) كه خوانندگان و طرفداران خاص خود را دارد و آن را دنبال ميكنند. اميدوارم با حضور بيشتر سيدعلي ميرفتاح در اين مجله شاهد ارتقاي بيشتر آن به لحاظ محتوايي باشيم.