• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3298 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۱ مرداد

چند قدم با كتاب پروانه‌ها اتو بر نمي‌دارند آيدا مجيدآبادي

احساس نوستالژيك شاعر

محسن نوزعيم/ فرويد مي‌گويد كه دنياي شعر غير‌واقعي و حاصل نوعي بازي است. «فن هنري» به كمك اشيايي لذت مي‌آفريند كه اگر واقعي بودند موجد لذت نمي‌شدند و (بسياري از هيجان‌ها، كه به نفس آزار‌دهنده است، ممكن است كه براي شنونده يا بيننده سرچشمه لذت باشد.)

بر‌خلاف اين نظر فرويد، نخستين كتاب شعر از آيدا مجيد‌آبادي با عنوان پروانه‌ها اتو بر نمي‌دارند كه توسط انتشارات مايا در 102 صفحه و در58 مجموع شعر سپيد به چاپ رسيده است، از يك دنياي واقعي تلخ كه با زندگي انسان‌ها درآميخته شده است با ديدي انتقادي سخن به ميان مي‌آورد.

صفحه روي جلد كتاب از صورت يك انسان و چند پروانه تشكيل و حكاكي شده كه روي چشمان صورت با يك دستمال بسته شده و يكي از آن پروانه‌ها سعي دربرداشتن آن دستمال دارد. معمولا پروانه نماد پاكي و زيبايي را در خود نهفته است كه در هنگام تشبيه براي انسان‌هاي (زنان) پاك طينت و مظلوم به كار مي‌رود. از روي جلد مي‌توان كمي با انديشه شاعر آشنا شد كه چه تصور و انديشه‌اي در ذهنيت شاعر نهفته است. شاعر گاهي در اشعارش احساسات نوستالژيك از خود بروز مي‌دهد و لحظاتي را با كودك درون مربوط به گذشته خود زيست مي‌كند و حس خوبي را به خواننده انتقال مي‌دهد و با آن احساس پيش‌آمده شكوفا مي‌شود. گفتم گذشته، چون كودك درون هميشه تا آخرين لحظات عمري انساني مي‌تواند همراه او باشد و بعد از اين چند لحظه دوباره به زمان حال خويش باز مي‌گردد و از وضعيت پيش‌آمده جامعه شاكي مي‌شود و از سوي ديگر بعد فلسفي به خود مي‌گيرد كه به دنبال «خويشتن» خويش هستيم ولي به مقصد نمي‌رسيم و از يأس فلسفي صحبت به ميان مي‌آورد. «چه قدر حالم / شبيه روزهايي ست / كه انسان / دو زانو / ميان چند تكه سنگ / دنبال خودش مي‌گردد...» «اينجا / هيچ كس / در خودش جا نمي‌شود / و تمام سطح شهر / پر شده از فرار مغزها» (ص49) گاهي از زنانگي و حقوق زن در مقابل جامعه مردسالاري [Patriarchy] به دفاع برمي‌خيزد و از اين انديشه جنس دومي كه نسبت به زن وجود داشته، بيزاري جسته و دست به شكوه مي‌زند و سعي بر اين دارد كه جامعه و عصر خود را نسبت به حقوق خويش آگاه بسازد. چندين شعر با اين معني و محتواي نهايي و اصلي در كنار يكديگرند كه البته از دريچه‌هاي متفاوت به ما نگاه مي‌كنند. «من / تمام پروانه‌ها را / سقط كرده‌ام / و ديگر نمي‌گذارم / هيچ مردي / به روياهايم / پيله كند.» (86) گاهي با تاريخ عجين مي‌شود و از تاريخ گله مند است كه حوادث زشت و بدي را رقم زده براي زنان و در لحظاتي براي رسيدن به آرامش به «مادر» پناه مي‌برد.

به نظر نگارنده با نگاهي به اين مجموعه مي‌توان دريافت كه شاعر بي‌تاثير از اشعار فروغ نبوده و نيست. همچنين مطالعه دقيق اشعار نشان مي‌دهد كه برخي كلمات از بسامد بالايي برخوردار هستند. كلماتي چون: «سر، دست، چشم، پنجره و من كه «من» در اشعار يك «من» تاكيدي بر مستقل بودن است». شاعر از آرايه كنايه بيشتر از آرايه‌هاي ادبي ديگر استفاده كرده است. و علايم نگارشي نمود چنداني در اشعار او ندارند كه شايد اين موضوع مربوط به زبان شاعر است و او به دنبال زبان خودش مي‌گردد. هر كدام از اشعار را به صورت جداگانه مي‌توان مورد تحليل و بررسي قرار داد، ولي در اين يادداشت سعي بر اين بود كه بدون تاييد يا رد اشعار، معرفي كوتاهي از اين كتاب براي مخاطبان ارايه شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون