براي مهرباني دلفينها
مريم مقدسي/
از داخل قايق با هيجان تمام شروع كردهاي به عكس گرفتن از دلفينهاي خندان كه اطراف قايق بالا و پايين ميروند. فكر ميكني كه آن موجودات دوستداشتني و هميشه خندان از حضورت به وجد آمدهاند و نميداني كه چقدر با صداي گوشخراش قايق تفريحي وحشت به جانشان نشاندهاي، بيآنكه بداني.
دستت را در كولهات ميبري و باقيمانده غذاي ظهرت را به موجود سياهي كه سرش را از آب بيرون آورده تا نفس تازه كند، ميدهي و با خودت ميگويي چقدر دوستدار حيواناتي و نميداني كه رژيم غذايي تو (كه حتي براي خودت هم مضر است) چه آسيبي به سيستم گوارش او وارد ميكند.
شايد خبر نداري كه قايق تفريحي كه با آن تجربههاي تازهاي را در دفتر ذهنت ثبت ميكني، چند دلفين را زخمي كرده و زندگي چند آبزي ديگر را مختل كرده است.
شايد خبر نداري كه دلفينها خواب اتفاقات روز را ميبينند. شايد نداني كه آنها از دست ما كه تفرجمان شده ترساندن موجوداتي غير از خودمان، حتي يك خواب آسوده ندارند.
شايد خبر نداري كه دلفينها وقتي با صداي آن شناورهايي كه راهي درياها كردهايم گمراه ميشوند، سر از شنهاي ساحلي درميآورند و اگر كسي نجاتشان ندهد، با تلخي لبخند آخر را ميزنند و تمام...
اي كاش كمي سرمان را از ميان تفريحات گاهي پرخرجمان بالا بياوريم و نگاهي بيندازيم به زندگي موجودات ديگري كه ما انسانها نام مختل كردن نظام زندگيشان را گذاشتهايم تفريح؛ نگاهي به موجودات مهرباني كه با چهرهاي دلنشين، بيرحميهاي ما را به رويمان نميآورند و آرام و بيصدا گوشهاي از ساحل را براي خداحافظي با دريا انتخاب ميكنند.