قدر جنگلها را بدانيم
اسماعيل كهرم
آتشسوزيهايي كه اين روزها شاهديم منشأ انساني دارد. انگيزه اين آتشسوزيها زماني سهوي است و گاه عمدي. خاطرم هست در منطقه رينه در پاي كوه دماوند روزي چوپاني را ديدم كه براي تهيه چايدودي آتشي روشن كرده بود، بعد از اينكه چاي خود را خورد آتش را به حال خود رها كرد و رفت. آن روز بادي كه ميوزيد به راحتي ميتوانست آتش را شعلهور كند. در اشترانكوه و مناطق ديگر هم بارها ديدهام كه خانوادهها به طبيعت رفته و آتشي كه روشن كردهاند را به امان خدا رها ميكنند و ميروند. اما علاوه بر آتشسوزيهاي سهوي، ما شاهد آتشسوزيهاي عمدي هم هستيم. در اين حالت تعارضهايي كه بين مردم و دولت پيش ميآيد باعث ميشود مردم براي كينهجويي دست به آتش زدن جنگل بزنند كه نمونه آن را در جهاننما شاهد بوديم. در خوزستان و فارس و كهگيلويه و بويراحمد همچنين مواردي وجود دارد، چه بر سر ارث و ميراث و چه به خاطر حق چرا. اگر ما امكانات برخورد با آتش را داشته يا با ساير كشورها مناسباتي در اين زمينه داشته باشيم ميتوانيم در زمان حريق از آنها كمك بگيريم و مساله خيلي زود حل ميشود. اما اگر آتش گسترده شد مهار آن سخت خواهد بود. متاسفانه در آتشسوزيهاي اخير ديديم وزارت دفاع كه ميتوانست هواپيما بفرستد به خاطر اينكه دولت پول بنزين آتشسوزي قبل را به او نداده بود، با تاخير اين كار را انجام داد كه همين موضوع به سوختن بخشهاي بزرگي از جنگلهاي ما منجر شد. اين تعلل را ميتوان اينگونه ملموس كرد كه دشمن لب مرز ما بيايد و وزارت دفاع بگويد هواپيما پرواز نميكند چون دولت پول بنزين را نداده، آيا اين موضوع قابل توجيه است؟ ميدانيم يك زمين 1000 متري در نقاط مرغوب تهران بيش از بدهي وزارت دفاع است پس چطور حاضر ميشويم هكتارها از جنگلهايمان را به آساني از دست دهيم؟
سازمان جنگلها براي هر 17هزار هكتار يك جنگلبان در اختيار دارد، چطور با اين نيروي انساني از پس اطفاي حريق برميآييم؟ براي حفظ عرصههاي ما بچههاي غيور ايران از كردها، تركها، لرها و بلوچها گرفته تا مازندرانيها و گيلانيها به كمك سازمان جنگلها و محيطزيست ميآيند و ديديم كه جان عزيزشان را چطور از دست ميدهند. آنها ميبينند جلوي چشمشان جنگل و مرتع و زندگيشان ميسوزد، از اينرو با حميت و عشق براي اطفاي حريق بدون هيچ تجهيزاتي ميروند و در اين راه زندگيشان را از دست ميدهند و ما اين روزها داغدارشان هستيم.