محمد ملكي، نخستين رييس دانشگاه تهران درگذشت
رييس بود اما رياست نكرد!
نخستين رييس دانشگاه تهران بود و تنها رييس اين دانشگاه ملي كه بر اداره شورايي و مهمتر از آن، رياست انتخابي دانشگاه تاكيد داشت و در حالي كه پس از پيروزي انقلاب با حكم شوراي انقلاب و اصرار آيتالله طالقاني، مسووليت سرپرستي دانشگاه تهران را پذيرفت، در نهايت با راي شورايي متشكل از استادان، دانشجويان و كارمندان به رياست دانشگاه تهران رسيد؛ محمد ملكي، نويسنده، كنشگر سياسي و فعال حقوق بشري كه ديروز درگذشت.
او 45 ساله نخست عمرش در دوران پهلوي، به فعاليت سياسي دانشجويي و در ادامه مبارزه با رژيم پهلوي گذراند و طعم بازجوييهاي ساواك و زندان شاه را چشيد و چند سال بعد از پيروزي انقلاب نيز چند نوبت بازداشت و به دليل فعاليتهاي سياسي و اعتراضش، چند نوبت به حبس محكوم شد. ملكي هنوز دانشآموزي دبيرستاني بود كه زندگياش به سياست گره خورد و در ادامه اين فعاليتهايش را در جنبشهاي دانشجويي، نهضت مقاومت ملي و جبهه ملي ايران اول ادامه داد و از فعالان مبارزه بود. با اين همه اما ارتباط ملكي و دانشگاه، البته با تمركز بر كنشگري سياسي در بستر دانشگاه، ارتباطي عميق بود. چنانكه پس از تحمل نخستين حبس سياسياش در سال 39 كه درپي فعاليتهاي دانشجويي در جريان ورود ريچارد نيكسون رقم خورد، در جريان و روند انقلاب به عنوان رابط ايران و خارج كشور در ارتباط با دانشجويان و دريافت پيامهاي امام (ره) و تكثير و توزيع آنها فعاليت ميكرد و تحصن استادان دانشگاهها و همچنين روحانيون در دانشگاه تهران با هماهنگي او انجام ميشد.
ملكي كه در آستانه پيروزي انقلاب از جمله در كميته استقبال از امام خميني عضويت فعال داشت، پس از پيروزي انقلاب با شرايطي كه اشاره شد، به رياست دانشگاه تهران رسيد و اين دانشگاه را نهتنها ساختار شورايي بر اداره دانشگاه تهران حاكم كرد كه اين نگاه مبتني بر تكثرگرايي و توجه به ديدگاههاي گوناگون را تا پايان عمر خود در زندگي سياسياش دنبال كرد و جالب آنكه درگذشت او، واكنشي گسترده از سوي چهرههاي سياسي با ديدگاههايي بعضا متفاوت را به دنبال داشت.
در اين ميان و در شرايطي كه ديروز لطفالله ميثمي در كانال تلگرامي مجله چشمانداز ايران، از اين خبر داد كه قرار است پيكر ملكي بنا بر وصيتش در قطعه چهاردهم بهشت زهرا به خاك سپرده شود، محمد آقازاده روزنامهنگار قديمي در متني كوتاه نوشت: «نماد نسلي بود كه شبيه آنچه باور داشت، زندگي ميكرد و براي اين كار هزينههاي بسيار داد.»