• 1404 چهارشنبه 10 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6031 -
  • 1404 چهارشنبه 10 ارديبهشت

ساعت شني مذاكرات ايران و امريكا

علي ودايع

فوريت در روابط بين‌الملل متفاوت از گذشته مورد توجه است. وزن‌كشي‌هاي ساختاري با سرعت سرسام‌آوري درحال تغيير و تحول است. به شكل سنتي تاثيرات دومينويي خورد و بازخورد فرآيندي با محدوديت‌هاي مكاني و زماني بوده است اما امروز عنصر زمان يك متغير فوري در ساختارهاي جهاني است؛ اين وضعيت در ذهن شخصيتي «دونالد ترامپ» و الگوريتم «مرد ديوانه» اهميتي ويژه دارد. ترامپ درباره ايران، روسيه و چين با اهداف متناقض به دنبال رسيدن به يك وضعيت متفاوت از گذشته است. رييس‌جمهوري امريكا مي‌خواهد با دشمنان ايالات‌متحده به توافق برسد اما هيچ گزينه‌اي قطعي به نظر نمي‌رسد. ترامپ دور اول با ترامپ دور دوم داراي تغييرات بنيادين است اگرچه همچنان مرد ديوانه بر مغز و رفتار او حاكم است. ترامپ مي‌خواهد «معامله‌گر بزرگ» باشد. فوريت زماني در قلب رفتارشناسي رييس‌جمهوري امريكا نقشي حياتي به عنوان يك محور نامرئي براي بي‌نظمي‌هاي ترامپ دارد. ترامپ مقابل دوستان و دشمنان امريكا با واژه «ضرب‌الاجل» فشار ايجاد مي‌كند. ساختار «ضرب‌الاجل» و بازي با زمان يك ساختار منسجم رفتاري است كه تلاش مي‌كند آشفتگي ذهني را به طرف مقابل ديكته كند؛ اين استراتژي 3 محور عمده دارد كه شامل:

چرخه خبري با شتاب فوري

ترامپ به طرز ماهرانه‌اي از ماهيت آني رسانه‌هاي مدرن بهره مي‌برد. رگبار مداوم توييت‌ها و اعلاميه‌هاي او كه در هر ساعتي منتشر مي‌شود، تسلط دايمي بر تيترها را تضمين مي‌كند. رييس‌جمهوري امريكا برخلاف شيوه سنتي كاخ سفيد مي‌خواهد چرخه خبري را به‌ طور موثر كوتاه كند. او همچنين مانع بررسي مداوم هر موضوع واحد مي‌شود. اين سرعت شتاب‌يافته، حس بحران دايمي ايجاد و پاسخ‌هاي سنجيده را دشوار و منتقدان را خسته مي‌كند. ناگفته نماند كه رويكرد ترامپ متاثر از حركت‌هاي سينوسي و تكرار در غالب الگوريتم رفتاري مرد ديوانه تعريف مي‌شود. چرخه خبري دوران رياست‌جمهوري ترامپ يكي از پديده‌هايي است كه هم براي مردم و هم براي تحليلگران گيج‌كننده و بي‌سابقه به شمار مي‌رود. او با توييت‌ها و اظهارنظرهاي لحظه‌اي، فضاي رسانه‌اي را به‌شدتي تحت تاثير قرار مي‌دهد تا كمتر كسي فرصت تجزيه و تحليل دقيق اخبار روز را پيدا كند. همواره بعد از هر اظهارنظر جنجالي، بدون وقفه يك موضوع جنجالي‌تر يا مناقشه‌برانگيز ديگر مطرح مي‌شود و همين كار باعث مي‌شود خبرنگاران، سياستمداران و حتي مردم عادي مدام به دنبال خبر جديد باشند و فرصت هضم اخبار قبلي را پيدا نكنند. انگار هر خبر تنها چند ساعت عمر دارد و ممكن است خبري ديگر به شكلي فوري جايگزين شود. رفتار پارادوكسيكال با فوريت خبري شديد عملا توجه جامعه هدف را از مسائل مهم دور مي‌كند و يك توفان آشفته فكري ايجاد مي‌كند؛ اين وضعيت عملا تصميمات مهم را در هياهوي رسانه‌اي گم مي‌كند. برخلاف روساي جمهوري امريكا، ترامپ خودش يك خبرگزاري است كه تيتر يك رسانه جامعه هدف را به شكل فوري تصاحب مي‌كند تا بازي با زمان ادامه داشته باشد. از منظر روانشناسي رسانه و سياست، اين مدل به مخاطب، حس آشفتگي و ناتواني در پيگيري رويدادها مي‌دهد. روزنامه‌نگاران مجبور هستند دايما دست به انتخاب بزنند كه كدام خبر را پوشش دهند و كدام را نه و درنتيجه اخبار ريشه‌اي‌تر گاهي به حاشيه مي‌رود. اين شتاب خبري همچنين براي مشاركت يا واكنش به مسائل مختلف جامعه هدف، مانعي جدي ايجاد مي‌كند. اگر شخصي بخواهد سياست‌ورزي ترامپ را در يك جمله خلاصه كند بايد بگويد: او جريان روز را با حجم اخبار غيرمنتظره، تسخير و كنترل مي‌كند تا چرخه خبري بازي با زمان يك لوپ بي‌نهايت شود.

استراتژي حواس پرتي

زمان به عنوان ابزاري قدرتمند براي حواس‌پرتي عمل مي‌كند. اعلاميه‌هاي جنجالي اغلب به صورت استراتژيك زمان‌بندي مي‌شوند تا گزارش‌هاي متعارض با خواست ترامپ را تحت‌الشعاع قرار دهند يا از مسائل فوري منحرف شوند. اين تاكتيك انحراف، كه در چارچوب زماني توجه عمومي عمل مي‌كند، در كنترل روايت و كاهش آسيب‌هاي احتمالي بسيار موثر بود. يكي از ويژگي‌هاي شاخص دوران رياست‌جمهوري ترامپ، تسلط او بر استفاده از استراتژي حواس‌پرتي است. اين استراتژي به سادگي جريان بحث‌ها و توجه عمومي را از مسائل بنيادي‌تر به سمت موضوعات جنجالي و گاهي كم‌اهميت سوق مي‌دهد. ترامپ آگاهانه يا غريزي با انتشار توييت‌هاي غيرمنتظره، اظهارنظرهاي بحث‌برانگيز و كليدواژه‌هاي تحريك‌آميز، موج رسانه‌اي ايجاد مي‌كند و كانون توجه را تغيير مي‌دهد. اين رفتارها اغلب زماني رخ مي‌دهد كه دولت او با چالش‌ها يا انتقادهاي جدي مواجه مي‌شود؛ ناگهان يك خبر جعلي يا موضوع حاشيه‌اي به صدر اخبار مي‌آيد و بحث پيرامون موضوع اصلي را به حاشيه مي‌برد. خبرنگاران، تحليلگران و حتي سياست‌مداران ناچار هستند انرژي و تمركز خود را به موضوع جديد اختصاص دهند؛ در نتيجه بسياري از پرونده‌هاي مهم زير سايه اين سروصدا قرار مي‌گيرند. بازي فوري ترامپ در سطح رواني و اجتماعي، نوعي فرسودگي اطلاعاتي ايجاد مي‌كند؛ جامعه هدف به سرعت از خبري به خبر ديگر منتقل مي‌شوند و كمتر فرصتي براي انديشيدن عميق درباره وقايع دارند. اين مدل موجب مي‌شود شفافيت كاهش يافته و امكان پاسخگويي و پيگيري امور دشوار شود. استفاده مستمر از حواس‌پرتي، درنهايت به ترامپ امكان مي‌دهد بسياري از سياست‌ها يا تصميمات خود را بدون حساسيت يا مقاومت جدي پيش ببرد. او با بازي با انتظارات و تغيير مداوم موضوع روز، چرخه خبر را عملا دراختيار مي‌گيرد و تا حد زيادي محتواي رسانه‌ها و بازي با افكار عمومي را دنبال مي‌كند.

فرسايش برنامه‌ريزي بلندمدت

در نهايت، بي‌توجهي به پيامدهاي بلندمدت، از ويژگي‌هاي بارز دولت ترامپ است. از سياست‌هاي خرد داخلي امريكا گرفته تا روابط بين‌الملل، تصميمات اغلب منافع كوتاه‌مدت يا رضايت فوري را در اولويت قرار مي‌دهند و پيامدهاي بالقوه براي نسل‌هاي آينده را ناديده مي‌گيرند. اين فرسايش ديدگاه زماني، اولويت دادن به حال بر آينده، به ايجاد فضايي از بي‌ثباتي و عدم قطعيت كمك مي‌كند. يكي از ويژگي‌هاي كليدي رفتار سياسي دونالد ترامپ، كم‌توجهي به برنامه‌ريزي بلندمدت و تمركز افراطي بر نتايج و دستاوردهاي كوتاه‌مدت است. در رفتار‌شناسي كاخ سفيد ترامپ، اين گرايش به وضوح در سياست‌ها و رويكردهاي كاخ سفيد مشهود شده است؛ تصميمات مهم اغلب بدون نقشه راه دقيق و بررسي پيامدهاي درازمدت اتخاذ مي‌شوند. ترامپ با عادت دادن فضاي سياسي به نوعي بي‌ثباتي و تغيير وضعيت ناگهاني، عملا امكان شكل‌گيري برنامه‌ريزي‌هاي منسجم و پيوسته را از بين مي‌برد. در حوزه سياست داخلي، اين تمايل به اقدامات ضربتي و تغيير موضع سريع، سبب شد دستگاه اداري امريكا مرتبا در حالت واكنش به بحران يا چالش‌هاي روز قرار گيرد. به جاي سرمايه‌گذاري روي اصلاحات بنيادي يا پيگيري سياست‌هايي با افق زماني طولاني، اولويت همواره با نمايش موفقيت‌هاي فوري يا پاسخ به فشار رسانه‌اي بود. اين سبك مديريتي موجب فرسودگي نخبگان و كارشناسان، و كاهش كيفيت تصميم‌گيري‌هاي كلان شد. با قطعيت مي‌توان گفت كه در عرصه سياست خارجي هم رفتارهاي ترامپ نمونه بارزي از بازي با زمان است؛ از مذاكره و تهديد همزمان با كشورهاي ديگر گرفته تا خروج ناگهاني از برخي معاهدات بين‌المللي، رويكرد غالب در تعاملات خارجي او، بهره‌گيري از زمان به عنوان ابزار فشار است. اين موضوع باعث شده نه تنها شركاي بين‌المللي بلكه حتي رقباي سياسي داخلي نيز در فضاي ترديد و بي‌اعتمادي نسبت به تداوم سياست‌ها، قدرت پيش‌بيني و برنامه‌ريزي بلندمدت را از دست بدهند. فقدان برنامه‌ريزي بلندمدت و تاكتيك بازي با زمان در دوره ترامپ، يكي از مهم‌ترين دلايل بي‌ثباتي و ناپايداري در تصميمات داخلي و بين‌المللي امريكا است؛ به‌گونه‌اي كه هنوز هم آثار عميق آن در شيوه‌هاي مديريتي برخي بازيگران سياست امريكا بايد تابع بازي ترامپ با زمان باشند. در يك چارچوب كلي كه ترسيم شد؛ دستكاري زمان، چه به عنوان سلاح و چه به عنوان سپر، بخش جدايي‌ناپذير از سازوكار رياست‌جمهوري ترامپ است. مرد ديوانه با تسريع چرخه اخبار، به‌كارگيري استراتژيك عوامل حواس‌پرتي و اولويت دادن به دستاوردهاي كوتاه‌مدت، يك محيط زماني منحصر به فرد و اغلب مخرب ايجاد كرد. در مكانيسم بازي با زمان ترامپ براي دوست و دشمن يك ساعت شني وجود دارد كه فشار كشنده فوري اعمال مي‌شود.

نيرويي شكل‌دهنده در چانه‌زني‌هاي

تهران و واشنگتن

دور سوم مذاكرات غير مستقيم ايران و امريكا در مسقط برگزار شده است. برگزاري دور اول چانه‌زني‌هاي فني به موازات مذاكرات اصلي، نشان‌دهنده جديت طرفين براي رسيدن به يك توافق است اما ائتلاف جنگ‌طلبان (شامل دموكرات‌هاي خشمگين، رانده‌شدگان دور اول ترامپ با محوريت اسراييل) و سقف حداكثري خواسته‌هاي ترامپ يك چالش ويژه است. مي‌توان گفت كه بن‌بست پايدار بين جمهوري اسلامي و ايالات‌متحده نه تنها با ايدئولوژي‌هاي متضاد يا منافع ژئوپليتيكي، بلكه با عنصر فراگير زمان نيز تعريف مي‌شود. زمان به عنوان يك متغير حياتي، اما اغلب ناديده گرفته شده، عمل مي‌كند و هم بر انگيزه‌ها و هم محدوديت‌هاي هر كشور تاثير مي‌گذارد و در نهايت مسير مذاكرات را شكل مي‌دهد. براي ايران، زمان هم فرصت و هم تهديد است. پيشرفت‌هاي هسته‌اي، كه با تحريم‌هاي طولاني مدت تسريع شده‌اند، موقعيت چانه‌زني آن را تقويت مي‌كنند و تعامل را ترغيب مي‌كنند. خطوط قرمز ايران در مذاكرات رفع همه تحريم‌ها و پذيرش حق غني‌سازي است؛ در دل همين خواسته‌ها هم عنصر زمان تاثيرگذار است تا جديت ايران تقويت شود. در مقابل، ايالات‌متحده در يك چشم‌انداز زماني متفاوت حركت مي‌كند. تغيير دولت‌هاي سياسي با اولويت‌هاي متغير سياست خارجي، باعث ايجاد ناهماهنگي، فرسايش اعتماد و تضعيف استراتژي‌هاي بلندمدت امريكا شده است. تصور ايران به عنوان يك تهديد استراتژيك كه مهار آن را ضروري مي‌كند، زمان تا حدودي به نفع امريكا نيست. ترامپ با خروج از برجام و فشار حداكثري گمان مي‌كرد قدرت مهار ايران را كسب مي‌كند اما همه اتفاقات برعكس رخ داد. حالا ترامپ متاثر از فضاي بازي با زمان تلاش مي‌كند ساعت شني مذاكرات را بچرخاند. در اين مسير رسانه‌هاي غربي با تشديد فوريت و تصويرسازي مثبت همراه با طرح ضرب‌الاجل دنبال فشار ذهني بر فرآيند مذاكراتي ايران است. در نهايت، بازي با زمان، مذاكرات ايران و امريكا را به مسابقه‌اي پرخطر با زمان تبديل مي‌كند. تعامل پويا بين فشارهاي داخلي و انگيزه‌هاي خارجي كه با تيك‌تاك بي‌وقفه ساعت ژئوپليتيكي شكل مي‌گيرد، درك دقيقي از محدوديت‌هاي زماني را براي تسهيل پيشرفت معنادار به سمت يك راه‌حل پايدار ضروري مي‌سازد. ناديده گرفتن نقش حياتي زمان، خطر طولاني شدن بن‌بست، تشديد بي‌اعتمادي و افزايش پتانسيل درگيري بي‌ثبات‌كننده را به همراه دارد.

كارشناس روابط بين‌الملل

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون