برهمكنشهاي جنگ و حق به شهر
محمد ملاكي
جنگ و درگيريهاي مسلحانه تأثيرات عميقي بر حق به شهر دارند و ميتوانند اين حق را بهطور جدي نقض كنند. تخريب زيرساختها و فضاهاي شهري نظير بيمارستانها، مدارس و ساير زيرساختهاي شهري دسترسي خدمات اساسي را براي ساكنان محدود ميكند و حق آنها به يك زندگي مناسب را نقض ميكند. جنگ ميتواند باعث آوارگي و جابهجايي اجباري ساكنان شود. اين افراد اغلب به مناطق ديگر شهر يا كشورهاي ديگر پناه ميبرند و از دسترسي به خانهها، مشاغل و شبكههاي اجتماعي خود محروم ميشوند. جنگ ميتواند تبعيض و نابرابري را در شهر تشديد كند. گروههاي خاصي از مردم، مانند اقليتها، زنان و كودكان ممكن است بيشتر در معرض خشونت، آوارگي و محروميت قرار بگيرند. جنگ ميتواند منجر به محدوديت دسترسي به فضاهاي عمومي شود. دولتها و گروههاي مسلح ممكن است فضاهاي عمومي را براي اهداف امنيتي يا نظامي كنترل كنند و از دسترسي ساكنان به اين فضاها جلوگيري كنند. جنگ ميتواند هويت و فرهنگ شهري را تغيير بدهد. فضاهاي شهري ممكن است به فضاهاي جنگي تبديل شوند و خاطرات و نمادهاي جنگ ممكن است جايگزين خاطرات و نمادهاي صلح شوند. حمله رژيم صهيونيستي نقض صريح منشور سازمان ملل و همه نُرمها و مقررات بينالملل است كه تنها با بيانيههاي محكوميت توسط كشورهاي عضو سازمان ملل، قابل جبران نيست و نخواهد بود. واكنش دول اروپايي بيانگر آن است كه اسراييل برنامه حمله به ايران را از قبل با سران ناتو هماهنگ كرده و با چراغ سبز امريكا و ناتو، جنگ عليه ايران را آغاز كرد. لذا ناتو عمليات دفاع از اسراييل در مقابل اقدامات متقابل نظامي ايران را برعهده دارد. در اين جنگ، عملا ناتو به طور مستقيم يا غيرمستقيم با ايران درگير شده است. براي انجام مذاكره و رسيدن به يك توافق راهبردي، نياز به يك دكترين پذيرفته شده هست. در حال حاضر دو گفتمان متمايز در ايران وجود دارد: گفتمان توسعه و گفتمان مقاومت. گفتمان توسعه نيازمند پذيرش و همكاري نزديك با جهان است. با تمام نقدهاي وارد بر آن و در چارچوب مفاهيمي مانند: منافع ملي، ارزشهاي اخلاقي و استراتژي توسعه به معناي شناخت دقيق ظرفيتهاي واقعي و گفتمان مقاومت كه مبتني بر اصول است. به دليل وجود تعارضات بين دو مبناي گفتماني، بندبازي كردن بين آن دو با خلق يك گفتمان بينابيني مانند وفاق تا حدودي ميتوانست راهگشا باشد. اما بروز جنگ گفتماني فراتر از وفاق را ميطلبد و آن گفتمان آشتي ملي است. هدف آشتي ملي، ترميم زخمهاي گذشته، بازسازي اعتماد متقابل، اعتراف به اشتباهات گذشته و ايجاد بستري براي همزيستي مسالمتآميز و آيندهاي مشترك است. در اين مقطع تاريخي ما نياز به يك پارادايم شيفت داريم كه بايد توسط حاكميت، دولت مستقر و نهادهاي جامعه مدني و قشر متوسط توسعهخواه و كنشگران سياسي انجام شود. در مجموع، همدلي مردم ايران در حمله رژيم صهيونيستي به ايران، بيانگر تركيبي از هويت ملي، احساسات انساني، عوامل سياسي و اجتماعي است. اين همدلي نشاندهنده اهميت وطنپرستي، همدردي با قربانيان، مخالفت با خشونت، عدالتخواهي و حس تعلق به يك سرنوشت مشترك در بين ايرانيان است. رسانه ملي يكي از مهمترين نهادهايي ست كه ميتواند اين همدلي را به يك مقاومت ملي تبديل كند.
دكتراي تخصصي علوم سياسي و تحليلگر مسائل سياسي ايران