بنفشه سامگيس
طي 4 ماه اخير، منابع خارجي در دو گزارش مجزا از رونق دوباره كشت خشخاش در جوار مرزهاي شرقي ايران خبر دادند. گزارش اول، فوريه 2025 و توسط انجمن غيردولتي و مستقل «موسسه تحليلگران افغانستان AAN» منتشر شد. نويسندگان اين گزارش بعد از صحبت با چند كشتكار خشخاش در بلوچستان پاكستان، خبر دادند كه اين كشاورزان، اهل افغانستان هستند اما بعد از فرمان طالبان درباره ممنوعيت كشت خشخاش در افغانستان (آوريل 2022) به بلوچستان پاكستان آمدهاند تا با كشت خشخاش، معاش خانواده خود را تامين كنند. اين كشاورزان به گزارشگران اين موسسه بينالمللي گفته بودند كه با دريافت سهم از محصول برداشت شده يا از طريق اجاره زمين از مالك اصلي يا از طريق شراكت مالي در كاشت و برداشت، درآمدزايي ميكنند و اگرچه شرايط طبيعي منطقه بلوچستان، قابل مقايسه با خاك و آب ولاياتي همچون هلمند و قندهار نيست اما بعد از برداشت محصول در نيمههاي بهار امسال، ميتوانند براي خانواده خود پول خوبي بفرستند. نويسندگان اين گزارش تاكيد داشتند كه دولت پاكستان طي دو سال اخير و با وجود اطلاع از افزايش كشت خشخاش در مناطقي از كشورش، هيچ تلاشي براي متوقف كردن كشت انجام نداده است.
گزارش دوم، هفته اول مه 2025 در «اينديپندنت» منتشر شد. گزارشگر اين رسانه، به نقل از منابع محلي نوشته بود كه نهتنها طي سه سال و با وجود فرمان رهبر جديد طالبان درباره ممنوعيت كشت خشخاش، كشاورزان ولايت بدخشان در شمال افغانستان، بيوقفه به كشت خشخاش و توليد ترياك مشغول بودهاند، به تازگي هم كشاورزاني در سه ولايت نيمروز، فراه و هرات در غرب و جنوب غرب افغانستان، براي تامين معاش خانواده، به كشت خشخاش و افدرا (گياه حاوي افدرين طبيعي به عنوان پيش ساز توليد متامفتامين/ شيشه) مشغول شدهاند و با پرداخت رشوه به فرماندهان محلي، مزارع خشخاش و درختچههاي افدراي خود را از خطر تخريب حفظ كردهاند.
اين گزارشها، به معناي تشديد ناامني در جوار مرز شرق ايران است چون هم بلوچستان پاكستان و هم ولايات نيمروز و فراه و هرات افغانستان با ايران هممرزند و صحت اين گزارشها، به معناي از سرگيري قاچاق ترياك از دو مسير بلوچستان پاكستان و ولايات مرزي افغانستان به ايران خواهد بود. نوامبر 2024، دفتر مقابله با موادمخدر و جرم ملل متحد UNODC در گزارشي از افزايش 19 درصدي كشت خشخاش در افغانستان خبر داد و اعلام كرد كه برخلاف ادعاي طالبان درباره جلوگيري از كشت خشخاش، وسعت مزارع خشخاش در نوار شمال غرب تا شمال شرق، غرب و جنوب افغانستان (ولايات بدخشان، تخار، بلخ، فارياب، جوزجان، هلمند، بادغيس و فراه) نسبت به سال 2023 افزايش يافته و از 10800 هكتار در سال 2023 به 12800 هكتار در سال 2024 رسيده است . طالبان البته اين گزارش را تكذيب و بر ادعاي خود درباره تداوم ممنوعيت كشت خشخاش و مقابله با متخلفان پافشاري كرد اما حالا گزارش جديد اينديپندنت، شواهد ديگري از بيپايه بودن ادعاي طالبان مبني بر موفقيت در مقابله با كشت خشخاش ارائه ميدهد. محمدرضا فروغي؛ كارشناس مقابله و مبارزه با قاچاق مواد مخدر با تخصص عملياتي و اطلاعاتي و قضايي، در گفتوگو با «اعتماد» هر دو گزارش را تحليل كرده و تاكيد ميكند كه دولت ايران بايد شواهد مبتني بر واقعيتهاي ميداني را جدي بگيرد و با نمونهبرداري از كشفيات ترياك در مرز شرقي، نسبت به احتمال از سرگيري كشت خشخاش در بلوچستان پاكستان يا ولايات غربي افغانستان مطمئن شود تا عمليات مقابله و انسداد مرزي را گسترش بدهد. فروغي، از سرگيري كشت خشخاش و توليد ترياك در غرب و جنوب غرب افغانستان و منطقه بلوچستان پاكستان را متوجه سه دليل مهم ميداند؛ كاهش نفوذ طالبان در غرب و جنوب غرب افغانستان به دليل اقليت پشتونها در اين مناطق، راهبري تجارت مواد توسط سران طوايف و اقوام صاحب قدرت در نوار مرزي افغانستان و پاكستان و در نهايت، ضعف شديد دولت مركزي هر دو كشور براي جلوگيري از تجارتي كه سهم مهمي در اقتصاد اين كشورها دارد.
طبق گزارشي كه چند روز قبل در «اينديپندنت» منتشر شد، كشاورزان ولايتهاي جنوب و جنوب غرب افغانستان مشغول به كشت خشخاش شدهاند و به دليل مشكلات معيشتي در مقابل فرمان ممنوعيت كشت مقاومت ميكنند و فرماندهان محلي هم با دريافت رشوه از كشاورزان، امحاي مزارع را در اين ولايات متوقف كردهاند. رونق دوباره كشت خشخاش در افغانستان كه در ظاهر، دور از چشم دولت مركزي است را چگونه تحليل ميكنيد؟
مناطق رونق دوباره كشت خشخاش، در ولايات غرب و جنوب غرب افغانستان شامل هرات، نيمروز و فراه و هممرز با ايران است. اغلب ساكنان اين سه ولايت، گرايش كمتري به طالبان دارند چون كمترين تعداد پشتونها در اين سه ولايت است و بنابراين، قدرت طالبان در اين مناطق ضعيفتر است هر چند كه فرماندهان و والياني براي اين ولايات هم منصوب شدهاند اما در اين ولايات، هواداران طالبان از نظر قوميتي در اقليتند و طبيعي است كه ميزان تبعيت از دولت مركزي در اين ولايات كمتر باشد. در ولايات شمالي همچون بدخشان هم شاهد وضع مشابه هستيم چون در اين ولايات هم، تاجيكها و هزارهها و ازبكها، اكثريت جمعيت را شامل ميشوند در حالي كه در ولايات جنوبي، جنوب شرق، مركز و بخشي از شمال شرق افغانستان، پشتونها در اكثريت هستند و طالبان در اين ولايات قدرت بيشتري دارد و تابعيت بيشتري را ميطلبد و قاطعيت عملكردش هم بيشتر است. علاوه بر اين، دوري ولايات غربي و جنوب غرب از حكومت مركزي، باعث كاهش نظارت بر اجراي فرمان ممنوعيت كشت خشخاش شده و طبيعي است كه فرماندهان محلي در اين ولايات دورافتاده، با رشوهگيري، چشم بر افزايش وسعت مزارع خشخاش بسته باشند. به ياد داشته باشيم كه تا سه سال قبل و در ايامي كه كشت خشخاش در افغانستان در بالاترين حد بود، ولايات نيمروز و فراه و هرات در مقايسه با ولاياتي همچون هلمند و ننگرهار كمترين ميزان كشت را داشتند.
طبق گزارشهاي سازمان ملل، بعد از سقوط تا ظهور طالبان و در فاصله سالهاي 2001 تا 2021 ميزان كشت خشخاش و توليد ترياك در ولايات غرب و جنوب غرب، زياد نبود با اينكه در اين سالها، چه در دولت موقت و چه در دوره رياستجمهوري حامدكرزاي و محمد اشرف غني، طالبان در مخالفت با دولت مركزي، كشاورزان را به كشت خشخاش تشويق ميكرد. چرا حالا اين ولايات به كانون كشت خشخاش تبديل شدهاند؟
در دولت كرزاي و اشرف غنی، جديت مقابله با كشت در مقايسه با سه سال اخير بيشتر بود اگرچه كه اين جديت در فاز عملياتي ضعف داشت چنانكه در دولت كرزاي و اشرف غنی، پشتونهاي ساكن در ولايات هلمند و ننگرهار با تشويق طالبان مشغول به توسعه كشت خشخاش بودند. بنابراين در ان دوران، سياست كشت توسط مخالفان دولت در حال گسترش بود اما در همان زمان هم مثل امروز، تعداد پشتونها در ولايات فراه و نيمروز و هرات، كمتر و گرايش به طالبان در حداقل بود و در نتيجه، مشوقهاي طالبان در ان زمان در اين مناطق بياثر بود در حالي كه دولت مركزي در اين مناطق نظارت بيشتري داشت. به نظر ميرسد فاصله ولايات افغانستان تا مركز كشور، بر وضعيت توسعه و اقتصاد و حتي ميزان فقر هم تاثيرگذار است و بنابراين، ولايات مرزي مثل فراه و هرات، دچار مشكلات و معضلات اقتصادي و فقر بيشتري هستند و چون تعداد پشتونهاي ساكن در اين ولايات، در اقليت است، كمتر مورد توجه دولت مركزي قرار دارند. يكي از دلايل موثر در افزايش دوباره كشت خشخاش در اين ولايات و سرپيچي كشاورزان از فرمان طالبان، نمود بيشتر فقر و مشكلات معيشتي در اين ولايات نسبت به ولايات مركزي و پشتوننشين است هرچند كه معتقدم حتي نميتوان پذيرفت كه در باقي ولايات هم، امحاي كشت، جدي و گسترده باشد.
سازمان ملل با وجود آنكه دو سال قبل، ادعاي طالبان درباره كاهش كشت خشخاش را تاييد ميكرد، نوامبر پارسال در گزارشي از افزايش 19 درصدي كشت در كل افغانستان خبر داد و طبق اين گزارش، در سه ولايت بدخشان، هلمند و بادغيس، ميزان رشد كشت بيش از 240 تا بيش از 430 درصد و در دو ولايت بلخ و فراه بيش از 37 تا بيش از 54 درصد برآورد شده بود.
يك سوال براي من مطرح است كه در مصاحبههاي قبلي هم بارها اشاره كردم. بيشترين بازار تقاضاي ترياك افغانستان، كدام يك از همسايگان اين كشور است؟
ايران و پاكستان.
در اين سه سال، بازار ايران تا چه حد با كمبود ترياك و شيره مواجه بوده؟
زمستان 1402 صاحبان مراكز درمان اعتياد 31 استان كشور به من گفتند كه شاهد افزايش شديد مصرف شيشه هستند چون قيمت ترياك افغانستان چند برابر گران شده و تا كيلويي 120 ميليون تومان هم رسيده است.
سوال من درباره بازار و قيمت نيست چون بازار و قيمت، تابع سه مولفه است و كمبود مواد، يكي از مولفههاست. مهمترين مولفه موثر در تغيير قيمت ترياك وارداتي از افغانستان و پاكستان، افزايش قيمت دلار در ايران است. سه سال قبل قيمت هر كيلو ترياك در تهران حدود 30 تا 35 ميليون تومان و قيمت دلار حدود 28 هزار تا 30 هزار تومان بود ولي امروز قيمت دلار حدود 80 هزار تا 90 هزار تومان است و طبيعي است كه قيمت هر كيلو ترياك هم به 120 ميليون تومان برسد. ولي قيمت، ربطي به ميزان فراواني كالا ندارد. در اين سه سال و بعد از فرمان طالبان درباره ممنوعيت كشت خشخاش، چه تعداد از مصرفكنندگان ترياك و شيره و هرويين به دليل در دسترس نبودن مواد به سمت شيشه رفتهاند؟
طبق گفته درمانگران، در تمام استانها، مصرف ترياك به حداقل رسيده بود و در بسياري استانها، درمانگران نگران بودند كه حتي سالمنداني هم كه عادت به مصرف ترياك دارند، به دليل گراني قيمت، به سراغ مواد ارزانتري مثل شيشه بروند.
در بازار ايران، با كمبود ترياك مواجه نيستيم بلكه فقط ميتوانيم بگوييم در بازار ايران، ترياك گران شده. سوال من اين است كه چرا كاهش توليد ترياك در افغانستان، نه به شكل كمبود بلكه به شكل گراني قيمت در ايران ملموس است؟ چون اين گراني، صرفا به دليل افزايش قيمت ناشي از رشد برابري نرخ دلار و ريال است و به كمبود ترياك ربطي ندارد و بنابراين، شما اگر پول داشته باشي، ميتواني در بازار ايران ترياك پيدا كني.
البته حدود يك سال بعد از فرمان طالبان در مورد ممنوعيت كشت خشخاش، يك محموله 4 هزار كيلويي ترياك در مرز ايران كشف شد و وقتي دولت ايران به طالبان اعتراض كرد، طالبان مدعي شد كه اين محموله از بقاياي انبارها بوده است. بنابراين، فرض شما درست است و ترياك، به دليل افزايش نرخ دلار، گران شده ولي كمبودي در بازار نداريم.
همين امروز، ترياكي كه در مناطق مرزي ايران كشف ميشود، بسيار خشك است چون محصول قديمي است. سه سال قبل هم به شما گفتم كه انبارهاي افغانستان به حدي لبريز از ترياك است كه طالبان تا دو يا سه سال ديگر، هيچ نگراني بابت تغييرات قيمتي ناشي از كمبود ترياك در بازارها ندارد.
تغييرات وزني يا قيمتي؟
تغييرات قيمتي. بازار خالي از مواد نيست بلكه فقط به صورت موقت، پشتوانه توليد ندارد. انبارهاي ترياك افغانستان در حال تخليه است ولي ورودي جديد نداشته و اگر كشت خشخاش در افغانستان آغاز شود، ورودي انبارها باز هم افزايش خواهد داشت. اعتقادم اين است كه در افغانستان با ظرفيت بالقوه توليد مواد مخدر و حتي روانگردان مواجهيم چنانكه طي سه سال اخير، شاهد افزايش توليد امفتامين در افغانستان بوديم. ظرفيت بالقوه توليد مواد در افغانستان، شامل قابليت زمين و آب و درختچههاي در حال تكثير افدرا (براي استحصال افدرين به عنوان ماده پيشساز توليد شيشه) است كه اين قابليت از پشتوانه فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي و سياسي برخوردار است به اين معنا كه جماعت روستايي و ساكنان شهرهاي كوچك، از نظر فرهنگي و اجتماعي، همواره حاضرند كشت خشخاش را شروع كنند و به موازات توليد شيشه، توليد ترياك را با سرعت و حجم بسيار بالا از سر بگيرند چنانكه حالا هم شاهد اين وضع هستيم. طالبان در اين سه سال، در ظاهر، كشت خشخاش را كنترل كرده ولي هرگز براي تكثير درختچههاي افدرا و استحصال افدرين، ممنوعيتي ايجاد نكرده چون براي حكومت مركزي طالبان هم، چرخش اقتصادي مهم است تا از اين طريق، باقي ضعفهاي حكومت مركزي جبران شود بنابراين، به مردم اجازه ميدهد از هر طريقي، حتي از طريق توليد شيشه و ترياك، معيشتشان را تامين كنند. مطمئن باشيد كه در افغانستان با يك سياست حكومتي و شيوه اقدام و اجراي ناهمسان مواجهيم. اگر گزارشهاي جديد، از رشوهگيري ماموران حكومتي در قبال توسعه كشت خشخاش در ولايات فراه و هرات و نيمروز خبر ميدهد، من ميگويم اصلا مساله رشوه مطرح نيست بلكه حاكمان محلي افغانستان، از نظر فرهنگي هيچ اعتقادي به ممنوعيت كشت ندارند چون ميدانند كه كشت خشخاش و توليد ترياك، متصل به معيشت مردم است.
چند سال قبل و پيش از اشغال افغانستان توسط طالبان، گفتيد كه كشت خشخاش و توليد ترياك در افغانستان، در اختيار دولت نيست بلكه قبايل و تجار برخاسته از قبايل پرنفوذ در نواحي مرزي افغانستان، اين بازار را هدايت ميكنند. آيا در اين دوره از حكمراني طالبان هم، اين قبايل صاحب قدرتند و طالبان در برابر اين اقوام دست بسته است؟
معتقدم كه قدرت هنجاريافته و جا افتاده در افغانستان همچنان وجود دارد. شايد حكومت طالبان توانست در اوايل حضورش با تعداد زيادي از سران قبايل و صاحبان قدرت تعامل كند و آنها هم راضي به تبعيت از سياست منع كشت خشخاش شدند ولي مدت اين تعامل كوتاه بود و مثل يك فنر فشرده، هر آن امكان رها شدن اين فنر وجود دارد و سپس، ظرفيت بالقوه به سرعت بالفعل خواهد شد. البته در مناطقي همچون اين سه ولايت، ميزان اين تعامل و تبعيت در حد صفربوده چون بيشترين نفوذ طالبان در مناطق پشتون نشين است و البته بين پشتونها هم ميتوان از تجار و صاحبان نفوذ و سران قبايل سراغ گرفت. حالا اگر در اين سه سال، توقف كشت در باقي ولايات افغانستان را شاهد بودهايم، به واسطه نفوذ سران قبايل بوده چون بسط حكومت طالبان در افغانستان و پاكستان، بيش از انكه متوجه قابليت حكومت مركزي باشد، مرهون نفوذ سران قبايل و عشاير و طوايفي است كه سياستهاي دولت مركزي يا دولتهاي ايالتي را در مناطق تحت نفوذ خودشان، اجرا ميكنند و حتي در نتايج انتخابات و مجادلههاي سياسي موثرند و بسياري از سياستهاي پنهان به واسطه نفوذ همين صاحبان قدرت اعمال ميشود. افغانستان از جمله كشورهايي است كه با ناسيوناليسم منطقهاي و قوميتي و نه توسط حاكميت قاطع مركزي اداره ميشود. اگر طالبان در اين دوره جديد، در ولاياتي موفق به منع كشت خشخاش بوده، مطمئن باشيد به واسطه نفوذ صاحبان قدرت و سران طوايف است چون فرمان هبتالله (رهبر جديد طالبان) درباره منع كشت خشخاش، جز بين پشتونها نفوذ زيادي ندارد آن هم مشروط به اينكه سران پشتون، در اين فرمان منافاتي با منافع خودشان نديده باشند. اما در سوي مقابل، براي منع توليد شيشه در افغانستان هيچ مقابلهاي را شاهد نبودهايم.
طي سه سال اخير، در تمام نشستهاي منطقهاي و به خصوص حوزه آسياي ميانه، هشدارها و نگرانيها اين بوده كه شايد طالبان مانع كشت خشخاش شده باشد ولي كشفيات شيشه در همسايگان شمال افغانستان نشان ميدهد كه توليد متامفتامين در افغانستان همچنان ادامه دارد.
نه فقط كشفيات همسايگان شمالي، بخش زيادي از كشفيات ايران در مرز شرقي يا در داخل و عمق كشور، شيشه توليد شده در افغانستان است. در واقع در اين سه سال، توليد شيشه در بسياري از مناطق افغانستان جايگزين كشت خشخاش شده و شايد سران قبايل و طوايف كه تجار بزرگ ترياك و ذينفعان تجارت مواد هستند، الگوي كشت را اينگونه تغيير دادهاند و حالا به تاجر شيشه تبديل شدهاند. امروز در نقاط مختلف افغانستان، گياه افدرا در حال كشت و تكثير است و افدرين به دست آمده از اين درختچه به كارگاههاي توليد شيشه منتقل ميشود. البته در افغانستان با آشپزخانههاي متعدد مواجه نيستيم بلكه چند كارگاه بزرگ و متمركز و تحت كنترل و مالكيت تجار بزرگ و ذينفوذان منطقهاي در سرتاسر افغانستان فعال است.
چند ماه قبل، در گزارشي و توسط منابع خارجي اعلام شد كه تعدادي از كشاورزان افغانستان، بعد از ممنوعيت كشت خشخاش ، به بلوچستان پاكستان رفتهاند و در اين منطقه خشخاش ميكارند و ميگويند كيفيت ترياك به دست آمده از زمينهاي بلوچستان پاكستان، مرغوب نيست چون وضعيت آب و خاك اين منطقه با افغانستان متفاوت است. اگر توليد ترياك در بلوچستان پاكستان افزايش يابد، دولت مركزي پاكستان چطور با اين مساله مقابله ميكند؟
دولت مركزي پاكستان هم مثل افغانستان است. در اين كشور، چند ايالت بزرگ به صورت فدرالي و با دولت و مجالس محلي اداره ميشود كه اين فدراليته، ناشي از قدرت قوميتهاست. بلوچستان پاكستان، از جمله همين ايالات است كه به واسطه نفوذ بلوچها، مجلس و دولت ايالتي دارد اما سياست دولتهاي فدراليته هم بر مدار مداراست و با قابليتهاي قومي و طايفهاي و عشيرهاي سر جنگ ندارند. با توجه به اينكه پاكستان هم تا سه دهه قبل، كشت خشخاش و توليد ترياك داشت ولي به مرور كشت خشخاش را مهار كرد، وضع امروز بلوچستان پاكستان ميتواند به اين معنا باشد كه صاحبان سرمايه و ملاكان افغانستان، زميني در بلوچستان اجاره كرده و خشخاش ميكارند يا اينكه ملاكان پاكستاني، كشتكاران خشخاش را از افغانستان به كارگرفته باشند. در هر دو صورت، نتيجه اين وضع، افزايش كشت خشخاش در پاكستان است اما سوال مهم اين است كه ايرانيها در اين وضع چه نقشي دارند؟
بلوچستان پاكستان با ما هممرز است و انتهاي مسير قاچاق سوخت از بلوچستان ايران به بلوچستان پاكستان ميرسد و دلالان پاكستاني، خريدار گازوييل و بنزين قاچاق از ايرانيها هستند.
مساله فراتر از قاچاق سوخت است. در طول 40 سال اخير، قاچاقچيان ايراني، در بلوچستان پاكستان، شبكههاي بزرگ واردات ترياك و مرفين و هرويين تشكيل دادند و اين شبكهها، هنوز هم فعالند. اين قاچاقچيان با رونق دوباره كشت خشخاش در پاكستان، ميتوانند به شركاي مالي و سرمايهگذار و حتي سفارشدهنده محصول تبديل بشوند و محصول نهايي را پيش خريد كنند. نتيجه افزايش كشت خشخاش پشت مرز بلوچستان ايران، افزايش ورود ترياك خام از مرزهاي سيستان و بلوچستان در سال جاري است. يكي از نشانههاي تاييد افزايش كشت خشخاش در جوار مرز بلوچستان ايران، كشفيات ترياك تازه و با ميزان رطوبت بالا، آن هم اوايل يا اواسط تابستان امسال در بلوچستان ايران است. اگر اوايل خرداد و تير امسال، حجم ترياك تازه و مرطوب در كشفيات ما زياد باشد، ميتوان تاييد كرد كه كشت خشخاش در بلوچستان پاكستان در حال افزايش است چون ميزان رطوبت ترياك شير و صمغ تازه استحصال شده، بالاست علاوه بر اينكه به دليل گرماي هوا و شرايط فصل تابستان، نرم و شل خواهد بود. در اين صورت، ايران با دو محموله ترياك متفاوت مواجه است. تا پيش از اين، ترياك افغانستان براي انتقال به ايران، به پاكستان ميرفت و بعد از معطلي در يك مسير 15 تا 20 روزه، از مرز پاكستان به ايران ميرسيد ولي حالا علاوه بر ترياك افغانستان، محموله ترياك پاكستاني هم داريم كه ظرف 4 تا 5 روز به ايرانشهر در سيستان و بلوچستان ميرسد و البته تفاوت اين دو محموله فقط در ميزان رطوبت ترياك است و بايد در آزمايشگاههاي پليس تجزيه و بررسي شود.
بارها گفتيد كه يكي از شرايط مشوق افزايش جرايم سازمان يافته، ناامني است. حالا با جنگ بين پاكستان و هند، اين شرايط فراهم شده؟ اگر حتي فرض كنيم دولت مركزي پاكستان، براي مقابله با قاچاق مواد، صاحب نفوذ باشد، ممكن است مقابله با قاچاق را رها كند چون تامين امنيت كشور، مهمتر است. وضعيت موجود در پاكستان، چطور ايران را تهديد ميكند؟
تنشهاي اخير بين پاكستان و هند، ميتواند دولت مركزي پاكستان را تا حدي از كنترل ساير ايالات غافل كند ولي چندان به ادامه اين تنش باور ندارم چون هر دو كشور، قدرت اتمي هستند و امنيت منطقه براي كشورهاي عضو سازمان همكاريهاي شانگهاي و از جمله، روسيه و چين، حياتي است و كشورهاي عضو، تداوم تنش در اين منطقه را چندان برنمي تابند. ظرف دو سال اخير، دولتهاي ايران و پاكستان براي كنترل منطقه بلوچستان تفاهمات سنگينتري داشتند و البته اين تفاهمات، معطوف به مبارزه با تروريسم و گروههاي تروريستي مثل جيشالعدل و گروههاي پاكستاني فعال در داخل مرزهاي ايران بود. گروههاي تروريستي فعال در منطقه بلوچستان، متفاوت از اسكورتهاي مسلح كاروانهاي حمل موادند چون اين گروهها معمولا مستقل عمل ميكنند اگرچه كه گاهي هم براي كسب منافع در همراهي با كاروانهاي حمل مواد فعال ميشوند اما قاچاق مسلحانه مواد در منطقه بلوچستان، الگويي با بيش از 40 سال سابقه است كه البته در 40 سال اخير هم تقويت شده است. بنابراين تنش بين هند و پاكستان، چندان بر اين وضع تاثيرگذار نيست چون قاچاق مسلحانه مواد در اين 40 سال و در هر شرايطي ادامه داشته. آنچه بر اين شيوه قاچاق از مرز بلوچستان ايران تاثيرگذار خواهد بود، تداوم انسداد مرزي و ديواركشي در جنوب بلوچستان ايران است كه هر چه سرعت عمليات انسداد بيشتر باشد، انتقال كارواني مواد به داخل كشور كمتر ميشود اگرچه كه حمل نفري و كولهباري و حمل با قاطر و دواب و شتر هيچگاه متوقف نخواهد شد و مسير دريايي در حاشيه جنوبيترين نقطه مرزي و از طريق خليج گواتر هم سالهاست كه فعال است. بحث اين است كه در صورت افزايش توليد ترياك در بلوچستان پاكستان، شرايط اين ايالت به حدي آشفته است و دولت ايالتي به حدي براي اشراف بر اين مناطق، فاقد قدرت و اراده است كه چندان نميتوان انتظار كنترل اين وضع را از سوي كشور همسايه داشت. تنها حربه ما در ايران، توجه به نشانههاي ميداني از ترياك مكشوفه در مرزهاي بلوچستان است. كنترل مرز و قابليت كشف محمولهها در اين نواحي بايد تشديد شود اگرچه كه كنترل محمولهها در حين ورود به مرز بسيار سخت است ولي قابليت رديابي و شناسايي محموله بعد از ورود بيشتر ميشود.