• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3279 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۷ تير

اندوه بيوه بودن

سيد علي ميرفتاح

چند روز پيش روز جهاني «بيوه» بود و اتفاقا پيام مبسوطي دبيركل سازمان ملل به همين مناسبت صادر كرده بود.
 من همان روز مي‌خواستم در اين باره ستونم را سياه كنم كه آنقدر خبرهاي عجيب از ستاره‌هاي دوردست رسيد كه «بيوه» در آنها گم شد.
 در ازدحام اخبار آنقدر صنم هست كه ياسمن بيوگي به چشم نمي‌آيد. اما بيوگي مناسبت تقويمي نيست كه اگر امروز به آن نپردازيم فردا دير شود. علي‌الخصوص با اين روند رو به رشدي كه دارد، هر وقت به آن بپردازيم و درباره‌اش بنويسيم تازه است و مصداق دارد؛ مصداق فراوان هم دارد.
 درست است آمار شوهرمرده‌ها پايين آمده، اما در آن طرف تعداد مطلقه‌ها آنقدر زياد شده كه انگار «توليد انبوه بيوه» در دستور كار زن و مرد مملكت قرار گرفته و جالب است كه بگويم در اين باره هيچ كس عين خيالش نيست و هيچ كجا هيچ فكري نمي‌كند. چرا؛ حرف‌هاي خوب و نصايح اخلاقي كم نيستند يك بلندگو و يك فك متحرك بدهيد و هزاران ساعت حرف و نصيحت تحويل بگيريد. اما در برابر اين موج سهمگين طلاق از اين حرف‌ها و نصيحت‌ها كاري ساخته نيست و ازدواج‌ها قوام و دوام لازم را ندارند...
بحث اخلاقي هم هست و متاسفم كه بگويم علاوه بر طلاق، نگران بي‌اخلاقي هم بايد در جامعه‌مان باشيم. همين كه به ديگران بگويي «روز جهاني بيوه» مي‌بيني كه لبخند شيطنت‌باري گوشه لبان‌شان مي‌نشيند. تنزه‌طلبي نمي‌كنم من نيز يكي مثل همه.
متاسفانه تعبير بيوه در ذهن مردان اين دوره و زمانه با مفاهيمي غيراخلاقي پيوند خورده است و اين خنده‌هاي كريه، نشان از پلشتي‌هايي دارد كه زير خروارها جوك و شوخي و خانواده دوستي پنهانش كرده‌ايم. اتفاقا چقدر خوب شده كه امسال روز بيوه‌ها با رمضان قرين شده است.
 هزار و چهارصد سال پيش امام اول شيعيان با بيوه‌ها چطور مواجه مي‌شد، امروز ما چطور؟ مگر نه اينكه ما شيعه‌ايم و خود را پيرو آن بزرگمرد مي‌دانيم. آيا در آن ايام هم اگر اهل محل، يا همكاران مي‌فهميدند همسايه‌شان يا همكارشان بيوه است، ناخواسته قند توي دل آب مي‌كردند؟ نمي‌خواهم تلخ بنويسم و خودم و جامعه را ملامت كنم. بالاخره در جامعه فقط يك مفهوم «بيوه» كه به تمناهاي غيراخلاقي مربوط نشده.
 هزاران تمناي ديگر نيز در نفس ما شعله‌ور است كه از انسانيت دورمان مي‌كند. اصلا چرا من حرف بزنم. يك نهادي، سازماني، جايي پيدا شود و از بيوه‌ها بپرسد كه چقدر در امن و راحتند و چقدر در محل كار و كوچه و خيابان خيال‌شان آسوده است. يكي كه بيوه شده بود شنيدم كه تمثالي از حضرت امير(ع) را بالاي سرش نصب كرده بود. گفتند اتفاقا خيلي هم متخلق به اخلاق اسلامي نبود.
علتش را كه پرسيده بودند، گفته بود: «جز اين جوانمرد ذوالفقار به دست حامي ديگري نمي‌شناسم». راست است. اتفاقا در كنف حمايت اوست كه بيوه‌هاي مسلمان و يهودي و نصراني احساس امن و راحتي مي‌كنند...
بگذار اصل حرفم را بگويم. جامعه مدرن و متمدن ما هزاران مرتبه از جامعه بدوي عربستان هزار و چهارصد سال پيش عقب است. بيوه‌هاي آن روزگار را محترم مي‌شمردند، در آنها طمع نمي‌كردند، كار و بارشان را به رسميت مي‌شناختند و سر هر چيز ساده‌اي «نخ» نمي‌دادند و آزار و اذيت‌شان نمي‌كردند. اما امروز از بيوه‌ها بپرسيد كه بيوه بودن چه اندوه جانكاهي است. سنگيني نگاه‌‌ها، سنگيني لبخندها، سنگيني تمناها...
گاهي آنقدر سنگين كه شانه‌هاي زني تنها طاقت نمي‌آورد و مي‌شكند، شرمندگي‌اش مي‌ماند براي ما. بياييد يك كاري كنيم كه خبرش در عالم بپيچد كه هيچ كجا مثل ايران، مردانش، برادرانه و مشفقانه از خواهران بيوه‌شان حمايت نمي‌كنند. بگذاريد تمام بيوه‌ها مستظهر به لطف و عنايت شيعيان اميرالمومنين (ع) باشند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون