متر خيرخواهي
سيد علي ميرفتاح
اين روزها به اين فكر ميكنم كه اگر مثلا، خدايي نكرده، خاكم به دهن، دور از جان، گلاب به روي همه، بعضي از مواضع ما، يعني بعضي از مواضعي كه ما روزنامهنگاران اين طرفي ميگيريم، با مواضع تودهايها و صهيونيستها و جمهوريخواهان و سعوديها و ضد انقلابهاي تير و حربي يكي ميشد و روي هم ميافتاد و بر هم منطبق ميشد، چه قشقرقي به پا ميشد و چه دردسري راه ميافتاد و چه گرفتاريهايي پيش ميآمد و چه سعي طاقتفرسايي بايد ميكرديم تا حسابمان را از آن فلان فلان شدهها سوا كنيم. البته تفكر آزاد است و بر منكرش لعنت. آدم براي آنچه فكر ميكند كه نميتواند نقشه راه بكشد و از همان اول حساب خودش را از بقيه جدا كند. اما به تجربه ثابت شده كه همه گروهها و طوايف سياسي با هم برابرند، بعضيها برابرتر. يعني فقط مال ما است كه صدا دارد و «لب بام آورد همسايهام را». مال بقيه صدا كه ندارد هيچ رسوايي هم ندارد، هيچ عيبي هم ندارد اگر با بعضي مواضع خطرناك و مشكوك همراستا شود. ببين چه شده كه صداي امام جمعه تهران هم درآمده و از منتقدان هستهاي خواسته است تا از جاده انصاف بيرون نشوند و يك چيزهايي نگويند كه بوي نقار و دشمني بدهد ولي ميدهد. چه در ايران و چه در امريكا و چه در هر جغرافياي ديگر، بعضي اظهارنظرها و بعضي حرفها هيچ بوي انصاف نميدهد، سهل است با هيچ نوع خوش نيتي و شفقت و مهرباني و رفاقتي همراه نيست. نيازي نيست كه تبارشناسي سياسي بلد باشيد و نيتخواني آموخته باشيد تا بفهميد چه خبر است. در امريكا آنها كه شمشير را از رو بستهاند، از همين فاصله دور هم پيداست كه پول هنگفت گرفتهاند از اسراييليها و سعوديها و 70 درصدشان اصلا نميدانند با چه چيزي دارند مخالفت ميكنند و از چه چيزي قرار است دفاع كنند بعدا. منظورم مردم كوچه و بازار امريكا نيست كه يك پولي گرفتهاند و پرچم به دست آمدهاند توي شهر تا اعلام خطر كنند و براي دولت شاخ و شانه بكشند. اينها كه طفليها حساب كارشان معلوم است. من منظورم 170 سناتورهاي جمهوريخواه و بعضي دموكراتهاي وابسته به اسراييل است كه اگر چهارتا سوال جدي ازشان بپرسيد نميدانند با چه توافقي دارند مخالفت ميكنند و چه چيزي مدنظرشان است. اينكه ميگويند دنياي سياست كثيف و بيپدر و مادر است مال همين مواقعي است كه آدمها عروسك خيمه شب بازي صاحبان زر و زور و تزوير ميشوند و براي قيام و قعودشان به قيام و قعود سرگروههاي خود نگاه ميكنند. «در پس آينه طوطي صفتم داشتهاند/ آنچه استاد ازل گفت بگو ميگويم» يك مصداق سطحي و سخيف هم ميتواند داشته باشد. مصداق شعر خواجه را خراب نميكنم بلكه از آن تعبير عالي، اقتباس لفظي ميكنم و ميگويم كه نصف بيشتر اهل سياست به حقيقت و انصاف كاري ندارند و ارزشي هم براي صلح و برادري قايل نيستند و طوطي صفت حرف اساتيد شرور خود را تكرار ميكنند. در امريكا و اروپا هستند از اين دست طوطي صفتان، متاسفانه، رويم سياه در مملكت خود ما هم هستند. اينكه خود را از ملت فهميدهتر ميدانند و صلاح كار آنها را بهتر و بيشتر تشخيص ميدهند خيلي جاي تعجب ندارد. در روزگار ما كيست كه اينطور نباشد و مردم را فريب خورده نداند؟ اينكه خود را از كاردانها و مديران عاليرتبه و مقامات عالي مقام واردتر بدانند هم چيز غريبي نيست. چطور هر كسي عقلش را به كمال ميبيند و فرزندش را به جمال؟ اينها هم خود را واردتر و زيركتر و باهوشتر و نكته سنجتر از همه ميدانند و فكر ميكنند در خشت خام چيزهايي ميبينند كه بقيه ملت در آينه نميبينند. دو بار اين طرف و آن طرف پاي سخنرانيهاي و روشنگريهايشان بنشينيد و اظهارنظرهايشان را بشنويد ببينيد چطور رسما خود را عقل كل ميپندارند و بقيه را فريب خورده و رها شده؟ حالا اين عقل كلها چنان تخت گاز طي طريق ميكنند كه فراموششان شده در اعلام مواضع همسو شدهاند با وهابيها و صهيونيستها و ايپكيهاي امريكا. اخيرا هم كه ديديد تودهايها چه بيانيه شديد و غليظي صادر فرمودند. ظاهرا حرف شنوي از بازماندگان دايي يوسف هم ديگر موضوعيت ندارد برايشان. سهل است. همراستا شدن با خيل جنگ طلبان باج بگير هم ديگر عيب نيست برايشان. توافق هستهاي جداي از هر آنچه هست به نظرم يك متر جديد هم هست كه ميشود با معيار و مكيالش خيرخواهان را از بقيه جدا كرد. فقط يك ثانيه تخيل كنيد و جاي ما و منتقدان را عوض كنيد تا ببينيد چه پدري از صاحب بچهمان در ميآمد.