• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3244 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۴ ارديبهشت

بعثت پيامبر اعظم (ص) در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام حاج شيخ رضا مختاري استاد حوزه علميه قم

سلوك اخلاقي بعثت

جامعه ما به افرادي كه نمونه عيني پيروي از پيامبر (ص) باشند نياز دارد

  مرتضي معراجي/   بعثت به معناي برانگيختن است؛ بعثت ابتدا در باطن انسان‌ها اتفاق مي‌افتاد كه از انسان به عنوان پيامبران و انبياي الهي ياد مي‌شود اما مقصود از بعثت دروني، نوعي باز شدن روزنه‌هاي قلب و دروني انسان به سمت حقايق عالم هستي است، اين حقايق ما را به همان سمتي سوق مي‌دهد كه رسول اعظم (ص) از احياي مكارم اخلاقي سخن مي‌گويند. در اين گفت‌وگو نيز ما بر آن شديم كه به مناسبت بعثت پيامبر امين (ص) اخلاق‌شناسي اين واقعه مهم ديني و الهي را مورد بحث و بررسي قرار دهيم. حجت‌الاسلام حاج شيخ رضا مختاري، پژوهشگر برتر حوزه دين و از مدرسان دروس عالي حوزه و رييس موسسه كتاب‌شناسي شيعه هستند. از اساتيد ايشان مي‌توان به حضرات آيات عظام بهجت، ميرزا جواد تبريزي، شبيري زنجاني و وحيد خراساني اشاره كرد. از مهم‌ترين آثار تاليفي ايشان هم مي‌توان به «سيماي فرزانگان» و تدوين كتب درسي حوزه در زمينه اخلاق اشاره كرد.

مي‌توان با تمسك به سيره پيامبر (ص) با وجود عقايد مختلف در كنار يكديگر همزيستي مسالمت‌آميز داشته باشيم. پيامبر (ص) در حجه‌الوداع فرمودند: همه مسلمانان برابرند، همه يد واحدند؛ عرب بودن يا عجم بودن فضيلتي نمي‌آورد و بالاترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست؛ آن هم فقط نزد خدا؛ يعني تقوا برتري اجتماعي براي كسي ندارد
مهم‌ترين رويداد تاريخ بشري، بعثت نبي گرامي اسلام است؛ خداوند متعال در قرآن كريم رسالت پيامبر (ص) را جهاني و او را رحمت بر عالميان معرفي كرده است: «وما أرسلناك إلا رحمه للعالمين». واژه «للعالمين» نشان مي‌دهد كه رحمت بودن پيامبر (ص) ويژه مسلمانان نيست. به‌نظر مي‌رسد يكي از اهداف مهم بعثت و شايد بتوان گفت مهم‌ترين هدف آن گسترش مكارم اخلاقي است

 ايام بعثت رسول‌الله (ص) است. مي‌خواهم صحبت‌مان را درباره اين رويداد مهم الهي آغاز كنم. به عنوان پرسش نخست، هدف اصلي بعثت پيامبر گرامي اسلام (ص) از ديدگاه جنابعالي چه بوده است؟
مهم‌ترين رويداد تاريخ بشري، بعثت نبي گرامي اسلام است؛ به دليل نقش مهمي كه در هدايت بشر داشته است (از نگاه مسلمانان) و به سبب گستره نفوذ در جوامع مختلف (از نگاه غير مسلمانان يا مستشرقين). خداوند متعال در قرآن كريم رسالت پيامبر (ص) را جهاني و او را رحمت بر عالميان معرفي كرده است: «وما أرسلناك إلا رحمه للعالمين». واژه «للعالمين» نشان مي‌دهد كه رحمت بودن پيامبر (ص) ويژه مسلمانان نيست. حال بايد ديد مهم‌ترين هدف (يا اهداف) اين رويداد بزرگ چه بوده است. به‌نظر مي‌رسد يكي از اهداف مهم بعثت و شايد بتوان گفت مهم‌ترين هدف آن گسترش مكارم اخلاقي است. پيامبر (ص) خود در اين باره مي‌فرمايند: «إني بعثت لأتمم مكارم الأخلاق» (كه اين مضمون با تعابير ديگري هم از حضرت نقل شده است) . مكارم اخلاقي حوزه وسيعي از فضايل انساني و الهي را دربرمي‌گيرد كه از آن جمله مي‌توان به درستكاري، راستگويي، صفا و صميميت، مواسات، ايثار و توحيد اشاره كرد. وضعيت اسفباري كه برخي جوامع بشري گرفتار آن هستند، در نتيجه دوري از اين تعاليم عاليه است.
 پس عالي‌ترين هدف بعثت گسترش مكارم اخلاقي بوده است؛ وضعيت كنوني جامعه را با توجه به اين هدف چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
قبل از پاسخ به اين سوال باز هم تاكيد مي‌كنم كه مكارم اخلاق به‌معناي عام آن و شامل تمام فضايل انساني است؛ نه اينكه مثلا بگوييم فلان‌شخص كه آدم خنده‌رويي است يعني اخلاق را رعايت مي‌كند يا اگر نمي‌خندد بهره‌اي از اخلاق نبرده است. البته خوشرويي هم از فضايل مهم اخلاقي است اما اخلاق را بايد يك كل درنظر بگيريم. همچنين تاكيد بر مكارم اخلاق به‌معناي اهميت نداشتن شريعت نيست اما در مورد سوالي كه مطرح شد بايد عرض كنم متاسفانه ما در بسياري موارد، از آموزه‌هاي اخلاقي رسول گرامي اسلام(ص) فاصله گرفته‌ايم. در اين باره به دو مساله مهم كه به زعم بنده نياز فوري جامعه ماست اشاره مي‌كنم. اين موارد به‌قدري مهم هستند كه اگر بتوانيم حتي به يكي از آنها چه در حوزه فردي و چه در حوزه اجتماعي عمل كنيم، وضعيت‌مان بسيار متفاوت خواهد بود. يكي اتقان و استحكام در انجام كارهاست. داستان تدفين سعد بن معاذ را شايد شنيده باشيد؛ او از اصحاب خوب پيامبر(ص) بود. هنگامي كه از دنيا رفت، پيامبر(ص) در تشييع جنازه‌اش شركت كردند. وقتي قبر آماده شد، حضرت داخل قبر رفتند و شروع كردند به چيدن سنگ‌هاي لحد. اطرافيان كه مي‌ديدند پيامبر(ص) با چه دقتي سنگ‌هاي لحد را مي‌گذارند و منافذ بين آنها را مي‌پوشانند (تا خاك روي بدن ميت نريزد)، با خود فكر كردند كه مگر يك قبر نياز به اين‌همه محكم‌كاري و ظرافت دارد؟ اين ميت كه پس از مدتي تبديل به خاك مي‌شود؛ چه اهميتي دارد كه الان روي بدنش خاك ريخته نشود و... پيامبر (ص) هنگامي كه از قبر بيرون آمدند فرمودند (نقل به مضمون): «من مي‌دانم كه اين قبر به زودي متلاشي (كهنه) مي‌شود و اين فرسودگي و كهنگي به بدن ميت هم سرايت مي‌كند اما خداوند متعال دوست دارد كسي را كه وقتي كاري مي‌كند، آن را محكم‌كاري كند» (... ولكن‌الله عزوجل يحبّ عبداً إذا عمِل عملاً أحكمه) (شيخ طوسي، امالي، ص427، ح955) . ببينيد، اينكه انسان نبايد دنبال كار خلاف برود، مساله روشني است. در اينجا كلام
پيامبر (ص) ناظر به كارهاي غيرخلاف است. يعني در انجام كارهاي درست، بايد محكم‌كاري و اتقان را مد‌نظر داشت. يكي از مهم‌ترين آفات جامعه ما همين مساله است؛ سبك ‌شمردن كارها، بدون مطالعه و كارشناسي كاري را انجام دادن، جدي نبودن در انجام امور و مواردي از اين دست همه نشانه‌هاي وجود اين آسيب در جامعه است. چرا در اذهان مردم اين‌طور جا افتاده كه اجناس خارجي با كيفيت هستند و توليدات داخل بي‌كيفيت؟ اين خود يكي از نشانه‌هاي وجود چنين آفتي در جامعه ما است يعني در انجام بيشتر كارها و توليد كالاها و خدمات، اتقان (محكم‌كاري) و دقت نظر كارشناسي رعايت نمي‌شود.
اين بحث صرفا مربوط به حوزه توليد هم نيست و مي‌توان آن را در عرصه‌هاي ديگري مثل آموزش هم مشاهده كرد. مرحوم روزبه در مدرسه علوي تهران (از مدارس اسلامي پيش از انقلاب كه توسط علامه كرباسچيان اداره مي‌شد و افرادي مانند دكتر ظريف و دكتر حدادعادل در آنجا درس خوانده‌اند) تدريس مي‌كردند و مدير اين مدرسه هم بودند. نقل مي‌كنند كه در آخرين روز يكي از سال‌هاي تحصيلي، ايشان (مرحوم روزبه) بچه‌ها را جمع مي‌كند و مي‌گويد: «من بايد 40 دقيقه ديگر به شما درس بدهم؛ اين  40 دقيقه مجموع زمان‌هايي بوده كه در آمدن به كلاس تاخير داشته‌ام!» همين مرحوم روزبه وقتي از دنيا مي‌رود (حدود سال 1350ش) وصيت مي‌كند 100 تومان از اموالش را به مدرسه بدهند؛ از بابت پذيرايي مهمان‌هايي كه براي ديدن ايشان به مدرسه مي‌آمدند و كارشان شخصي بوده (مربوط به امور مدرسه نبوده) ! يعني هم در وقت و هم در بيت‌المال دقت داشتند و اين دقت ناشي از جدي گرفتن و رعايت اتقان در انجام كارهاست.
اگر اتقان و محكم‌كاري در انجام امور مدنظر باشد، نبايد شاهد سوختن 40 نفر در حادثه تصادف يك اتوبوس باشيم! در حوادث رانندگي يا سهل‌انگاري از جانب راننده است، يا از جانب سازنده وسيله نقليه يا از جانب كساني كه جاده‌ها را مي‌سازند. مثال ديگر بحث پخت نان است؛ به‌ نظر كارشناسان، 30 درصد نان در فرآيند پخت، هدر مي‌رود؛ يعني يا خمير مي‌شود يا سوخته. اگر همين مقدار نان هدر نرود، احتياجي به واردات گندم نخواهيم داشت! ببينيد جدي نگرفتن مساله‌اي به‌ظاهر چنين كوچك، چه تبعات بزرگي دارد.
پس رعايت اتقان و محكم‌كاري در انجام امور آن‌هم در تمام مراحل و سطوح (برنامه‌ريزي، هدف‌گذاري، كارشناسي و...) يكي از مهم‌ترين و كاربردي‌ترين آموزه‌هاي پيامبر (ص) است؛ در حالي كه متاسفانه در جامعه اسلامي ايران نسبت به اين آموزه شاهد سير قهقرايي بوده‌ايم؛ يعني قديمي‌ها بيشتر نسبت به آن اهتمام داشته‌اند.
مساله ديگر، «تلاش براي رفع سوء‌ظن» است. ببينيد الان چه كارهايي در جامعه ما اتفاق مي‌افتد كه سبب سوء ظن مي‌شود؛ يعني مثلا من كاري را انجام مي‌دهم اما شما دليل كار من را نمي‌دانيد و من هم علت آن را براي شما توضيح نمي‌دهم و با اين كار خودم را در معرض تهمت و سوء ‌ظن قرار مي‌دهم. در روايت داريم كه «اگر كسي خودش را در موضع تهمت قرار داد، نبايد كسي را نسبت به آن تهمت سرزنش كند» (يعني مقصر اصلي خودش است) . نقل شده كه شبي پيامبر (ص) به اتفاق همسرشان از جايي عبور مي‌كردند و در تاريكي شب دو نفر از اصحاب، ايشان را مي‌بينند. پيامبر (ص) آنها را صدا زدند و فرمودند: بياييد ببينيد كه اين همسر من است. آنها گفتند: استغفرالله يا رسول‌الله؛ ما كه درباره شما فكر ناپسندي به ذهن‌مان نمي‌آيد. حضرت فرمودند: «شيطان مانند خون كه در بدن جريان دارد، در بدن نفوذ مي‌كند؛ من ترسيدم كه شيطان به قلب شما چيزي تلقين كند (و مثلا با خود بگوييد كدام زن همراه پيامبر بود؟)». يعني پيامبر(ص) در اين حد مراقب بود كه از ديگران رفع توم كند. حالا ببينيد؛ اتفاقاتي در جامعه ما مي‌افتد كه احتياج به تبيين و ابهام‌زدايي از طرف مسوولان دارد تا مردم سوء‌ ظن پيدا نكنند؛ اما متاسفانه در اين باره سهل‌انگاري مي‌شود.
 به دو آموزه بسيار مهم از پيامبر (ص) اشاره فرموديد كه درباره جامعه ما بسيار كاربردي هستند؛ به‌نظر حضرتعالي راهكار عملي شدن چنين آموزه‌هايي چيست؟
به‌نظر بنده براي بروز و ظهور اين دستورات كه در مجموع (و ذيل عنوان كلي مكارم اخلاق) هدف اصلي بعثت پيامبر(ص) هستند، نياز به الگوهاي عيني و عملي داريم. صرف سخنراني و حرف زدن فايده‌اي ندارد. تجربه نشان داده كه مردم به حرف اعتنا و اعتماد نمي‌كنند. خود پيامبر (ص) نيز اسوه حسنه است؛ اسوه يعني الگو؛ يعني كسي كه بايد به او اقتدا كرد. اين اقتدا كه نمي‌تواند در حرف زدن باشد؛ پيامبر مقتدا و اسوه عملي است. نياز مبرم جامعه ما، افرادي است كه نمونه عيني و عملي پيروي از
پيامبر (ص) باشند.
دو نمونه عالي كه از نظر بنده مصداق حرف همراه با عمل بوده‌اند، يكي مرحوم آخوند ملاعباس تربتي و ديگري مرحوم آيت‌الله
سيد حسن مدرس هستند. كتاب «فضيلت‌هاي فراموش‌‌شده» كه درباره ملاعباس تربتي است را حتما بخوانيد؛ به‌نظر بنده تمام طلبه‌ها بايد اين كتاب را چندين بار بخوانند. ايشان عالم جليل‌القدري بود كه بدون استفاده از بيت‌المال كارهاي بسيار ارزشمندي در تعدادي روستاي محروم انجام داد. با ‌بي‌سواد‌ترين و عوام‌ترين مردم هم نشست و برخاست داشت؛ دقيقا مانند پيامبر (ص) كه هيچگاه نفرمود حالا كه من پيامبرم نبايد با مردم عادي معاشرت داشته باشم. آخوند ملاعباس تربتي در شرايط سخت زندگي آن زمان مثلا در برف و سرما از اين روستا به روستاي ديگر مي‌رفت و مردم را جمع مي‌كرد و براي‌شان مساله مي‌گفت. اين وضعيت را مقايسه كنيد با برخي از ما روحانيون كه بايد التماس‌مان كنند تا بياييم در فلان‌جا و براي مردم مساله بگوييم يا روضه بخوانيم و بعضا چه مبالغ هنگفتي را هم دريافت مي‌كنيم!
درباره مرحوم مدرس هم به دو نكته اشاره مي‌كنم. مي‌گويند ايشان زماني كه نماينده مجلس بود، بخش اندكي از حقوقش را به عنوان مصرف شخصي برمي‌داشت و مابقي را خرج ساختن بيمارستان فيروزآبادي (در شهرري) مي‌كرد. يا هنگامي كه در شهر خواف (واقع در خراسان رضوي) زنداني بود، ماهيانه 150 ريال حقوق دريافت مي‌كرد (حقوقي كه به زندانيان مي‌دادند براي خورد و خوراك)؛ بخشي از اين حقوق را هم مرحوم مدرس مي‌دهد براي ساختن يك آب‌انبار در همان شهر؛ با اينكه خودش در زندان بود. اين را هم مقايسه بكنيد با وضعيت برخي از ما كه از بيت‌المال هزينه مي‌كنيم تا در فضايل ما كتاب بنويسند. برخي اهالي شهر خواف به بنده مي‌گفتند پدران ما وقتي از مدرس حرف مي‌زدند، گريه مي‌كردند (با اينكه شهر خواف، سني‌نشين است). اين محبوبيت به قدري بود كه برخي علماي سني آن ديار وقتي فهميدند شاه مي‌خواهد مدرس را اعدام كند، شاه را تهديد كردند و او هم مجبور شد مدرس را به كاشمر ببرد و در آنجا به شهادت برساند؛ يعني جايي كه مردم ايشان را نمي‌شناختند.
 از بيانات جنابعالي مي‌توان چنين برداشت كرد كه بسط فضايل اخلاقي، از محورهاي مهم بعثت پيامبر (ص) و شايد مهم‌ترين آنها باشد؛ اما در دوران معاصر و در ميان فرق مختلف مسلمانان، شاهد تفوق شريعت بر اخلاق هستيم كه نتيجه آن بروز آشوب و جنگ ميان مسلمانان است؛ در حالي كه مي‌توانيم با تاكيد بيشتر بر مباحث اخلاقي مانع بروز چنين اختلافاتي شويم؛ چون قريب به اتفاق مذاهب در شريعت اخلاف دارند؛ نه در اخلاقيات؛ آيا با اين مساله موافقيد؟
بله، هيچ اختلافي در مباحث اخلاقي وجود ندارد و مي‌تواند محور اتحاد و برابري و برادري ميان مسلمانان باشد. البته در اين باره نقش دشمنان اسلام را هم نبايد ناديده گرفت؛ دشمناني كه هم‌ شيعه افراطي و هم سني افراطي را تامين و حمايت مي‌كنند تا به جان هم بيفتند؛ متاسفانه مسلمانان هم نسبت به اين مسائل درك به‌روز و دقيقي ندارند و نمي‌توانند دوست را از دشمن تفكيك كنند.
مي‌توان با تمسك به سيره پيامبر (ص) با وجود عقايد مختلف در كنار يكديگر همزيستي مسالمت‌آميز داشته باشيم. پيامبر (ص) در حجه‌الوداع فرمودند: همه مسلمانان برابرند، همه يد واحدند؛ عرب بودن يا عجم بودن فضيلتي نمي‌آورد و بالاترين شما نزد خداوند، باتقواترين شماست؛ آن هم فقط نزد خدا؛ يعني تقوا برتري اجتماعي براي كسي ندارد.
كشور لبنان نمونه بسيار خوبي براي همزيستي مذاهب گوناگون (حتي غيراسلامي) در كنار يكديگر است. جالب است كه چنين وضعيتي در لبنان هم نتيجه وجود يك الگوي عملي ملموس بوده است؛ يعني امام
 موسي صدر. ايشان را مسيحيان لبنان هم قبول داشتند؛ حتي بيشتر از مسلمانان! يك لبناني مسيحي وقتي داشت حكاياتي را از امام موسي صدر براي بنده تعريف مي‌كرد، اشك مي‌ريخت. امام موسي صدر در دانشگاه الازهر مصر نماز جمعه مي‌خواند؛ در ميان اهل سنت! نكته جالب‌تر اين است كه ايشان هيچگاه درصدد مسلمان يا شيعه كردن افراد نبودند و معتقد بودند اگر ما به طور عملي معارف اهل‌بيت(ع) را نشان دهيم، مردم خودبه‌خود جذب مي‌شوند. علت اينكه الان جوانان از دست ما فراري‌اند اين است كه روش صحيح جذب را نمي‌دانيم و مثلا از ابتدا مي‌خواهيم از راه شريعت و گفتن شهادتين افراد را به سمت معارف اسلامي جذب يا دعوت كنيم.
دقت در زندگي بزرگاني مانند امام موسي‌صدر نشان مي‌دهد كه ايجاد جاذبه نسبت به معارف اسلامي از طريق زيست اخلاقي، مطلوب‌تر و نتيجه‌بخش‌تر است. البته اين به معناي رها كردن بخش‌هاي ديگر مانند شريعت نيست؛ بلكه منظور، بهترين روش جذب ديگران به سمت دين است. مهم‌ترين دليل جاذبه پيامبر(ص)، اخلاق نيكوي او بود؛ خداوند در قرآن كريم خطاب به پيامبر(ص) مي‌فرمايد: «و إنك لعلي خلق عظيم». عرايضم را با جمله‌اي از سيد جمال‌الدين اسد‌آبادي ختم مي‌كنم: «مسلمانان حجاب اسلام شده‌اند!»؛ يعني مسلمانان مانع شناخت صحيح اسلامند؛ هر عيب كه هست از مسلماني ما است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون