• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3253 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۵ خرداد

گزارشي از اكران مهم‌ترين فيلم مستند جشنواره فيلم لهستان

تاثير دومينو!

فيلم مستند داستاني «تاثير دومينو» در سينماي آلمان و اروپا روزهاي اكران خود را مي‌گذراند؛ فيلمي كه به دليل دنيايي كه فيلم روايت مي‌كند با بازخوردهاي مثبتي همراه بوده و صحبت‌هاي فراواني را موجب شده است. فيلم‌هاي زيادي هستند شبيه اين فيلم كه حتي فيلم‌دوستان و فيلم‌فروشان و پيگيران سينماي دنيا در ايران نيز از آنها بي‌خبر مي‌مانند و مثال برايش بسيار است. براي همين هم يكي از كارهايي كه اين صفحه مي‌خواهد انجام بدهد پيدا كردن و معرفي اين فيلم‌هاست؛ پس «تاثير دومينو» را بشناسيم تا به وقتش به تماشايش بپردازيم.
از سوي ديگر نيز وقتي در آن سوي آب‌ها فرش قرمز فستيوال كن پهن زمين شده بود و فستيوال به پا، در فلسطين نيز فرش قرمزي پهن شد در ميان خرابه‌ها؛ فرش قرمزي كه شبيه هيچ كدام از فرش‌هاي قرمزي كه تا به حال ديده‌ايد نبود. امروز قرار است هم فيلم مستند داستاني «تاثير دومينو » را معرفي كنيم، هم گريزي به فرش قرمزي در فلسطين بزنيم و هم اينكه روايتي بخوانيم از «بدنام» هيچكاك هميشه استاد

  حسام ميثاقي  / چند روزي بود كه به دنبال فرصتي بودم براي ديدن فيلم «تاثير دومينو»؛ اثري كه اين روزها نام آن در محافل هنري آلمان به گوش مي‌خورد و در سينماهاي مختلفي نمايش داده مي‌شود. بالاخره روز پنجشنبه سوم ارديبهشت بود كه روي صفحه‌اينترنتي فيلم به پيغامي برخوردم كه خبر از نمايش فيلم در سينمايي در جنوب شهر برلين در منطقه‌ «بوندس پلاتز» مي‌داد. اين فيلم در بخش فيلم‌هاي مستند دهمين جشنواره فيلم‌هاي لهستاني كه از دوم تا نهم ارديبهشت ماه در برلين برگزار شد، به نمايش درآمد. من كه بي‌صبرانه مشتاق ديدن «تاثير دومينو» بودم براي نخستين بار وارد سينماي «بوندس پلاتز» شدم. سينمايي با يك سالن و ظرفيت ۱۲۵ نفر. در كافه‌سينما به انتظار نشستم تا فيلم آغاز شود. اكثر تماشاگران كه روي ميزهاي ديگر كافه نشسته بودند را افراد كهنسالي تشكيل مي‌دادند كه درباره هر موضوعي صحبت مي‌كردند به غير از فيلم «تاثير دومينو». احساس مي‌كردم تنها كسي‌هستم كه در اين ميان مشتاقانه منتظر ديدن فيلم است. خوشبختانه هرچه به زمان آغاز فيلم نزديك‌تر شديم افراد بيشتري وارد سينما شدند از جمله يكي از كارگردانان فيلم الويرا نيويرا كه قرار بود پس از نمايش فيلم به سوالات بينندگان پاسخ دهد. نيويرا، كارگردان و محقق لهستاني پيش از اين اثر با فيلم مستند «داستان‌هاي بلغارستاني» به جشنواره‌هاي بين‌المللي راه يافته بود. او به عنوان دستيار كارگردان و محقق با مستند «خرگوش‌هاي ديوار» همكاري كرده بود؛ فيلمي كه در سال ۲۰۱۰ نامزد دريافت جايزه اسكار شده بود.  نيويرا پيش از آغاز نمايش فيلم پس از معرفي خود گفت: «وقتي انسان به سرزميني چنين ايزوله پا مي‌گذارد با تناقض‌هاي متعددي روبه‌رو مي‌شود. اين تناقض‌ها براي ما در ابتدا جذاب بودند، ولي پس از مدتي مي‌خواستيم واقعيتي را كه در پس اين وضعيت مهمل نهفته بود كشف كنيم. آنجا بود كه تصميم گرفتيم فيلمي در اين باره توليد كنيم و يك سفر ما تبديل به هفت سفر شد.»سرزميني كه نيويرا از آن صحبت مي‌كرد و فيلم «تاثير دومينو» در آن و درباره آن ساخته شده آبخازيا نام دارد؛ سرزميني كه شايد كمتر كسي درباره‌اش شنيده باشد. آبخازيا در همسايگي گرجستان و روسيه و در كرانه شرقي درياي سياه قرار دارد. پايتخت اين جمهوري بندر سوخومي است. اين كشور تا سال ۱۹۹۲ به گرجستان تعلق داشت. جنگي كه در اين سال آغاز و باعث كشته‌شدن و مهاجرت هزاران نفر شد در نهايت به استقلال نصفه و نيمه‌اي براي آبخازيا انجاميد. اين كشور اما به طور رسمي به گرجستان تعلق دارد و از جهت اقتصادي و نظامي به روسيه وابسته است. از سال ۲۰۰۸ تنها چهار كشور عضو سازمان ملل استقلال اين سرزمين را به رسميت مي‌شناسند. اما «تاثير دومينو» روايت جنگ و زوال نيست. از همان نخستين سكانس‌هاي فيلم و پس از آشنايي با دو شخصيت اصلي فيلم رافائل و ناتاشا متوجه شدم كه با مستندي درباره جنگ روبه‌رو نيستم. در يكي از سكانس‌هاي اوليه فيلم ناتاشا را مي‌بينيم كه ناراحت از اينكه ميوه‌فروش به او كم‌فروشي كرده، مي‌گويد: «اين آبخازي‌ها!». رافائل كه سعي مي‌كند او را آرام كند، جواب ‌مي‌دهد: «اولا تو از يه آبخازي خريد نكردي و اون ارمنيه. دوما اونا بايد يه مقدار ذخيره كنن.» ناتاشا كه آشكارا جوان‌تر از رافائل به نظر مي‌رسد در روسيه پس از تحصيل به صورت حرفه‌اي به خوانندگي اپرا مشغول بوده تا اينكه چند سال پيش در روسيه رافائل را ملاقات، با وي ازدواج كرده و به آبخازيا آمده است. رافائل وزير ورزش آبخازيا و بازيكن سابق فوتبال است كه به شخصه در جنگ داخلي حاضر بوده. بخش زيادي از اين اثر ۷۶ دقيقه‌اي به رابطه اين زوج، مشكلات و تلاش‌شان براي يافتن خوشبختي در فضايي ملال‌آور و آخرزماني اختصاص يافته، امري كه به گفته كارگردان فيلم از پيش تعيين نشده بود. پس از پايان فيلم احساسات مختلفي را تجربه مي‌كنم. سوالات مختلفي ذهنم را به خود مشغول كرده‌اند. مسوول جشنواره فيلم‌هاي لهستاني پس از معرفي فيلم و خوشامدگويي به حاضران گفت‌وگو با نيويرا را آغاز مي‌كند. يكي از مسائلي كه ذهنم را درگير كرده فضاي مستندگونه و در عين حال داستاني فيلم است. گويي مرز بين اين دو برداشته شده و مشكل بتوان گفت با چه اثري روبه‌رو هستم. از نيويرا سوال كردم آيا خواسته سازندگان فيلم به وجود آوردن فضايي مستند و درعين حال داستان‌گونه بوده است يا خير. نيويرا در جواب سوالم گفت: «اين فرم را عمدا انتخاب كرديم. ما در سرزميني بوديم كه دو سال جنگ داخلي را تجربه كرده است. پس از جنگ تا سال ۲۰۰۶ اين كشور در انزواي كامل به سر برد به شكلي كه كسي حق ورود و خروج نداشت. در چنين فضايي از خود سوال كرديم چگونه مي‌توانيم اين فضا را به پرده سينما منتقل كنيم. وقتي كه با داستان عشق رافائل و ناتاشا برخورد كرديم به اين نتيجه رسيديم كه بهتر است ما به عنوان نويسند‌گان، خود را از اثر خارج كرده و روايت فيلم را به شخصيت‌هاي اصلي بسپاريم. البته كه مكتب سينماي مستند دهه ۷۰ لهستان الهام‌بخش ما بود.» پس از افتتاح استوديوهاي فيلمسازي مستند ورشو در دهه ۱۹۵۰ ميلادي بود كه سينماي مستند اين كشور شروع به رشد كرد. كژميژ كاراباش از جمله فيلمسازان مستندي است كه از آثارش با عنوان آثار سينماي كلاسيك مستند لهستان پس از جنگ جهاني دوم ياد مي‌شود. «مكتب كاراباش» كه دوران اوجش را دهه ۱۹۶۰ تجربه كرد سعي داشت دخالت فيلمساز مستند در واقعيت را تا كمترين حد ممكن كاهش دهد. در دهه ۱۹۷۰ و با ظهور كريستف كيشلوفسكي بود كه اين ايده متحول شد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون