جهانگير و جهاندار
ابراهيم عمران
گويا داعش اين گروهك ضد بشريت و دور از مهر و انسانيت، پيرزن 80 سالهاي را به جرم دستور نپذيرفتن از «شعائر مندرآوردي» آنان، آتش زده. در اين ماه بخشش و جود و ماه پالايش روح و جسم، اگر چنين رفتارهايي با آدميان قرن حاضر ميشود؛ جز بي توجهي به حق و حقوق مخلوق، چه معنايي ميتواند داشته باشد؟ اين دسته از خشك مقدسان بيمنطق گويا فقط «زور و جبر» را در منظومه حاكميتي خويش، خوب شناختند و به بقيه موارد حكمراني امتناني ندارند. و از تاريخ درس نياموختند كه چه پندها و قرايني به ايشان نشان دادهاند. درسآموزيهايي از تاريخ غرب و شرق، اگر خوب بدان توجه ميكردند، شايد كمي دنياي تكبعديشان دستخوش تغيير ميشد. در اين روزها كه گفته ميشود اين گروهك به نحوي ساخته و پرداخته غربيهاست براي اهداف بلندمدت خود؛ بد نيست به همان انقلاب كبير فرانسه نيم نگاهي ميداشتند كه دستهاي عابرين را در چهارراهها نگاه ميكردند و هر كس دستش «صاف و نرم و لطيف» ميبود او را تسليم دادگاه و گيوتين ميكردند... كه فرجام آن انقلاب به خوبي نشان ميدهد، چنين رفتارهايي را. اين جانيان دور از فكر و انديشه مصداق آن بيت شاعر افغاني است كه در باب هلاكو خان سروده بود از باب طنز:
قتل عامي، آرزو دارم، هلاكوخان كجاست؟ / كز لب درياي آموتا به خيبر، كشتني است
عجيب نيست اينگونه رفتارهايي توسط چنين افرادي و واژه در برابر آنان كم ميآورد كه چه بنويسد زيرا جهانبيني و مانيفست آنان شبيه حاكمي است كه در برابر مردم ميگفت: فعلا ما «جهانگيريم» نه «جهاندار» و چه فرق و تمايز عجيب و بزرگي است بين اين دو واژه.