اهداف انقلاب اسلامي از نگاه بنيانگذار (۱۲)
احمد مازني
نفي سلطه و رفتار طاغوتي (۴)
در يادداشت قبل گفته شد كه طاغوتي بودن يك نظام فقط به شرايط نصب يا سلطه حاكمان مربوط نميشود بلكه به اقدامات و رفتار آنان نيز مربوط ميشود. محقق محترم در اين زمينه چنين مينويسد: «حضرت امام خميني بارها و بارها، رژيم شاه را به دليل «رفتارهاي ناروا» مورد اعتراض قرار داده و آن را «طاغوت » ميخواند. ايشان مملكتي را كه در آن به اتكاي سرنيزه ظلم وجود داشته باشد طاغوتي ميناميد (صحيفه، ج ۱۰ ص ۴۸۱) معرفي ديگر امام از محيط طاغوتي و فضاي سياسي در حاكميت طاغوت، آن بود كه «رعب و وحشت» بر جامعه حاكم است، حاكمان از مردم ميترسند و براي رهايي از ترس، محيط «رعب و وحشتآور» درست ميكنند، (همان، ج۶ ص۴۴۳) حضرت امام در جايي ديگر نيز حكم طاغوتي را با ويژگي «وحشت مردم»، معرفي كرده است. (همان ج ۷ ص۲۳۶) پر واضح است كه آن بزرگوار «نصب» را جايگزين «وحشت» نميدانست. به اين معنا كه اگر «نصب» وجود داشته باشد، تحقق ملاكهاي طاغوتي بودن، ضرري به حكومت نميرساند و با همين يك ملاك از همه ملاكهاي ديگر بايد چشمپوشي كرد!» (سروش محلاتي، محمد، شهر مردگان، ص ۴۱-۴۰) بنا بر اين به صرف اينكه ساختار يك نظام مطابق با موازين اسلامي باشد كافي نيست؛ گاهي رفتار حاكمان يك نظام اسلامي چنان است كه با موازين طاغوتي منطبق است ايشان در ادامه اين بحث مينويسند: «همانگونه كه درباره مشروعيت يك نظام سياسي، بر مبناي شكلگيري «ساختار» آن ميتوان نظر داد، همچنين ميتوان بر مبناي «محتواي نظام» از نظر رعايت هنجارهاي ديني و قانوني داوري كرد. البته هميشه اين دو نوع داوري، به «يك نتيجه» نميانجامد؛ چرا كه ممكن است يك نظام، از يك جهت از نصاب مشروعيت برخوردار بوده ولي از جهت ديگر واجد نمره قبولي نباشد. اينكه در چنين صورتي، شهروندان چه وظيفهاي در برابر نظام حاكم دارند، مساله ديگري است كه اينك مورد نظر نيست.
به هر حال براي حذف قدرت طاغوتي تغييرات ساختاري، هر چند لازم است ولي به تنهايي كافي نبوده و بدون تحولات محتوايي «حكومت طاغوت» به معني واقعي كلمه از بين نرفته است. حضرت امام ميفرمود: «اگر بنا باشد در دولت كه ميرويم تحول نشده باشد... همان رژيم است و همان مسائل طاغوتي، منتها «اسم» را ما عوض كرديم، ما ميخواهيم انشاءالله «مسمي» عوض بشود، تغيير داده بشود: رژيم طاغوتي به همه محتوا، به رژيم انساني اسلامي به همه محتوا» (همان، ج۱۰ ص ۱۷۶) اين جملات كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و در دوره حاكميت جمهوري اسلامي از سوي امام ايراد ميشد گوياي آن است كه حضرت امام «نفي طاغوت» را در نفي رژيم شاه و در «استقرار نهادهاي» جمهوري اسلامي، محدود نميديد و نفي طاغوت را بدون تغيير رويه عملي و دگرگوني محتوايي، نميخواست. شگفتآور است كه ايشان، بعد از «تحقق نصب» مسوولان عاليرتبه كه بالاترين مقامات اجرايي و قضايي و لشکري را در بر ميگرفت باز هم از «تغيير اسم» ياد ميكرد. اين جملات از حضرت امام، در اين باره جدا شگفتآور است و نشان ميدهد كه «حكومت طاغوت» چه عرض عريضي دارد؛ «و در ادامه به اين بيان امام استناد ميكند كه: «اگر بنا شد كه جمهوري اسلامي، دادگاههايش اسلامي نباشد، وزارتخانههايش اسلامي نباشد، اين حكومت «طاغوتي» است، و به «اسم اسلام» همان طاغوت است. منتها اسمش را عوض كرديم، ما نميخواهيم اسم عوض شود، ما ميخواهيم محتوا درست بشود» (همان ج ۸ ص ۴۱۷) و در ادامه مينويسد: «حضرت امام نگران آن بودند كه نظامي كه ساختارش جنبه ديني و اسلامي پيدا كرده، از نظر محتوا، از اسلام فاصله داشته باشد. آغاز اين فاصله را نه در «تغيير كلي» و دگرگونيهاي اساسي و بنيادين، بلكه در تعدي نسبت به «يك وجب زمين» مردم و در «ظلم به يك نفر» ميديدند كه در نهايت به «استقرار يك نظام طاغوتي، با نام اسلامي» ميانجامد؛ «و بعد، از امام خميني چنين نقل ميكند كه: «اگر يك وجب زمين مصادره بشود بدون ميزانهاي شرعي و اگر يك نفر آدم به او ظلم بشود، بر خلاف معاهدهاي است كه با اسلام كردهايم. نبايد اسم اسلام رويش بگذاريم و در واقع طاغوت باشد. يك وقتي ما توجه به اين نكنيم كه ما از طاغوت سر درآورديم با اسم اسلام. خوب آنها طاغوت بودند، و اسم اسلام هم توي كار نبود، ما ميگوييم اسلام، لكن يك وقت سر از طاغوت درآورديم » (همان ج ۱۱ ص ۵۲۲) و ادامه ميدهد كه: «طاغوت در مفهوم اسلامي آن، صرفاً داراي «مفهوم سياسي» نيست، بلكه اين واژه، داراي «محتواي اخلاقي» نيز هست، طاغوت كه از همان ماده طغيان است، ريشه در «خودخواهي» و خودپرستي انسان طاغي دارد و هر كسي كه منيت و انانيت دروني خويش را آشكار ميكند، «طاغوت» است. بر اين اساس طاغوت سياسي چهره آشكار طاغوت اخلاقي است» (سروش محلاتي، محمد، شهر مردگان، ص۴۲) ادامه دارد