• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3306 -
  • ۱۳۹۴ يکشنبه ۱۱ مرداد

برادر آتش‌نشان شهيد در گفت‌وگو با «اعتماد»:

يك سال مانده بود كه بازنشسته شود

پسرش مي‌خواهد آتش‌نشان شود

يزدان مرادي| صداي مداح از پشت تلفن مي‌آمد. نام شهيد بركت جوذري در فضاي مزار پيچيده بود. همان آتش‌نشاني كه بامداد جمعه براي نجات جان مسافران هتل هرمز به آتش زد اما جان خود را باخت تا اكنون «قهرمان» مردم بندرعباس باشد. برادر شهيد جوذري دو روز است او را از دست داده. وقتي ياد از «اخوي»اش مي‌كند، نفس‌هايش تكه‌تكه مي‌شود. او با حسرت به «اعتماد» مي‌گويد كه تنها يك سال تا بازنشسته شدن برادرش باقي مانده بود. پسر بزرگ شهيد جوذري نيز تصميمي گرفته است كه تصويري آشنا را براي خانواده‌اش زنده كرده؛ او مي‌خواهد راه پدرش را ادامه دهد؛ مي‌خواهد آتش‌نشان شود.

‌‌ اين حادثه چگونه اتفاق افتاد؟

بامداد جمعه، هتل هرمز آتش گرفته بود. برادرم همراه تيم‌هاي ديگر آتش‌نشاني به محل اعزام شد. همكارانش به من گفته‌اند كه وقتي داشتند آتش را خاموش مي‌كردند صداي فريادهاي آنهايي كه در آتش مانده بودند به گوش برادرم خورد كه داد مي‌زدند «به دادمان برسيد». برادرم همراه يكي ديگر از همكارانش با نردبان آتش‌نشاني به طبقه دوم رفت. آنجا كپسول آتش‌نشاني و ماسك خودش را به مصدومان داد اما وقتي مي‌خواست با نردبان برگردد به دليل شدت گازگرفتگي، همان جا روي نردبان در هوا آويزان شد. متاسفانه وقتي به بيمارستان بردند جانش را از دست داد.

‌ فكر مي‌كنيد برادرتان چرا جان خود را به خطر انداخت؟

برادرم به خاطر احساس مسووليتي كه داشت و براي در امان ماندن مصدومان حادثه، جان خودش را فدا كرد.

‌ چه مدت از خدمت برادرتان در آتش‌نشاني مي‌گذشت؟

اخوي‌ام يك سال ديگر بازنشسته مي‌شد. آخرهاي خدمتش بود كه جانش را براي نجات همنوعانش از دست داد.

‌ شهيد جوذري چند سال‌شان بود؟

برادرم 40 سالش بود.

‌ همسر و فرزند داشتند؟

بله. برادرم سه پسر و يك دختر هم دارد كه پسر بزرگش 20 ساله است.

‌ پدر و مادر شما وقتي برادرتان مي‌خواست آتش‌نشان شود چه واكنشي نشان دادند؟

پدر و مادرم و حتي خود من بارها به اخوي‌ام گفته بوديم كه آتش‌نشاني خطراتي دارد كه بايد با آگاهي از آنها لباسش را پوشيد. مي‌گفتيم خيلي كار سختي است و مدام با جان انسان‌ها در ارتباط است.

‌ برادرتان چه پاسخي مي‌داد؟

برادرم به آتش‌نشاني علاقه داشت چون مي‌خواست به مردم كمك كند. او روحيه اجتماعي داشت. به كارش عشق مي‌ورزيد. يادم است در همان بار اول هم در امتحانات آتش‌نشاني قبول شد. هم علاقه‌مند به اين كار بود و هم ورزشكار.

‌ شهيد جوذري سابقه آسيب ديدگي در عمليات‌هاي ديگر را هم داشت؟

خودش خير، اما براي‌مان تعريف كرده بود كه در بين همكارانش عده‌اي آسيب ديده بودند.

‌ اين حوادث باعث ترديد در او نشده بود؟

خير. برادرم در كارش مصمم بود. نسبت به نجات جان مردم احساس مسووليت مي‌كرد.

‌ براي دوران بازنشستگي‌اش چه آرزوهايي داشت؟

[با بغض] بركت مي‌خواست زندگي بچه‌هايش را سر و سامان بدهد. مي‌خواست پسرهايش را داماد كند، دخترش را عروس كند. به مردم كمك كند اما جانش را از دست داد.

‌ برادرتان چه خلق و خويي داشت؟

برادرم اهل رفت و آمد با آشنايان بود. در برگزاري مراسم عروسي پيش قدم مي‌شد. اگر كسي مشكلي داشت به او كمك مي‌كرد. سعي مي‌كرد براي گرفتن وام به ديگران كمك كند.

‌ واكنش مردم نسبت به فداكاري برادر شما چه بود؟

در مراسم تشييع مردم آمده بودند. با اينكه در رسانه‌ها كمتر درباره اين حادثه حرف زده شد اما مردم آمده بودند.

‌‌ از مسوولان شهر بندرعباس كسي آمده بود؟

بله. شهردار و فرماندار آمده بودند.

‌‌ از فرزندان شهيد جوذري كسي مي‌خواهد آتش‌نشان شود؟

بله. پسر بزرگش تصميم گرفته آتش‌نشان شود.

‌ شهادت پدرش در تصميم او تاثير منفي نگذاشته؟

خير. اصلا. او مي‌خواهد راه پدرش را ادامه دهد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون