لطفا «قرارگاه آسيبهاي اجتماعي» را تعريف كنيد
بنفشه سامگيس / سالهاي پاياني 70، رييس وقت سازمان بهزيستي كشور در پاسخ به نتايج يك تحقيق گسترده ميداني كه توسط يك پژوهشگر علوم انساني انجام شده بود و تعداد زنان آسيبديده كشور را 400 هزار نفر اعلام ميكرد، اعلام جرم داد و گفت: «تعداد زنان خياباني در كشور سه هزار نفر است كه آنها هم توسط حكم قضايي به ما تحويل داده شده و در مراكز بازپروري ما در حال گذراندن دوره بهبودي هستند.»
اظهار اين نظر از سوي متولي حمايت از آسيبديدگان اجتماعي و كنترل و ممانعت از افزايش آسيبهاي اجتماعي، اغلب كارشناسان حوزه علوم انساني را دچار بهتي كرد كه بيشتر به افسوس تنه ميزد. افسوس از اينكه مسوولان تكيه زده بر صندليهاي دولت، تا چه حد با واقعيت و ماهيت وظايفي كه بر عهده دارند بيگانهاند. كه همين بيگانگي در تمام اين سالها مانع اصلي در مقابل به ثمر نشستن تلاشهايي بوده كه، جسته و گريخته، گسسته و پراكنده، ناآگاهانه و سوار بر مدار رقابت، صورت گرفته اما در همان پلههاي اول، مانند يك معلول ذهني تربيتناپذير، بي فايده و ابتر، به زانو درآمده است.
امروز و بعد از گذشت نزديك به دو دهه، مسوولان شهري پايتخت به اين نتيجه رسيدهاند كه كنترل آسيبهاي اجتماعي يك راه چاره دارد و آن هم تشكيل «قرارگاه آسيبهاي اجتماعي» است كه عيسي فرهادي؛ فرماندار تهران، خبر تشكيل اين «قرارگاه» را با رسانهها در ميان گذاشته و آنطور كه ميگويد، طرح تشكيل قرارگاه آسيبهاي اجتماعي هم توسط شهرداري تهران ارايه شده است. بنا بر گفته فرهادي، كار تا آنجا پيش رفته كه حتي جانمايي قرارگاه هم انجام شده و قرار است ساختماني در منطقه 9 شهرداري تهران، يكي از محلهاي پيشنهادي «قرارگاه آسيبهاي اجتماعي» شهر تهران باشد.
ضمن ابراز امتنان از توجه مسوولان به بذل حمايتهاي روحي و جسمي از شهروندان، چند سوال هم براي بنده بيجواب مانده است كه لطف مزيد خواهد بود اگر پاسخي به اين پرسشها داده شود:
1- در لغتنامه دهخدا، در تعريف «قرارگاه» آمده است: «مسكن و منزل و خانه و ماوا. جايي كه در آن قرار گيرند. جاي استراحت و آرامش. آرامگاه. آنجا از خانه كه محل استراحت و آرامش است.»
بنا بر چنين تعريفي كه كم كم نزديك به نيم قرني سن و سال پيدا ميكند، منظور مسوولان محترم «شهرداري» از قرارگاه چيست؟ يعني محلي براي تجمع آسيبديدگان اجتماعي؟ يعني محلي براي وقوع آسيبهاي اجتماعي؟ يعني محلي براي برنامهريزي انجام آسيبهاي اجتماعي؟ تكليف شهروندان با اشتباهات لغوي و ادبي مسوولان كه ناخودآگاه، ضمانت نتيجه بخشي عملكرد را هم متزلزل ميكند چيست؟
2- در اين «قرارگاه» قرار است چه فعاليتي انجام بگيرد؟ رصد آسيبهاي اجتماعي؟ برآورد تعداد آسيبديدگان اجتماعي؟ وضعيت معيشتي و بقاي آسيبديدگان اجتماعي؟ برنامهريزي براي حمايت از آنها يا «حذف» بصري آسيبديدگان اجتماعي؟
اگر پاسخ به هر كدام از اين سوالها مثبت است، حضور سازمان بهزيستي كشور چه محلي از اعراب دارد؟ آيا قرار است اداره بهزيستي شهر تهران تعطيل شود و مسووليتهايش را واگذار كند؟
3- تشكيل «قرارگاه» جز آنكه مانند بسياري از جشنوارهها و دفاتر و خرده ادارهها، فصل جديدي از بودجهگيري (براي ذخيره روز مباداي كسري بودجه نهادها) تعريف كند چه كاركرد ديگري دارد؟
4- شهرداري تهران طبق مصوبات متعدد وزارت كشور از سالهاي پاياني دهه 70، وظايف گستردهاي در قبال گروه خاصي از آسيبديدگان اجتماعي - كودكان كار و خيابان، كارتنخوابها و معتادان خياباني - بر دوش گرفته است. انجمنهاي غير دولتي فعال در حوزه كودكان كار و خيابان و كارتنخوابهاي معتاد يا غير معتاد، گواهي ميدهند كه «خانههاي سبز و ريحانه» كه راهاندازي و فعاليت آنها در زمان خود، يك فصل خبري را اشباع كرد، امروز هيچ بازتاب مثبتي در بهبود وضعيت هزاران كودك كار و خيابان پايتخت نداشته جز آنكه تعداد اين كودكان به دليل بيتوجهي به ريشه اين آسيب اجتماعي، بازتوليد شده است. شهردار تهران چندي قبل اذعان داشت كه «تهران 15 هزار كارتنخواب دارد» اما مجموع گرمخانههاي پايتخت كه از سوي شهرداري تهران راهاندازي شده، در فصل سرما و زمستان حتي كفاف پناهدهي به يكسوم كارتنخوابهاي شهر را هم نميدهد.
5- به كرات ديدهايم من و شما، برنامهاي برگزار ميشود. از آغاز و پايان آن بيش از دو ماه ميگذرد اما پوستر تبليغاتي آن همچنان روي تابلوهاي تبليغاتي سطح شهر جا مانده است. قبول تجميع وظايف، وقتي فرصت براي به سرانجام رساندن همه آنها نداريم چه سودي دارد جز آنكه در پايان، بيلاني با عنوان «پروژههاي ناتمام» ارايه دهيم؟
6 – زاويه نگاهي كه مسوولان شهري پايتخت انتخاب كردهاند، در سالهاي آينده يكي از بزرگترين اشتباهات تاريخ «شهرداري» خواهد بود. آسيب اجتماعي با تشكيل يك قرارگاه و يك پايگاه و يك انجمن و اختصاص يك دفتر و يك اتاق كنفرانس كنترل نميشود. لايههاي پنهان و پيداي بروز آسيب اجتماعي از حد تصور من و شما كه شهروند عادي جامعه هستيم خارج است. ركود اشتغال، نرخ تورم، تقليل دستمزد، فقر، اختلالات رواني، افت و خيز شرايط اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي و سياسي شهر و كشور، طلاق، بيگانگي خانوادهها با الفباي «خانوادهداري» و «فرزندداري» و «همسرداري»، سرعت گرفتن قدم مافياي اعتياد و كودكان كار و تكديگري، متاثر شدن از آموزشهاي منفي و مثبت شبكههاي اجتماعي و كانالهاي تلويزيوني خارج از مرزهاي كشور و... فهرست آنقدر حجيم است كه نه به ياد ميماند و نه قابل شمارهگذاري است و نه من و شما به عنوان شهروندان عادي، ريز آنها را ميشناسيم. فهرستي كه متشكل از حلقههاي بيشماري است زنجيروار و تك به تك حلقهها، يا در تولد يك آسيب اجتماعي، جزيي يا كلي، تاثير دارد يا كه بايد به عنوان معلول بيتوجهي به يك آسيب اجتماعي تعبير شود. يك بار، فقط يك بار نگاه به اخبار روزانه بخش كارگري تنها رسانه كارگري ايران نشان ميدهد كه در چه ردهاي از ابتلا به آسيبهاي اجتماعي قرار داريم. كدام قرارگاه، با چند اتاق و چند كارمند و چه ميزان بودجه ميخواهد اين فهرست را اولويتبندي كند تا وقتي براي خشكاندن ريشه بيماري، هيچ آنتيبيوتيكي نسخه نكردهايم؟