زير پوست ترس اصولگرايان از تكرار مجلس ششم چيست؟
داستانِ «راستان»
مجتبي حسيني/ آشفتهبازاري است جناحراست. از گوشهگوشه آن صداي ناقوس «انارجل» به گوش ميرسد. هر گروهي بيرقي به دست گرفته و ميخواهد علمداري كند. هر چقدر در بيرون از خانه و كاشانه سياسي خود شبيه هم سخن ميگويند و همزبانند اما از پشت در پستوخانههايشان ميشود فرياد اختلافاتشان را شنيد. برادر بزرگتري هم برايشان نمانده تا ميانشان ريشسفيدي كند. كسي هم اگر بخواهد پيشقراول همدليشان شود زمختي روابط محافظهكاران، روح و روحيهاش را ميربايد. از خرداد 92 هم فهميدهاند كه بولتنهاي محرمانه، نسخههاي شفابخش هميشه نيستند. حالا ميدانند كه متاعشان در بازار افكار عمومي چقدر خريداركمي دارد. بهتر از آن عالم به محبوبيت و اقتدار اجتماعي جناح رقيباند. همين آگاهي كافي است تا بدانند بهار اعتدال و اصلاحات ميتواند خزان اصولگرايي باشد. آنها اما نميخواهند بازار سياست را از دست بدهند تا برند سياسيشان مغلوبه شود و ورشكستگي را دوباره تجربه كنند. هر چقدر خستگي خرابيهاي دولت قبل شانههايشان را فشار ميدهد اما گمان ميكنند باز هم دوپينگهاي دايههاي مهربانتر از مادر به دادشان خواهد رسيد. اميد دارند تا اين دوپينگها به شاهراه نجات و فلاح انتخاباتي برسند. همين خيال، گاهي سفينه نجاتشان ميشود تا براي دقايق و ساعاتي از توفان اعوجاجات فكري رها شوند و در خودگوييهايشان براي انتخابات هفتم اسفند به هم تذكر دهند كه اگر من و تو، ما نشويم نه تو ماني و نه من. ساعتي بيش كه بگذرد لايههاي ديگري از كابوسهايشان را ميشود ديد. مجلس ششم از جمله اين كابوسهاست. نميخواهند در عالم رويا و خيال آن مجلس را دوباره ببينند چه برسد در عالم واقعيت. چنين است كه ارشدهايشان براي معماي پيچيده ائتلاف سياسي راهحلي پيدا كردهاند به شكل و شمايل قصه ديو و دلبر كه از صدر تا ذيل اين داستان به زلف اصلاحطلبان گره خورده. زير پوست نيت اين داستانسازي هم چيزي نيست جز ترسناك كردن موقعيت اصلاحطلبان تا از پس اين ترس بتوانند همه مردان سياسيشان را وادار كنند دست از اِنقلتهايشان بردارند و براي شكست دادن غول اصلاحات، متحد و موتلف شوند. پرسش «آيا دوست داريم مجلسي مانند مجلس ششم به وجود آيد؟» نامداران راست اين روزها نشان از آن دارد كه ديگر راهحلي براي يكي شدن راستگرايان سياسي وجود ندارد مگر با واهمهسازي از بازگشت كالاي پر زرق و برق اصلاحطلبان به بازار سياست. اگر هفته پيش دكتر حدادعادل انتخابات مجلس دهم را حساس و مهم اعلام كرد و آلارم مراقبت اصولگرايان براي جلوگيري از تكرار مجلس ششم را به صدا درآورد، محمدنبي حبيبي، دبيركل موتلفه هم اين داستان را دوباره بازخواني كرد تا سلول به سلول يك به يك اصولگرايان بهتر و بيشتر با تهديدِ تسخير صندليهاي سبز پارلمان داغ شود. دبيركل قدرتمندترين حزب جناح راست هرچند از تكرار مجلس ششم ابراز نگراني كرده اما صفحه جديدي از داستان راستان را ورق زده و گفته كه: «مهم پيروزي اصولگرايان است. نبايد بگذاريم مجلس ششم تكرار شود» را فقط حدادعادل و محمدنبي حبيبي نگفتهاند كه شاهبيت سخنان اصولگرايان ديگري مانند غلامرضا مصباحيمقدم سخنگوي جامعه روحانيت مبارز، علي سعيدي، حسين فدايي، عليرضا زاكاني و صادق محصولي هم بوده است. همه اين هشدارها و تكرارهاي مشابه نشانههايي است از بدحالي گفتمان اصولگرايي. گفتماني كه به لطايفالحيلي غالب شد. حالا اصولگرايان ميدانند گفتمانشان در زمان مانده و زمان برايشان در سكوي انتظار نايستاده. ميدانند كه اگر داستان ترسناكسازي اصلاحات به سرانجامي نرسد و ارادهاي شورانگيز براي جمع كردن دكانهاي باز و مستقلِ موجود در بازار اصولگرايي متولد نشود، تن چند سر اصولگرايي مغلوب ويروس اختلافات رنگينكمانيشان خواهد شد. اين داستانِ «راستان» اما ايرادي اساسي دارد؛ همچون خانهاي شني ميماند كه زود، تمام ميشود و فرو ميپاشد. چه آنكه هنوز مقدمهاش را روايت نكرده، اصلاحطلبان انتهايش را براي چشمهاي نگران ايرانيان روايت كردهاند؛ جايي كه با صدايي رسا به اشتباهاتشان در مجلس ششم اقرار كردند و اعلام داشتند: «اصلاحطلبان به دنبال تكرار مجلس ششم نيستند.»