به بهانه اجراي پرفورمنس خارش در گالري
محسن تازگي در دنيايي ديگر
بهزاد عمراني٭ / من در جايگاهي نيستم كه بخواهم يك كار هنري را نقد كنم، يا آن را بر پايه علم و دانايي تحليل كنم.
دو تا چشم دارم و دو تا گوش و همينطور قدرت لمس كردن.
بنابراين تواناييهاي خدادادي، كاري كه در مواجهه با كاري هنري، انجام ميدهم در ميان گذاشتن احساسات و افكار شخصي خودم در لحظه روبهرو شدن با آن است.
«خارش» اجرايي عجيب غريب است. اتاقكهاي كوچك و تنگ و صداهاي نامعلوم. فضاي گيجكننده و گوشيهاي مخصوص در دستم كه براي شنيدن صداي اتاقكها به من كمك ميكنند.
خوشحالم چون چيز تازهاي ميبينم.
كمي ميگذرد و گوشي مخصوص را به لولههايي كه از اتاقكها بيرون زده وصل ميكنم تا صداهاي بهتري از اتاقكها بشنوم.
صداها در گوشم كمي بيشتر است ولي تفاوت آنچناني با شنيدن آن بدون كمك گوشيهاي مخصوص نميكند. با خودم ميگويم يك ايده فوقالعاده كه اجرا نشده است.
شايد اتفاقي كه ميتوانست من را دقيقهها در آن سوله نگه دارد، حالا فقط كمي من را با حس كنجكاوي به سمت اتاقكها ميبرد. در حالي كه هيچ نيازي به استفاده از آن گوشي مخصوص ندارم.
گوشهاي ميايستم، همه را ميگذارم كنار، گوشي را، صداهاي درهم و بيرون زده از اتاقها را.
نگاه ميكنم. خوشحالم چون كار تازهاي ميبينم.
تازگي نه در اتاقكهاي پر از خشونت
تازگي نه از اركستر پريشان و ترسناك
تازگي براي يك مجموعه، يك جزيره
وقتي بيرون آمدم، پرسيدند چطور بود؟
فقط توانستم بگويم: آن داخل دنياي ديگري است.
٭خواننده گروه بمراني