ظاهرگرايي آشفته در مذاكرات هستهاي
پايگاه خبري الف منتسب به احمد توكلي از نمايندگان تهران در مجلس شوراي اسلامي ديروز يادداشتي را با عنوان ظاهرگرايي آشفته در مذاكرات هستهاي منتشر كرد. نويسنده در اين يادداشت ظاهرگرايي را يك گرفتاري روزگار شعارزدگي ميداند و معتقد است ماجراي هستهاي و مذاكرات نيز بينصيب از اين ظاهرگرايي نيست. در بخشهايي از اين يادداشت آمده: ظاهرگرايي در مذاكرات باعث شده است دو گروه بهصورت همزمان شكل بگيرند كه هردو نيز گرفتار خطاي فاحش تحليلياند. اين دو گروه كساني هستند كه شناخت صحيح و ارزيابي مناسب از نرمش قهرمانانه ندارند. گروه اول كساني هستند كه نرمش قهرمانانه را بهدرستي متوجه نشدند و در ظاهر مذاكره ماندهاند. اين افراد كساني هستند كه از نرمش قهرمانانه تنها نرمش آن را متوجه شدند و آن را در حد يك استراتژي ديپلماتيك در موضوع هستهاي تاويل كردهاند. اين جريان، تغيير تاكتيك در ديپلماسي هستهاي را چرخش سياسي نظام تلقي و اينطور برداشت كردند كه مسير انقلاب به سمت مماشات با استكبار تغيير يافته است. پاسخ رهبري به اين جريان همان بود كه در خطبههاي نماز عيدفطر به صراحت بيان شد و اينكه خصومت جمهوري اسلامي با ظلم و استكبار و رژيم صهيونيستي ذرهاي تغيير نكرده است. گروه دوم كساني هستند كه مبارزه را تنها در خون دادن ميپندارند. اين جريان از مقاومت، تنها استنباط جنگ دارند و راههاي ديگر مقاومت را نرمش ذليلانه ميپندارند. اين جريان نيز در ظاهر مذاكرات ماندهاند. مذاكرات هستهاي، مبارزه است. كساني كه فكر ميكنند مذاكرات هستهاي يعني كوتاه آمدن از مواضع انقلاب، سخت در اشتباهند. مذاكره و صلح جزيي از مقاومت است. مقاومت هست، تا وقتي وليفقيه شجاع و مدبر و مردم مبارز وجود دارند. مذاكره را نبايد جدا از مقاومت فرض كرد. نرمش قهرمانانه همين است. صلح و خيز مجدد براي پيروزي بزرگتر. چه آنكه فتحالفتوح و فتح مكه نتيجه صلح حديبيه بود. نويسنده در پايان مينويسد: نتيجه عملي ظاهرگرايي در مذاكرات هستهاي چيست؟ گروهي نرمش قهرمانانه را چرخش ايدئولوژيك ميپندارند و مماشات ديپلماتيك را در حد يك استراتژي تساهلگرايانه با استكبار قلمداد ميكنند. اين جريان بهسرعت در حوزههاي اجتماعي خود را بهصورت اباحهگرايي بروز ميدهد. در سوي ديگر اين قطببندي، ظاهرگرايي در نرمش قهرمانانه باعث ميشود نهتنها مرد ميدان مبارزه قامت راست نكند، بلكه مردان مبارزه و مقاومت نيز به تمسخر گرفته و خائن ناميده شوند. اين ظاهرگرايي تودرتو و فرهنگي باعث ميشود جايي كه ولي نياز به نصرت آرمانخواهانه و واقعگرايانه دارد، سردار مبارز يافت نشود و در بهترين حالت گروههاي شعار شكل بگيرد و اما اين ظاهرگرايي پرهزينه تنها يك چاره دارد و آن نيز روشنگري اهل فن است. اگر باطن آرماني مذاكرات شناخته شود نه گروههاي بدعتگذار شكل ميگيرند و نه جريانات منكوبگر.