كتابهايي كه سلبريتي نشدند
مهدي دهقان منشادي
كتابها هم درست مثل آدمهاي خالق آنها، بازيچه دست تقدير شده و تاس سرنوشت برايشان يكسان نميچرخد. كتابها گاهي عوامانه مظلوم واقع ميشوند و گاهي به گونهاي خاص عليه فرهنگ و ادبيات ظلم كرده و كسي نيست كه به ظلم آنها رسيدگي كند. اين موجودات كاغذي يا الكترونيكي داراي روح، ستاره بختي دارند كه ميتواند نوراني يا تاريك باشد. همه كتابها يكبار به دنيا ميآيند اما درصد كمي از آنها بارها زندگي ميكنند. از وقتي اولين حروفِسنگ بنايشان با هم ميآميزند و كلمات، جملات و بندها را تشكيل ميدهند به نوعي نطفهاي مكتوب بسته ميشود و تاس اقبالشان به چرخش درميآيد و معلوم نيست چه سرنوشتي در انتظار آنها خواهد بود. تعداد زياي از آنها مسيري عوامگونه را طي كرده و در روالي معمولي به مقصد زودهنگام گوشهنشيني و صحن بايگانيها ميرسند يا با افتادن در پاتيل خمير كارخانههاي مقواسازي يا دام حريق و موريانه به نيستي راه مييابند. عدهاي از آنها هم هماي اوج سعادت به دامشان افتاده، مُهر خواص بر پيشاني خود ميبينند و شايسته يا ناشايست به اقبال سلبريتي شدن نايل ميشوند. كتابها ميتوانند به مدد پشتكار نويسنده يا مترجمشان يا به ياري پول و پروپاگاندا به موفقيتهايي برسند، بر سر زبانها بيفتند و چندين و چند بار تجديد چاپ شوند يا عليرغم شايستگيهايشان به درستي ديده نشوند و بسان دولتي مستعجل به بايگاني فرهنگي سپرده شوند. اينجا سخن از نمونهاي بيشمار از كتابهايي است كه مانند مردمان عادي آرام و گمنام به دنيا ميآيند با عشقي سرشار در سكوت زندگي ميكنند، به آشنايان خود محبت كرده و گمنام و خموش در گوشهاي از فرهنگ آرام ميگيرند و تقديرشان به چشم نيامدن و ساده زيستي است. بيستونه سال پيش در دوران اوليه دانشجويي كه گذارم به يك نمايشگاه دايمي كتاب افتاده بود در قفسهاي خاك گرفته مجذوب جلد آبي رنگ كتابي شدم كه عكس روي آن حس خوبي از جغرافياي فرهنگي داشت: تصوير كپري انسان ساخت در يكي از مناطق گرمسير كه به وسيله كولري آبي خنك ميشد. عنوان اين كتاب 304 صفحهاي «ايران و اقتباسهاي فرهنگي شرق از مغرب زمين» مجموعه مقالاتي زيرنظر يان ريشار و ترجمه شادروان ابوالحسن سروقد مقدم بود كه در سال 1369 توسط انتشارات آستان قدس رضوي به قيمت هزار و دويست ريال به چاپ رسيده بود و مهجورانه در آن قفسه خاكي به انتظار وصالِ دوستداري نشسته بود. موضوع اصلي كتاب اقتباسهاي فرهنگي ايران، و نه تقليدهاي فرهنگستيزانه آن، از غرب در اواخر دوره قاجار بود. در آن دوراني كه بد اقبالي تاريخي، كشور را بازيچه رقابتهاي دو ابرقدرت روس و انگليس كرده بود ايران براي همراهي ناقص با جريانات تمدني جهان مجبور بود عناصري را از مغرب زمين اقتباس كند. در اين كتاب موضوعاتي مانند فنون و اصول نظامي و ارتشداري، تكنيكهاي جديد نوغانداري و ابريشمبافي، الگوهاي ارتباطي روستا و شهر، بهره گرفتن از روشهاي زندگي و فناوريهاي جديد براي رفاه كوچنشينان، الگوهاي توليدي جديد در انطباق با اوقاف، الگوهاي جديد تغذيهاي، نقشهاي جديد قاليبافي، صنعت چاپ، موسيقي و سينما به عنوان بخشي از اقتباسات فرهنگي از غرب مورد بررسي قرار گرفته است.بعد از حدود سه دهه از خريد اين كتاب فرصتي پيش آمد كه بهطور كامل خوانده شود تا علاوه بر بهرهگيري از غناي علمي و پژوهشي و لذت بردن از حس خوب، مهر و جذبه آن، مشخص شود، دست تقدير نه تنها بالاي سر آدميان فرصت نوازش يا كوبش پيدا ميكند بلكه محصولات دستساز آنها را نيز به سرنوشت خودشان دچار خواهد كرد. با اين وجود كتابهاي خوبي كه فرصت سلبريتي شدن پيدا نكردهاند در كنج خلوت خود در قفسههاي كتابخانه يا بايگانيهاي فرهنگي اين نداي خاموش را فرياد خواهند زد كه: بر سرِ تربتِ ما چون گذري همّت خواه/ كه زيارتگهِ رِندانِ جهان خواهد بود.