• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4692 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۴ تير

پرده‌داري مي‌كند در قصر قيصر عنكبوت

فريدون مجلسي

در اين روزها بحثي ميان سنت‌گرايان نوين تركيه و طرفداران سكولاريسم سنتي تركيه درگير است. اردوغان رييس‌جمهور اسلام پناه تركيه دستور داده است مسجد بزرگ اياصوفيه كه از زمان آتاتورك به عنوان موزه كاربردي ثروت‌آفرين پيدا كرد بار ديگر به مسجد بدل شود. به اين اقدام نه فقط سكولارهاي تركيه اعتراض كردند بلكه محافل فرهنگي بين‌المللي نيز به تغيير كاربري اين بناي ثبت شده در آثار بين‌المللي يونسكو اعتراض كردند. پاسخ اردوغان ضمن اينكه روشن بود و فرمود به خارجي‌ها نيامده است كه در كار ما دخالت كنند، اميدبخش هم بود،زيرا اضافه كرد كه اين تغيير كاربري اولا بازگشت آن به كاربرد اصلي است و ثانيا درهاي آن در جايگاه موزه‌اي خود به روي بازديدكنندگان جهاني باز خواهد بود،اما نمي‌خواهد وارد اين بحث داخلي ترك‌ها يا طرفداران آثار فرهنگي بين‌المللي شود كه از قديم گفته‌اند هر كه به فكر خويش است، خواجه به فكر ريش است. مي‌دانيم كه سلطان محمد دوم عثماني يا سلطان محمد فاتح قسطنطنيه را در سال 1453 گشود و آن سال نقطه عطف تاريخي مهمي است كه پايان قرون وسطي را رقم مي‌زند و آغاز رنسانس يا باززايي اروپا و ورود به دوران علم و خرد است. اردوغان در سخنراني خود ضمن اشاره به اين واقعه بزرگ تاريخي به سخنان سلطان محمد فاتح اشاره كرد كه اين بناي به ياد مانده از امپراتور يوستينيان [و همزمان با انوشيروان ساساني] بنا به نيت فاتح كه آن را به مسجد بدل كرد بايد مسجد بماند. در اين بحث داغ ناگهان مطلبي عنوان شد كه گوش‌هاي ايراني را تيز مي‌كند! موضوع اين است كه اردوغان در استدلال ضمن اشاره به نيت فاتح اياصوفيه ناگهان به زبان فارسي شعري از سلطان محمد فاتح را بيان كرد كه سلطان آن را به مناسبت فتح قسطنطنيه سروده بود. شعر از اين قرار است:  پرده‌داري مي‌كند در قصر قيصر عنكبوت/ بوم، نوبت مي‌زند بر تارم افراسياب. در واقع سلطان عثماني به پايان شكوه امپراتوري روم اشاره مي‌كند كه اكنون عنكبوت به جاي پرده ابريشمين بر آن تار بسته و به جاي نوبت‌هايي كه به مناسبت‌هايي در شبانه‌روز از ايوان افراسياب نقاره و شيپور نواخته مي‌شد اكنون ناله جغد برمي‌خيزد. آوردن نام افراسياب نشان مي‌دهد كه شاهنامه چه نفوذي در اين سلطان ترك داشته و نكته اين است كه افراسياب فردوسي پسر پشنگ شاه رويين‌تن تورانيان است كه در جنگ با كيكاووس شاه ايران از رستم شكست مي‌خورد. شعر سلطان محمد به اختيار مرا به ياد رباعي معروف خيام كه 9000 سال پيش و تقريبا در نيمه راه بناي اياصوفيه و گشودن آن به دست سلطان محمد فاتح مي‌اندازد كه گفته است و اتفاقا با افول قيصر نيز انطباق دارد:  آن قصر كه جمشيد در او جام گرفت/ آهو بچه كرد و رو به آرام گرفت/ بهرام كه گور مي‌گرفتي همه عمر / ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت. مي‌دانيد، دولت عثماني به صورت عمارتي كوچك در شرق آناتولي پديد آمد و پايتخت آن شهر زيباي بورسا در فاصله‌اي نه چندان دور از قسطنطنيه بود. پس از فتح قسطنطنيه بود كه عثماني به يك قدرت جهاني تبديل و ماندگار شد. آقاي اردوغان به مناسبت سفر رييس‌جمهور ايران نيز اشعاري از نظامي گنجوي و مولانا خوانده بود و قطعا درك شاعرانه‌اي از آن اشعار داشته است. نكته ديگري كه به اين مناسبت قابل ذكر است اينكه سلطان محمد دوم به مناسبت اين پيروزي طبق سنت آن روزگاران فتحنامه‌اي نوشت و آن را براي پادشاه بزرگ دوران، پادشاه ايران زمين جهانشاه قراقويونلو به تبريز فرستاد. به چه زباني؟ به زبان رسمي دربار خودش و به همان زباني كه به آن شعر مي‌سرود. در اينجا مختصري از نامه سلطان جوان و نيز پاسخ پادشاه پير را مي‌آورم:  پس از تعارف و حمد و دعا، «... مقصود آنكه چون حق سبحانه و تعالي درين نزديكي طغراي سلطنت موروثي را بر صحنه ناصيه ايام دولت روزافزون ما دركشيده و تاج اجتبا به تارك ميمون ما سزاوار ديده ... اين بنده نيز به زبان لا احصي در شكر نعم مستقصي بودن بر خود اقدام واجبات و اهم مفروضات ديده و به عادت معروف ... با رغبت تمام بهر عدل و داد،  غزوه و جهاد روي بر فتح قلاع و استخلاص بقاع نهاد ... كمر طاعت خالق براي ترفيه خلايق بر ميان جان بسته و جان شيرين بذل اعلاء دين كرده ... پنجاه و چهار روز محاربه و مجادله رفت. روز بيستم ماه جمادي‌الاولي كه صبح صادق روز سه‌شنبه بود، يك‌باره از خشكي و دريا ... هجوم كرده و نبرد عظيم از هر دو سو برخاست ... كشتكار اعمار آدم ملاعين [!] ... كرد و دود از دودمان‌شان بر اوج آسمان پيوست و سر و سرور آن مخاذيل كه تكفور [شهرت امپراتور بيزانس] بود زير سم سمند بغلطانيد [بغلتانيد] و يكايك به مالك دوزخ سپردند ... غازيان دين غارت به خانمان و اموال و اطفال ايشان زدند و از ذكور و اناث هر كه زنده ماند در سلسله رقيه كشيدند و از خزاين و دفاين و عروض و اقمشه و هر چه هست تالان كردند ... قوانين منسوخ اهل طغيان با سوانح شرع اهل ايمان فرومانده و كوس شرع محمدي بر مناره‌هاي ناقوس زدني آوازه تكبير و تهليل برداشته ...  از سعي ما به جاي صليب و كليسا/در‌دار كفر مسجد و محراب و منبر است آنجا كه بود نعره و فرياد مشركان/اكنون خروش نغمه‌ الله‌اكبر است. ... چون اين فتح ميمون ... ميسر شد، واجب ديد كه تحقيق اين حال و تصديق اين مقال به سامي جناب عظمت پناهي سلطنت دستگاهي، حضرت ابوي جهانشاه كه مبدا عواطف و منشا الطاف است باز نموده شود و كيفيت اين فتح همايون كه نمونه الطاف الهي و مزيت اعطاف پادشاهي است، اعلام كرده...» ملاحظه مي‌‌شود كه با چه ظرايف منشيانه‌اي شرح قتل و غارت و فجايع را به زبان زيبا و شيواي فارسي آغشته به تصنعات دبيرانه به رخ كشيده است. ديده مي‌‌شود كه چگونه جهانشاه در پاسخ سلطان محمد را پادشاه روم مي‌‌نامد: پس از تعارفات و حمد و ثنا گويد و اين فتحنامه جهانشاه قرا‌قويونلو درباره ضبط بغداد خطاب به سلطان محمد خان ثاني است: «... طلايع لوالع اقبال كه از مطلع برج جلال طالع شد...، حامي حوزه الملك و المله بالاستحقاق ... وطهر بدولته الباهره عن لوث وجودهم، مقر الأكاسره ...» بدين ترتيب گشودن مقر اكاسره يعني بغداد و مدائن را به آگاهي او مي‌‌رساند و نويد مي‌دهد كه «باش تا صبح دولتش بدمد ...» و جالب پاسخ سلطان محمد فاتح به اين نامه جهانشاه است كه خود مقدمه فتحنامه‌اي حاكي از گشودن «قلاع طرابزون كه قرين مملكت حسن بك آق‌قويونلوست و با وي قرابت كرده عازم گشتيم...» البته مي‌‌دانيم كه حسن بيك آق‌قويونلو، ‌رقيب و دولت موازي جهانشاه، ‌داماد آخرين امپراتور مسيحي ترابوزن است و دختر امپراتور مي‌‌شود مادربزرگ شاه اسماعيل صفوي، ‌زيرا سلطان حيدر پدر شاه اسماعيل داماد اوزون حسن است. باري سلطان محمد در اين نامه مي‌‌افزايد: «... غرض كه اگر به واسطه اين اشغال خيرمآل، ‌تاخيري در مراسلات و تراخيي در مكاتبات واقع شود، حمل بر چيزي ديگر نفرموده، ‌ابواب رسل و رسائل مفتوح دارند تا موجب سرور اطمينان خاطر شود و آنچه از فتوحات عراقين اشعار كرده بودند از اين جانب نيز شادي. مع‌هذا اعداي دين محمدي از طوايف مختلف در اين حدود فزون‌تر از خصماي ايران زمين است. چه معاندان آن طرف به عددي چندند و بعد از دفع فتنه ايلخاني [مغول] منع آن ذمه قليله به عنايت‌الله تعالي سهل فرمايند...» به‌طوري كه ملاحظه مي‌‌شود سلطان محمد شمار دشمنان خودش را از دشمنان ايران زمين (مملكت جهانشاه) بيشتر مي‌‌داند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون