• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3119 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۸ آذر

نگاه

بايد كاري كنيم، اين طور نمي‌شود

برديا   كيارس

نخست بايد به اين نكته اشاره كنم كه من همواره با اين مساله مشكل داشتم كه بعد از درگذشت بزرگان كشورمان تازه يادمان مي‌افتد كه چه گوهر يكدانه‌يي را از دست داده‌ايم و آن وقت درباره‌اش مي‌نويسيم، سخنراني برگزار مي‌كنيم و... چرا مسوولان دولت و البته جامعه روشنفكر ايران هيچ‌وقت به هنگام حيات بزرگان و انديشمندان ما، متوجه حضور آنها نمي‌شوند؟ شكي نيست كه عليرضا خورشيدفر نه تنها نوازنده چيره دست و با تجربه‌يي بود بلكه به لحاظ اخلاقي واقعا انسان نمونه و پسنديده‌يي بود اما سوال من اينجاست كه ما تا زمان حيات او براي او چه كار كرديم؟ آيا بزرگداشتي برايش برگزار كرديم كه تا وقتي زنده بود به او بگوييم ما حضور تو را در جامعه ارج مي‌نهيم و مي‌دانيم كه چه تاثيري در موسيقي ايران داشته و داري؟ هميشه وقتي كسي از بين مي‌رود، مسوولان مملكتي براي تسكين دل بازمانده‌ها و كاستن از عذاب وجدان خود نامه تسليت مي‌نويسند، برايش مراسم باشكوه برگزار مي‌كنند و نهايتا چند هفته بعد بزرگداشتي مي‌گيرند كه ديگر به هيچ كار نمي‌آيد. شايد ديگر بايد اميدمان را به كل از دولت و حمايت‌هاي دولتي در اين زمينه قطع كنيم و همان طور كه اركسترهاي‌مان را به صورت خصوصي با تلاش خودمان تا حدودي زنده نگه داشته‌ايم، جلسات بزرگداشت و بررسي هنر بزرگان موسيقي‌مان را نيز به صورت خصوصي و خود‌جوش برگزار كنيم تا وقتي زنده هستند ثمره سال‌ها فعاليت‌شان را با ارج و احترام ببينند. به جرات مي‌توانم بگويم تمام نوازنده‌هاي كنترباس كه در ايران فعاليت مي‌كنند همه دوره‌يي شاگرد عليرضا خورشيدفر بودند، حال سوال اينجاست چرا براي چنين معلم و استاد ارزشمندي كه نوازنده‌هاي زيادي را به جامعه هنري ايران معرفي كرد، هيچ بزرگداشتي برگزار نشد؟ چرا اركستري نبود كه حداقل چند شب به افتخار نام اين هنرمند بزرگ ساز بزند تا او هم ببيند كه بعد از سال‌ها فعاليت در حوزه موسيقي و خون دل خوردن در جامعه هنري - كه براي زيستن و كار كردن بايد اعصاب فولادين داشت- عده‌يي قدر او را مي‌دانند و هنرش را درك مي‌كنند؟ ديگر الان چه فايده‌يي دارد؟ همه كساني كه با عليرضا خورشيدفر كار كرده بودند يا شاگردان‌اش مي‌دانند كه چه نوازنده خوش‌قلب و متبحري بود. حالا بيشتر پرداختن به هنر او – در صورتي كه ديگر در ميان ما نيست- تنها تا حدودي از عذاب وجدان‌ها كم مي‌كند. اين بايد درسي باشد تا بدانيم براي آنها كه زنده هستند، كار مي‌كنند و در جامعه خود تاثير مثبتي داشته و دارند، بايد كاري كنيم. بايد كاري كرد پيش از آنكه يك به يك اين بزرگان از ميان ما بروند. خوشبختانه موسيقي تنها شغلي است كه تاريخ مصرف ندارد و همه ما بعد از مدت‌ها كار كردن و ساز زدن اگر حتي توانايي نواختن هم نداشته باشيم، ارتباط‌مان با موسيقي قطع نمي‌شود. اما وقتي دو اركستر مهم كشور- اركستر سمفونيك و اركستر ملي- تعطيل شدند در روحيه همه ما – چه پير و چه جوان- تاثير منفي گذاشت. بي‌شك ما وقتي در اركسترها به عنوان نوازنده حضور مي‌يابيم نمي‌خواهيم صرفا تكنيك نوازندگي‌مان را ارتقا دهيم. مي‌خواهيم در گروه بزرگ‌تري قرار بگيريم تا مهر، عطوفت، يكپارچگي و همراهي را بياموزيم. قطعا تعطيلي اين دو اركستر كه عليرضا خورشيدفر در هر دوي آنها نوازندگي مي‌كرد در روحيه او تاثير داشت. اركستر مكاني است تا بزرگان در كنار شاگردان‌شان بنشينند، ساز بزنند و به آنها افتخار كنند و البته شاگردان هم در كنار اساتيدشان، ياد بگيرند، دلگرم باشند و احساس غرور كنند. استاد خورشيدفر ضمن اينكه نوازنده بسيار توانايي بود، گوش بسيار قوي و هوشمندي بالايي داشت. يادم هست زماني كه در هنرستان موسيقي تحصيل مي‌كردم رهبر اركسترمان آقاي مجلسي بود و مي‌خواستيم قطعه « محمد رسول‌الله» موريس ژار را اجرا كنيم اما متاسفانه پارتيتوري در اختيار نداشتيم و آقاي خورشيدفر نوار كاست اثر را گرفته بود و پارتيتور تمام سازها را به صورت گوشي نوشته بود. اما اين را پيش از مرگش چه كسي مي‌دانست؟ چرا پيش از اين حتي من همين خاطره را در رسانه‌يي عنوان نكرده بودم؟ ما بايد فرهنگ احترام و تقدير از بزرگان‌مان را تا زماني كه زنده هستند، در جامعه جا بيندازيم وگرنه يك به يك هنرمندان از ميان ما مي‌روند و جز يادي بر سنگ از آنها چيزي باقي نمي‌ماند. چنان كه الوديا طارخانيان رفت و كسي حتي ندانست چقدر حضورش در جامعه موسيقي موثر بود. چنان كه گورگن موسسيان رفت و بعد از درگذشتش برايش بزرگداشت گرفتند! چنان كه عليرضا خورشيدفر رفت و حتي بعد از گذشت يك ماه و اندي بخش آخر دستمزدش را براي حضور در كنسرت كيتارو دريافت نكرده بود، چه رسد به بزرگداشت و... خورشيدفر نازنين، روحت شاد اما قدر تو آن طور كه بايد، دانسته  نشد.

 

نبوغ هنرمندانه و رفتار بزرگوارانه

علي‌اكبر    قرباني

نام استاد عليرضا خورشيدفر براي اهالي موسيقي نامي آشنا و سراسر مهر و عطوفت است. اگرچه اهالي موسيقي او را با بيش از نيم قرن سابقه فعاليت در زمينه موسيقي به عنوان برترين نوازنده كنترباس مي‌شناسند و هميشه نبوغش در نوازندگي براي همه به اثبات رسيده، اما دليل محبوبيتش رفتار و منش بزرگوارانه اوست كه توانسته وي را در قلب تمامي دوستان و آشنايان و اهل هنر جاي دهد.
آشنايي من با استاد عليرضا خورشيدفر برمي‌گردد به سال 1378 زماني كه به عنوان آهنگساز فعاليتم را با اركستر موسيقي ملي به رهبري استاد فرهاد فخرالديني آغاز كردم كه اين آشنايي و همكاري در كنسرت‌ها و ضبط‌هاي استوديويي ادامه پيدا كرد. او در اغلب آثار، موسيقي نواخت و معلمي مهربان و دلسوز بود كه شاگردان زيادي نيز تربيت و به جامعه موسيقي معرفي كرد. چهره مهربان و صميمي‌اش كه با صداقت و فروتني آميخته بود هميشه در خاطرمان خواهد ماند. روحش شاد و ياد و خاطرش گرامي.

 

بايد تمهيدي انديشيد

حسام‌الدين سراج

سال گذشته در كنسرت «وداع» كه با اركستر بزرگ اجـــرا مي‌شد بــا عليرضا خورشيـدفر نـــازنــين همكاري كرديم و البته امسال هم در كنسرت «شب عاشقان بيدل» كه همايون رحيميان آن را رهبري مي‌كرد،
در كنار ما بود. به نظر من او دو خصوصيت بارز داشت كه به خوبي در صورتش هم نمايان بود. آرامش و تواضع. او با آنكه در نواختن ساز كنترباس، از نوادر اين ساز به شمار مي‌رفت اما به سبب تواضعي كه داشت هرگز در گروه و اركستر به خود مغرور نبود و با آرامش با نوازنده‌هاي جوان‌تر و كم‌تجربه‌تر كار مي‌كرد و البته به آنها مي‌آموخت. من متاسفم كه اركستر سمفونيك و اركستر ملي ايران تعطيل شدند و هنرمنداني مثل خورشيدفر را آزرده خاطر كردند. چون به هر حال كسي كه تمام عمر در اركسترهاي ايران ساز زده است اگر اركستري در ميان نباشد، روحش آسيب مي‌بيند و افسرده مي‌شود. اميدوارم مسوولان فرهنگي تمهيداتي را در نظر بگيرند تا ما بيش از اين شاهد از دست دادن هنرمنداني چون عليرضا خورشيد‌فر نباشيم.

 

گنجينه‌هاي هنري و ناسپاسي

اميد     حاجيلي

 آشنايي من با استاد خورشيد‌فر از زماني كه در هنرستان موسيقي تحصيل مي‌كردم آغاز شد و بعد از آن هم در اركستر سمفونيك تهران ادامه پيدا كرد. در تمام اين سال‌ها ويژگي‌هاي اخلاقي و هنري بسياري از ايشان ديدم كه باعث شده بود نه فقط همكاران بلكه شاگردان‌شان هم علاقه و ارادت ويژه‌يي نسبت به ايشان داشته باشند. استاد خورشيدفر به معناي واقعي خوش اخلاق بود و صبوري و انرژي مثبتي كه در رفتارش موج مي‌زد، همه را تحت تاثير قرار مي‌داد. به نظرم مهم‌ترين و منحصر به فردترين ويژگي ايشان اين بود كه نه تنها نوازنده كم نظيري بودند بلكه تعليم‌دهنده فوق‌العاده‌يي هم بودند كه شاگردان مطرح و موفق بسياري را تحويل جامعه هنري موسيقي دادند. به خاطر دارم در تمرين‌ها و اجراهاي اركستر سمفونيك تهران، ايشان به واسطه گوش تربيت شده ‌اي كه داشتند تمام نت‌هايي را كه نواخته مي‌شد به سرعت شناسايي مي‌كردند. خبر فقدان‌شان بسيار متاثرم كرد و بيشتر از اين متاسف شدم كه اين گنجينه‌هاي هنري تا زماني كه زنده هستند آن طوري كه شايسته است ارج نهاده نمي‌شوند. بازنشسته شدن و كنار گذاشته شدن زود هنگام‌شان جامعه موسيقي را از تجربيات و آموخته‌هاي ارزشمندي محروم مي‌كند كه بازيافتن دوباره‌اش اگر نگويم غير ممكن است قطعا به زمان بسيار زيادي احتياج دارد. موزيسين‌هاي كلاسيك و سنتي در هر كشوري وزنه‌هاي اصلي موسيقي آن كشور محسوب مي‌شوند. حال تصور كنيد كشوري با فرهنگ و پيشينه هنري غني مانند ايران اركستر سمفونيك يا اركستر ملي ندارد تا اين نوازنده‌ها در آن فعاليت هنري خود را ادامه دهند. اين اتفاق ناخوشايند به قطع تاثيري بسيار منفي در روحيه اين هنرمندان پيشكسوت مي‌گذارد و آسيب‌هايي به موسيقي ملي وارد مي‌كند كه جبران خسارات آن به هيچ عنوان كار ساده‌يي نيست. عليرضا خورشيد‌فر مانند بسياري از اساتيد و بزرگان موسيقي با شكوه هر‌چه تمام از تالار وحدت تشييع مي‌شود بدون آنكه در زمان حياتش در همان تالار وحدت برنامه‌يي براي تقدير از سال‌هاي خدمتش به موسيقي ملي برگزار شده باشد و اين بسيار دردناك است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون