نمايشگاه «ديوار» در موزه موسيقي
غزال زارع
در پروژه «ديوار» كه توسط علي حامدي كيوريت شده است، آثار مختلفي از هنرمندان جوان و پيشكسوت ديده ميشود كه نه تنها به بيانيه مفهومي پروژه نزديك شدهاند، بلكه از نظر بصري نيز با كليت بدنه آن همخواني دارند. با اين حال، برخي آثار معدود بهصورت جداافتاده و بيارتباط با ديگر آثار به نظر ميرسند و اين موضوع، هرچند در مقياسي كوچك، اما به شكلي عميق ميتواند به انسجام كلي آسيب برساند. بُعد معنايي آثار هنرمندان، نشاندهنده مضامين پنهان در پس نشانههاست. فهم معناي يك علامت، نيازمند پيشزمينه ذهني و آموزش قبلي است؛ مانند علائم راهنمايي كه تا پيش از شناخت، تنها تصاويري بيمعنا هستند. در اين پروژه، آثار متنوعي از هنرمندان با رويكردهاي گوناگون به مفهوم «ديوار» پرداختهاند: الهه مقدمي با استفاده از تكنيك فتوليتوگرافي روي ديوار و حكاكي سهبعدي، بازتابي از واكنشهاي زنانه به جهان درون و بيرون ارايه داده است. انتخاب اين تكنيكها، كدهاي معنايي متعددي از حضور زن در عرصههاي مختلف زندگي را بازگو ميكند. مريم طباطبايي با اثري در ابعاد بزرگتر از معمول و اجرايي اكسپرسيو، ديوارهايي درهمكوبيده را به نمايش گذاشته كه نمادي از فروپاشي ساختارهاي اجتماعي است؛ ديوارهايي كه هنوز با سختي ايستادهاند. در آثار برخي هنرمندان اين پروژه، استفاده از رنگهاي تيره، خاكستريهاي خنثي و پالت رنگي محدود، حالتي ميان سكوت و فرياد را به تصوير ميكشد. در نگاهي كلي، شكاف معنايي مشهودي در اين پروژه وجود دارد كه مخاطب را به ترديد مياندازد: آيا اين رويكرد آگاهانه و عامدانه است يا ناشي از پراكندگي در انتخاب آثار؟ هنرمندان ديگري چون بهرام غنچهپور، مهدي حسيني، رضوان صادقزاده، مهتا معيني، آذين ذوالفقاري، مريم عابدي، امير جديدي و معصومه مظفري، با نگاهي تاريخي و گاه هشدار دهنده، ديوار را به عنوان عنصري سنگين، سخت و كهن بازنمايي كردهاند. در اين آثار، تلاش شده است تا مرز ميان سنت و مدرنيته در مفهوم و كاركرد ديوار ترسيم شود. گويا هر يك از اين هنرمندان، تلاش كردهاند تا با عبور از تعاريف قراردادي مانند امنيت و آرامش فردي، مخاطب را به چالش درك مفاهيم نوين دعوت كنند؛ همانگونه كه بسياري از مفاهيم در گذر زمان و مكان، دچار دگرديسي و بازتعريف شدهاند. از كتاب زيباييشناسي در معماري اثر پروفسور يورگ كورت گروتر، ميتوان به برداشتهايي در زمينه زيباييشناسي و تعامل ميان اثر و مخاطب دست يافت. تأثير اين نظريات در ارتباط با موزه موسيقي و شكل ظاهري و دروني آن مشهود است؛ بنايي كه تلفيقي از صنعت و باغ را به نمايش ميگذارد و بستري براي ارايه پروژههاي تجسمي و ميانرشتهاي فراهم كرده است. پروژه تجسمي «ديوار» با تعدد آثار خود، گسترهاي از قالبها و مضامين را در بر ميگيرد كه احساسات و نگرشهاي شخصي خالقانشان را در ميدان ديد مخاطب قرار ميدهد. ميتوان گفت معماري گالري، فضاي پيرامون آن و نحوه چيدمان آثار، به نوعي نگرش نمادين نياز دارد؛ نگرشي كه اهميت و ارزش هنرمند و اثر را در «مكان» و در بستر شهري برجسته ميسازد. با استناد به نشانهشناسي (سميوتيك)، هر پيام بهويژه پيامهاي بصري، از طريق نشانهها منتقل ميشود؛ نشانههايي كه در طراحي، چاپ، نقاشي يا مجسمهسازي، انعكاس دهنده جهانبيني خالق اثر هستند. هرچند دانش نشانهها بهطور كلي به مسائل مربوط به نشانهها ميپردازد، اما در حوزه هنرهاي تجسمي، نكاتي مهم براي تحليل و ارزيابي بيان هنري و مسائل پيراموني آن دارد. واژه سميوتيك در اصل از سميولوژي گرفته شده است كه از دو جزء يوناني سمئيون (به معناي علامت) و لوگوس تشكيل شده و امروزه به شكل «سميوتيك» شناخته ميشود. هر نشانه، حامل پيامي است و از دو بُعد بررسي ميشود: بُعد ظاهري، شامل رنگ، اندازه، فرم و ويژگيهاي بصري است كه بيننده آن را مستقيما درك ميكند. بُعد معنايي، بيانگر مفهوم دروني و محتواي نهفته نشانه است؛ مفهومي كه تنها زماني درك ميشود كه مخاطب با معناي آن آشنا باشد. در نهايت، ديوار، در ظاهر سازهاي است براي جداسازي، اما در معنا، نماد پيچيدهاي از ترس، مرز، حريم و گاه حتي شناخت است. انسان، از نخستين روزهاي زندگي تمدنمندش، ديوار ساخته تا خود را از ديگري جدا كند؛ از طبيعت، از هجوم، از بينظمي. اما همين ديوارها، نه تنها از بيرون محافظت كردهاند، بلكه گاه ما را درون خود زنداني كردهاند؛ زنداني افكار، تعصبات، و ترسهايي كه خود ساختهايم. ديوار فقط در معماري نيست؛ در ذهنها، در روابط، در باورها نيز ديوارهايي برپا شدهاند. ديواري كه ميان دو انسان كشيده ميشود، شايد از جنس سنگ نباشد، اما سختتر از هر سيماني در جان مينشيند. اين ديوارها نه از دشمن، بلكه از ناتواني ما در گفتوگو، در شنيدن، در درك متفاوت بودن ساخته ميشوند. گاه با يك نگاه، يك پيشداوري، ديواري بلند ميسازيم كه عبور از آن، سالها پشيماني ميطلبد. از منظر هستيشناسانه، ديوار شايد نشانهاي از خودآگاهي باشد؛ آنگاه كه انسان ميفهمد «من» جدا از «ديگري» است، نخستين ديوار در ذهنش ساخته ميشود. اما همين ديوار، اگر ندانيم چگونه آن را دريچهدار كنيم، بدل به مانعي براي رشد، پيوند و آزادي خواهد شد. ديوار ميتواند نجاتبخش باشد، ولي تنها در صورتي كه بداني كي بايد آن را ساخت، و مهمتر از آن، كي بايد آن را فرو ريخت.